سه شنبه, ۲۴ شوال ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۵/۰۴/۲۲م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية
  • نشر شده در سیاسی

پرسش:

شبکۀ الجزیره به تاریخ 19 مارچ 2023م در سایت خود چنین نوشت: «شورای رهبری انتقالی سودان ابراز داشته که طرف‌هایی‌ که توافق‌نامۀ سیاسی "چهارچوب" را امضاء نکرده بودند، تمایل خود را برای دست‌یابی به یک توافق سیاسی ابراز نموده اند که بحران را در کشور پایان خواهد دهد. آنان این تمایل خویش را پس از دیداری ‌که با محمد حمدان حمیدتی، معاون این شورا داشتند، ابراز کرده اند. لازم به یادآوری است که شورای رهبری سودان و شماری از جریان‌های غیر نظامی، که مهم‌ترین آن ائتلاف "آزادی و تغییر" –شورای مرکزی- می‌باشد، "توافق سیاسی یا چهارچوب" را به تاریخ 5 دسمبر 2022م برای آغاز مرحلۀ جدید انتقالی در کشور امضاء کردند. برخی دیگر از احزاب به شمول نیروهای "ائتلاف آزادی و تغییر –شاخۀ دموکراتیک" توافق‌ مذکور را امضاء نکردند.

هم‌چنین شبکۀ العربی الجدید نیز به تاریخ 16 مارچ 2023م در سایت خود نوشت: «جریان‌هایی‌ که توافق‌نامۀ سیاسی را امضاء نموده بودند، در کار کنفرانس برای "عدالت انتقالی" که روز پنج‌شنبه در خرطوم منحیث مرحله نهایی پروسه سیاسی راه‌اندازی گردیده بود، شرکت نمودند. پرسش این است که آیا واقعاً مرحلۀ نهایی نزدیک شده است؟ البته با توجه به گزارش‌هایی ‌که در مورد وجود اختلافاتی میان "البرهان" فرمانده اردو و رئیس شورای رهبری و "دقلو" معاون وی در شورا و فرمانده نیروهای واکنش سریع منتشر گردیده است. آیا این اختلافات واقعی است و امریکا ترتیب آن را داده تا حمیدتی در دارفور مستقل نموده و در نهایت آن را از پیکر سودان جدا کند، چنان‌که با جنوب سودان این کار را نمود، مخصوصاً که حمیدتی در دارفور دارای وزنۀ سیاسی نیز هست؟ و یا این‌که اختلافات مذکور جعلی و به هدف عملی نمودن نقش طرف‌های مختلف است؟ پرسش دیگر این است که هدف از سفرهای دو‌جانبه میان خرطوم و امارات، مشخصاً در حال حاضر، چیست؟ و پرسش اخیر این ‌که آیا تلاش‌های البرهان برای عادی‌سازی روابط با رژیم یهود به این کشمکش‌ها ربطی دارد یا خیر؟ از این‌که پرسش‌ها متعددی را مطرح نمودم، معذرت می‌خواهم. جزاکم الله خیراً.

پاسخ:

بهتر بود این پرسش‌های متعدد به یک‌ باره‌گی مطرح نمی‌شد، اما در هر صورت، برای پاسخ به آن‌، موارد زیر را باید بررسی نمود:

1  عمید نبیل عبدالله، سخنگوی رسمی نیروهای مسلح سودان بیانیۀ تصویری را به خوانش گرفت که در آن مردم سودان را خطاب می‌نمود و رسانه‌ها بیانیۀ مذکور را به تاریخ 11 مارچ 2023م منتشر نمودند. وی در این بیانیه خطاب به مردم اظهار داشت: «نیروهای مسلح شما بر تعهد خود تأکید دارد ‌که هم‌چنان به جریان فعالیت‌های سیاسی جاری و عملی نمودن قاطع و کامل مواردی‌ که در توافق سیاسی به دست آمد، پایبند خواهد بود؛ توافقی ‌که در زمان باقی‌مانده از مرحلۀ انتقالی تا راه‌اندازی انتخابات، منجر به وحدت ساختار نظامی و برپایی حکومتی با یک رهبری غیر نظامی خواهد گردید.» طرف‌های مخالف از این اعلان استقبال نمودند؛ زیرا قبلاً در این خصوص شک داشتند و گمان می‌کردند که اردو به توافق پایبند نخواهد ماند و سعی خواهد نمود تا آن را تغییر دهد و یا کلاً لغو نماید و یاهم برای عملی نمودن آن شروطی را وضع کند.

2   بیانیۀ نیروهای مسلح یک روز پس از آن منتشر گردید که خبرهایی در مورد کامیون‌های حامل گروه‌های مسلح مربوط به واکنش سریع که از جهت منطقۀ دارفور به جانب خرطوم در حرکت بودند، دست به دست می‌شود، اردو نیز در واکنش به آن سعی دارد نیروهای مسلح زیادی را در شماری از مناطق اطراف پایتخت جابجا نماید. برخی‌ها این را آمادگی برای درگیری قریب‌الوقوع میان نیروهای اردو به رهبری البرهان و نیروهای واکنش سریع به رهبری دقلو می‌دانند که دلیل آن همانا افزایش شدت اختلافات میان دو رهبر می‌باشد. نبیل عبدالله، سخنگوی اردو گفت: «اوضاع در کشور زیر کنترل بوده و خبرهایی‌ که در شماری از شبکه‌های اجتماعی مبنی به ورود گروهایی مسلح به خرطوم دست به دست می‌شود، نادرست است.» (منبع: روزنامۀ روز بعد 10 مارچ 2023م)

اما دفتر سخنگوی نیروهای مسلح با نشر بیانیه‌یی گفت: «هیچ‌گونه اظهاراتی مبنی بر نفی ورود گروه‌های مسلح به ولایت خرطوم برای هیچ رسانه‌یی شریک نشده است. رهبری نیروهای مسلح و دستگاه‌های امنیتی کشور اوضاع امنیتی را با حکمت و صبر دنبال می‌کنند تا اطمینان حاصل نمایند که امنیت وطن و شهروندان تأمین می‌باشد.» (منبع: شرق اوسط 11 مارچ 2023م)

پس این تأکید و در عین حال نفی که از دفتر سخنگوی اردو منتشر گردیده بیان‌گر این است که می‌خواهند با ذهنیت مردم بازی کنند و هدف دیگر این است که می‌خواهند مخالفان را بترسانند و فضا را برای ملاقات البرهان با دقلو به منظور مصالحه فراهم آورند، به این ادعا که میان دو طرف اختلافاتی وجود دارد.

3  پس از آن اعلان گردید که میان البرهان، دقلو و گروه‌هایی‌ که توافق سیاسی را امضاء نموده بودند، به تاریخ 11 مارچ 2023م دیدار و گفتگو صورت خواهد گرفت. در بیانیه‌ای‌ که از طرف شورای رهبری سودان منتشر گردید، گفته شد که البرهان و دقلو «روند اوضاع سیاسی و نیاز پایبندی به توافقات به دست آمده را به بحث و بررسی گرفتند و دو طرف تأیید نمودند که عمل به توافق به دست آمده در خصوص روند اوضاع سیاسی  یک نیاز مبرم می‌باشد.» در پایان تبادل نظرهایی ‌که اوضاع سیاسی و امنیتی کشور را در بر می‌گرفت، دو طرف تصمیم گرفتند تا «کمیتۀ امنیتی مشترکی متشکل از نیروهای نظامی و دستگاه‌های ذیربط دولتی و گروه‌های مبارز مسلح برای پی‌گیری اوضاع امنیتی کشور تشکیل گردد.» (منبع: سودان تربیون، الجزیره 11 مارچ 2023م) این اقدامات به هدف وانمود کردن این‌که گویا میان البرهان و دقلو اختلاف نظر و کشمکشی جریان دارد، صورت گرفته و این‌که گویا اردو در شرف درگیر شدن با نیروهای واکنش سریع بوده و این ‌که اوضاع اینک پس از دیدار دوطرف موقتاً آرام‌تر شده است.

4  دقلو "حمیدتی" قبلاً اعلان نموده بود که «مشارکت وی در کودتای 25 اوکتوبر 2021م یک اشتباه بود و افزود که انقلاب 25 اوکتوبر تبدیل به دروازه‌یی برای برگشت نظام ناکارا شده است.» (منبع: الجزیره 19 فبروری 2023م) جهت معلومات باید گفت که وی مدافع شدید اقداماتش در آنچه بود که با رهبری اردو علیه حکومت قبلی انجام داد، پس ممکن نیست دیدگاه وی تغییر کرده و ابراز ندامت کند؛ بلکه این اظهارات اخیر وی به هدف فریب دادن جریان‌های مخالف حکومت و کشانیدن آنان به دنبال خود و یا نزدیک کردن آنان به وی مطرح گردیده است. به همین دلیل بود که پس از اعلان فوق‌الذکراش گفت: «توافق به دست آمده یک بستۀ کامل است و باید به صورت کامل و بدون تجزیه عملی گردد.» (منبع: عرب پوست 21 فبروری 2023م) حمیدتی سپس تبلیغات‌اش را شدت بخشید و طوری وانمود کرد که انگار با رهبری اردو مخالفت دارد و گفت: «به هیچ کسی اجازه نخواهیم داد از خودش برای اداره کشور دیکتاتور بسازد. ما با رغبت تمام و ارادۀ خود توافق نمودیم که قدرت را تسلیم حکومتی کاملاً غیر نظامی خواهیم نمود. بدون شک، اختلاف اصلی در کشور میان دو طرف است؛ نخست کسانی‌که قدرت را در انحصار خود گرفته اند و دوم کسانی‌که در پی تسلیم نمودن قدرت به غیر نظامیان می‌باشند. میان نیروهای واکنش سریع و اردو هیچ اختلافی وجود ندارد، اختلاف با کسانی است که اردو را به عنوان پوشش و بهانه قرار داده اند. اساس مفکورۀ تشکیل حکومت غیر نظامی با توافق میان اردو، واکنش سریع و برادران مان در شورای رهبری صورت گرفته است.» (منبع: شرق اوسط 8 مارچ 2023م)

وی وانمود می‌کند که گویا سعی دارد ساختار غیر نظامی حکومت را حمایت کند و عملی نمودن توافق سیاسی به صورت کامل و شامل برایش اهمیت فراوان دارد. در مقابل، البرهان طوری وانمود می‌کرد که توافق سیاسی برای اردو غیر ملزم می‌باشد، به دلیل این ‌که تمام جریان‌های سیاسی را دربر ندارد. در عین حال، البرهان پایبندی اردو به توافق سیاسی را منوط به مدغم نمودن نیروهای واکنش سریع  و حرکت‌های مسلح به اردو نمود و گفت: « اگر در مورد مدغم نمودن نیروهای واکنش سریع و حرکت‌های مسلح به نیروهای مسلح کشور به صراحت سخن گفته شود، ما بر اساس توافق سیاسی عمل خواهیم نمود. هیچ سخنی غیر از این قابل قبول نیست.» (منبع: شرق اوسط 8 مارچ 2023م) این‌ها همه به این هدف مطرح می‌شود که گویا میان البرهان و حمیدتی در خصوص عملی نمودن توافق سیاسی اختلافاتی وجود دارد؛ در حالی‌که هردو طرف آن را تأیید نموده و در آن مشارکت دارند.

5 در پاسخ به پرسشی‌ در خصوص موافقت‌نامه سیاسی که به تاریخ 5 دسمبر 2022م امضاء شده، به تاریخ 11 دسمبر 2022م منتشر نمودیم، گفتیم: «این توافق باعث نجات رهبری نظامی به ریاست البرهان و معاونش و نیز همراهان آنان از پرت‌گاهی خواهد شد که در آن قرار گرفته اند؛ زیرا مردم با حاکمیت آنان مخالفت دارند و آن‌ها دیگر هیچ‌گونه حمایت داخلی ندارند. این توافق، رهبری نظامیان را از پیگرد قضائی در برابر جنایت‌هایی که مرتکب گردیده اند، در امان قرار خواهد داد. آنان عملاً توان ادارۀ امور این سرزمین را از دست داده اند و در حل مشکلات ناکام بوده اند و تمام کاری‌که آنان انجام داده اند، این بوده که نفوذ امریکا را حفظ نمایند. در عین حال، طرف مقابل نیز، که جریان‌های آزادی و تغییر و احزاب نامیده می‌شوند و حکومت را تشکیل داده اند، آنان نیز در ادارۀ امور این سرزمین و حل مشکلات آن و فراهم آوردن کوچک‌ترین نیازهای اساسی مردم ناکام بوده اند و تمام کارهایی را که انجام داده اند، این بوده که نفوذ انگلیس را در این سرزمین حفظ کرده اند.» در آن پاسخ به پرسش این را نیز گفتیم که: «در خصوص این پرسش که آیا ممکن است این توافق ادامه یافته و عملی گردد؟ باید گفت که این یک مسألۀ مشکوک است، و این‌که آیا این توافق باعث نجات این سرزمین خواهد شد؟ باید گفت بسیار بعید به نظر می‌رسد؛ زیرا زیربنای آن باطل است؛ طوری ‌که همه می‌دانند که بیگانگان در آن دخالت دارند و این بیگانگان در زمان امضای آن در قصر ریاست جمهموری عملاً حضور داشتند؛ در حدی ‌که حتی کسی که متن توافق را آماده نمود، یک بیگانه بود که همانا نمایندۀ سازمان ملل و زیر نظر مستقیم امریکا و انگلیس، که دو طرف اصلی کشمکش جهانی در سودان بوده و زیر نام چهار ضلع و ترویکا فعالیت دارند.» پایان

برای مختل نمودن روند عملی شدن توافق مذکور، رهبران نظامی به شمول اردو به رهبری البرهان و واکنش سریع به رهبری دقلو هر از گاهی اقدام به راه‌اندازی کشمکش‌های ظاهری و عوام فریبانه در میان خود می‌کنند تا افکار عامه را همواره سرگرم اختلاف‌ها و یا توافقات میان دو طرف نگهدارند و این ‌که راه‌حل را روی این مسأله متمرکز نگهدارند، نه مسألۀ نظامی و غیر نظامی بودن حکومت.

6  در خصوص سفر ماه فبروری البرهان به امارات، که مهم‌ترین مرکز انگلیس به شمار می‌رود و نیز سفر شیخ شخبوط وزیر دولت امارات به سودان پس از سفر البرهان و سپردن نامۀ محرمانه به البرهان باید گفت که این سفرها هیچ‌گونه تأثیری نداشته و هیچ تغییر قابل ملاحظه‌ای نیز در موقف‌گیری‌ها، اظهارات و عمل‌کردهای البرهان ایجاد نکرده؛ بلکه تمام اقدامات ریز و درشت برهان هم‌چنان هماهنگ با خواسته‌های امریکاست. به نظر می‌رسد هدف از این سفر "تجسس" در میان یک دیگر بوده؛ طوری‌که هر طرف سعی می‌کند، واکنش طرف مقابل را در مورد اقدامات خود بداند؛ تحت این پوشش که هر طرف می‌کوشد اوضاع را آرام نماید؛ گویا عام مردم فریب این کشمکش‌ها میان البرهان و حمیدتی را خورده اند و گمان می‌کنند که این یک کشمکش واقعی است. به این ترتیب، نظامیان موفق شده اند غیر نظامیان را برای مداخله در حل کشمکش میان دو طرف به بهانۀ آرام نمودن اوضاع جهت دهند. محمد عصمت، یکی از رهبران جریان آزادی و تغییر به روزنامۀ شرق اوسط گفت: «نیروهای تغییر و انتقال مدنی پیوسته سعی دارند اوضاع میان نیروهای واکنش سریع و نیروهای مسلح را آرام نمایند؛ زیرا هرگونه برخوردی میان دو طرف، باعث فروپاشی کشور خواهد شد.» (منبع: روزنامه شرق اوسط 6 مارچ 2023م) سپس در شامگاه چهارشنبه 8 مارچ 2023م، هیأتی متشکل از مقامات بلند رتبه ائتلاف حاکم سابق در سودان یا همان احزاب آزادی و تغییر به امارات متحده عرب سفر نمودند تا در روند دست‌یابی به توافق پایانی در جهت پایان دادن به بحران سیاسی موجود در کشور کمک نمایند. «این هیأت متشکل بود از رئیس کمیتۀ ارتباطات و روابط خارجی، رئیس حزب کانگرس سودان، عمر الدقیر، رئیس دفتر اجرایی شورای فدرال، بابکر فیصل، واثق بریر مدیر کل حزب ملی امت و طه عثمان نمایندۀ اجتماع کسبه کاران در حزب تغییر. ائتلاف با نشر بیانیه‌ای گفته که این هیأت قرار است با رهبران امارات دیدار نموده و روند تکمیل نمودن آماده‌گی‌های نهائی برای فعالیت‌های سیاسی مبتنی بر توافق سیاسی را به بحث و بررسی گیرند.» (منبع: روزنامۀ شرق اوسط 9 مارچ 2023م)

تمام این امور نشان می‌دهد که ساختار غیر نظامی کاملاً کنار گذاشته شده و این تنها ساختار سیاسی است که اوضاع را در اختیار دارد. یعنی این ‌که امریکا بحران سیاسی سودان را وارد میدان جدیدی کشمکش نمادین نموده که میان مزدوران خودش می‌باشد؛ کشمکشی ‌که سایر کشمکش‌ها را تحت‌الشعاع قرار داده و جریان‌های وابسته به اروپا را وادار می‌کند به حمیدتی نزدیک شوند؛ به ویژه که وی اعلان نموده از حاکمیت غیر نظامی حمایت می‌کند!

7  در خصوص عادی‌سازی روابط سودان با رژیم یهود باید گفت که هدف البرهان این است که از سقوط خود به عنوان حاکم جلوگیری نموده و حاکمیت خود را استحکام بخشد و برای این هدف حاضر است هرگونه امتیازی به شمول عادی‌سازی روابط با رژیم یهود را برای امریکا بدهد. این عادی‌سازی روابط به نفع هیچ‌کس نیست، بجز رژیم یهود، امریکا، البرهان و کسانی‌که البرهان را همراهی می‌کنند. عادی‌سازی روابط به هیچ‌وجه به نفع سودان نیست؛ حتی به ضرر آن نیز هست؛ زیرا قبل از هرچیزی این کار شرعاً حرام می‌باشد؛ به دلیل این‌که به معنای به رسمیت شناختن اشغال‌گران فلسطین است؛ فلسطینی ‌که یکی از باشکوه‌ترین و معززترین سرزمین‌ها برای مسلمانان جهان می‌باشد و یهودیان شب و روز به ساکنان این سرزمین حمله‌ور شده و خانه‌های شان را بالای آنان ویران می‌کند، فرزندان‌شان را به قتل می‌رساند و دارایی‌های شان را مصادره می‌کند.

اما با وجود آن هم «شورای رهبری سودان اعلان نمود که عبدالفتاح البرهان با "کوهین" در خرطوم دیدار نمود و دو طرف در مورد استحکام افق هم‌کاری‌های مشترک به ویژه در عرصه‌های امنیتی و نظامی، گفتگو نمودند.» وزارت خارجۀ سودان گفته که دو طرف «توافق نموده اند که روند عادی‌سازی روابط میان دو طرف را ادامه خواهند داد.» (منبع: آژانس خبری سودان 2 فبروری 2023م) رادیوی رسمی رژیم یهود نیز به تاریخ 8 فبروری 2023م با نشر خبری گفت که یک هیأت ویژه متشکل از شورای رهبری سودان امروز به گونۀ پنهانی وارد رژیم یهود شده اند. به این ترتیب دیده می‌شود که نظام حاکم در سودان هنوز هم از مرتکب شدن خیانت عادی‌سازی روابط‌اش با رژیم یهود احساس شرم و حیا نمی‌کند و تمام هم و غم‌اش این است که به کمک امریکا در قدرت باقی بماند!

خلاصه:

1    هیچ اختلاف واقعی میان البرهان و حمیدتی وجود ندارد؛ بلکه هردو مزدور امریکا می‌باشند و امریکا البرهان را توسط حمیدتی و به کمک وی به قدرت رسانید. «پس از کنار زدن وزیر دفاع عبدالرحمن بن عوف، که قدرت را بعد از برکناری بشیر در دست گرفت، روابط میان البرهان و حمیدتی به ائتلاف کنونی انجامید؛ طوری‌که البرهان، رئیس شورای رهبری و فرمانده اردو شد؛ در حالی ‌که قبلاً فرماندهی یک خط اول از نیروهای مسلح را هم در اختیار نداشت. پس شکی نیست که او به کمک حمیدتی و حمایت منطقه‌ای به این موقف رسیده و این در حالی است که حمدان به صفت معاون رئیس شورای رهبری تعیین گردید و هردو علیه نیروهای ملکی ائتلاف نمودند.» (منبع: عربی پوست 21 فبروری 2023م) به این ترتیب، اختلاف میان دو طرف نمادین بوده و واقعیت ندارد و به هدف تقسیم نقش‌ها میان شان راه‌اندازی گردیده است.

2      این‌که چرا اختلافات میان دو طرف واقعی نیست تا در نتیجه آن حمیدتی فرصت پیدا کند دارفور را با همکاری امریکا از پیکرۀ سودان جدا کند؛ کاری‌که با جنوب سودان نمود، مخصوصاً که حمیدتی در دارفور وزنۀ نظامی و مالی زیاد دارد؛ چنان‌چه «نیروهای حمیدتی بیشترین سرمایه‌های اقلیم دارفور را در اختیار دارد، به شمول معادن طلا که به ارزش 16 ملیارد دالر از آن را به امارات صادر می‌کند.» (منبع: سایت مصر 360، 12 می 2022م) این مسأله "طرح جدا کردن دارفور از سودان" نیز مطرح نیست؛ زیرا هیچ‌گونه نشانه‌ای از این قضیه در حال حاضر وجود ندارد؛ بلکه امریکا در حال حاضر سعی دارد مزدورانش بالای حاکمیت سودان مسلط بمانند و به مزدوران انگلیس اجازه ندهند نقش مهمی در حاکمیت به دست آورند؛ بلکه به عوض درگیر شدن با البرهان و حمیدتی، سرگرم ایجاد توافق میان دو طرف باشند "که درگیری نمادین به راه انداخته اند". اما از امریکا بعید نیست در صورت امکان دست به تجزیه نمودن سرزمین‌های مسلمانان بزند؛ زیرا این واقعیت دولت‌های استعمارگر کافر است.

3     البرهان قصد دارد مشارکت در توافق سیاسی را گسترش دهد و همواره اشاره به این می‌کند که طرف‌های امضاءکننده آن با هم سازگار نیستند تا به این ترتیب روند عملی شدن توافق را به تأخیر اندازد. وی سعی کرده با طرف‌هایی‌که توافق را امضاء نکرده اند، دیدار و گفتگو نماید؛ چنان‌چه در شروع پرسش نیز به آن اشاره شد، و این کار وی میان کسانی‌که امضا کرده اند و کسانی‌که امضا نکرده اند، نزاع به وجود می آورد، مخصوصاً میان جریان آزادی و تغییر "شورای مرکزی" که امضاء کرده است و میان جریان آزادی و تغییر "تجمع دموکرات" که امضا نکرده است و این وضعیت باعث به درازا کشیدن توافق نهایی خواهد گردید. شمس الدین کباشی عضو شورای رهبری در اوایل ماه جاری با صراحت بیشتری از موقف البرهان سخن گفت: «اردو بدون موافقت سیاسی هرگز به توافق سیاسی "چهارچوبی" عمل نخواهد کرد و این‌که طرف‌های امضاء کننده برای حل بحران سیاسی کشور کافی نیستند و اردو به هیچ وجه از قانون اساسی، که همه با آن موافق نباشند، حمایت نخواهد نمود.» (منبع: الجزیره مباشر 20 فبروری 2023م) اردو سعی دارد از توافق سیاسی شانه خالی کند و یا به هر نحو ممکن با آن حیله نماید، گاهی با گسترش مشارکت در آن و گاهی با مشروط کردن آن به پیوستن واکنش سریع و حرکت‌های مسلح با نیروهای اردو؛ و این خواسته‌ای است که البرهان و حمیدتی هردو به صورت کامل و بر اساس خواسته‌های امریکا بالای آن تسلط دارند.

4    امریکا موفق شده بحران سیاسی سودان را به میدان جدیدی بکشاند که همانا میدان کشمکش دروغین میان مزدوران امریکاست تا از این طریق سایر کشمکش‌ها را تحت‌الشعاع قرار داده و طرف‌های وابسته به اروپا را وادار نماید تمرکز بالای عملی شدن توافق سیاسی را به تأخیر اندازند و به عوض آن سرگرم ایجاد صلح میان البرهان و حمیدتی شوند و گمان کنند که اختلافات میان برهان و حمیدتی واقعی است. به این ترتیب، ساختار نظامی متشکل از "البرهان و حمیدتی" بتوانند روند عملی نمودن موافقت‌نامه را به بهانۀ عدم توافق دو طرف روی پیوستن نیروها، به تأخیر اندازند تا زمانی‌که شرایط و فضا برای تعدیل موافقت‌نامه و پاک نمودن آن از هر گونه تأثیرگذاری عملی ساختار ملکی فراهم گردد و همان معنای لفظ "به زودی" است که البرهان در اظهارات‌اش به آن اشاره نمود: «کشور در مسیر تأسیس حاکمیت ملکی است که ترجیحاً حکومت ملکی "به زودی" در آن تشکیل خواهد شد.» (منبع: الاتحاد 19 مارچ 2023م) پس موافقت‌نامه سیاسی بر اساس خواسته‌های ساختار نظامی عملی خواهد شد ازینرو لفظ "به زودی"، واقعاً زود و یا هم دور معنا داشته باشد. اما در صورتی‌که نتوانند این هدف را براورده نمایند، بعید نخواهد بود سعی کنند موافقت‌نامه را ملغا اعلان کنند؛ به این بهانه، که یک‌جا نمودن نیروهای واکنش سریع با اردو به دلیل عدم توافق البرهان و حمیدتی کار دشواری است؛ یعنی ازسرگیری سناریوی لغو پیمان‌نامۀ قانونی البته با اسلوبی جدید. پیمان‌نامۀ مذکور میان ساختار نظامی و ساختار غیر نظامی به تاریخ 21 آگست 2019م امضا شده بود و در ابتدا قرار بود شورای رهبری آن را نظامیان در دست داشته باشند، سپس غیر نظامیان از نومبر 2021م ریاست شورا را در دست گیرند. اما یاسین ابراهیم وزیر دفاع سودان به تاریخ 21 سپتمبر 2021م، یعنی دو ماه پیش از موعد مقرر برای تسلیم ریاست شورا برای غیر نظامیان، اعلام نمود که تلاش‌های یک کودتا به ناکامی انجامید؛ سپس درخواست‌ها برای منحل شدن حکومت بالا گرفت و عملاً منحل گردید و به این ترتیب، پیمان‌نامۀ قانونی به پایان رسید. ما این مسأله را در همان زمان در پاسخ به پرسش منتشر شده به تاریخ 25 اوکتوبر 2021م توضیح دادیم. اینک نیز بعید نیست همان سناریو تکرار شود؛ اما این بار با راه‌اندازی کشمکش نمادین با یکی از بارزترین عناصر مزدور امریکا، "حمیدتی".

4- در پایان یک بار دیگر تأکید می‌کنیم تا زمانی‌که مزدورانی در سودان وجود داشته باشد که به نفع این و یا آن استعمارگر فعالیت نمایند، سودان هرگز روزنه‌ی امیدی را به خود نخواهد دید؛ زیرا استعمارگران و مزدوران شان بر سر حاکمیت بر سرزمین‌های اسلامی با یکدیگر به رقابت می‌پردازند و به هیچ‌وجه رشد، بیداری، حل مشکلات، سیر شدن مردم آن و فراهم آوردن نیازهای آنان برای آنان اهمیت ندارد. مردم هیچ راهی ندارند بجز کوتاه نمودن دست مزدوران و پیروی نکردن از آنان در مسیر گمراه‌کننده‌یی که در پیش گرفته اند. مردم باید راه کسانی را دنبال کنند که به جانب الله فرا می‌خوانند و برای تطبیق احکام الهی و توحید مسلمانان و بیداری آنان سعی و تلاش می‌ورزند.

﴿وَمَنْ أَحۡسَنُ قَوْلاً مِّمَّنْ دَعَا إِلَى اللهِ وَعَمِلَ صَالِحاً وَّقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ‏﴾ [فصلت: ۳۳]

ترجمه: چه كسى گفتارش از آن كه به سوى الله دعوت مى كند و كار پسنديده انجام مى دهد و مى‌گويد: از تسلیم شده‌گانم، بهتر است.

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

پرسش:

بعد از پایان انتخابات ریاست جمهوری، که نتایج آن در تاریخ 1/3/2023 با پیروزی پائولا احمد تینوبو، نامزد حزب حاکم حزب کنگره ترقی‌خواه اعلام شد، انتخابات شهری و ولایتی در نیجیریه به تاریخ 11/3/2023 برگزار گردید. چنانچه آن انتخابات در 25/2/2023 برگزار شد و رقیب او، عتیق ابوبکر در حزب دموکراتیک خلق، که در رتبه دوم قرار گرفت و رقیبش، پیتر اوبی از حزب کارگر در انتخابات، که در جایگاه سوم قرار گرفت، به نتایج اعتراض کردند. آمریکا نگرانی خود را اعلام کرد و از کسانی‌که به نتایج اعتراض کردند، حمایت نمود و به برنده تبریک نگفت؛ در حالی‌که بریتانیا خوشحالی خود را از نتایج اعلام نمود و به رئیس جمهور منتخب تبریک گفت. چه تغییراتی در صحنۀ سیاسی در نیجیریه رخ داده است؟ منظور آمریکا و انگلیس در این انتخابات چیست؟ مواضع آن‌ها در قبال نیجیریه به چه معناست؟

پاسخ:

برای این‌که پاسخ به پرسش‌های فوق واضح گردد، امور ذیل را خدمت تان به عرض می‌رسانم:

1-     نیجریه سرزمین اسلام است. اسلام از اواسط قرن هفتم میلادی وارد منطقه کانو در شمال نیجیریه شد و از طریق تجارت در سرزمین هائوسا و سرزمین فولانی‌ها در شمال و مرکز نیجیریه گسترش یافت. اسلام در واقع در اواسط قرن دهم میلادی به دست فقهای اندلسی به شکل فعلی گسترش یافت؛ سپس بعدها امارت اسلامی در آن نواحی ایجاد شد که به نام خلافت عثمانی یا خلافت سوکوتو منسوب به عثمان دانفودیو نام گرفت که دولت آن نزدیک به صد سال دوام آورد تا این‌که انگلیس‌ها در سال 1904 میلادی آن را پایان دادند. مذهب مالکی در محاکم شرعی نیجیریه مشهور است و اکثر مسلمانان آن اهل سنت اند و در  12 ولایت آن برخی از احکام شریعت اسلام تطبیق می‌شود.

2-     جمعیت نیجیریه در حال حاضر حدود 220 میلیون تن است؛ همان‌طور که سازمان ملل در سال 2021 حدود 219 میلیون نفر تخمین زد و اکثریت جمعیت آن را مسلمانان به نسبت 65% تا 75% بر اساس آمارهای مختلف تشکیل می‌دهند. مساحت نیجیریه نزدیک به یک میلیون کیلومتر مربع است و بین سال‌های 1900 تا 1904 میلادی بریتانیا توانست پس از حذف حکومت اسلامی در آنجا، کنترول خود را بر تمام مناطقی‌که به عنوان نیجیریه شناخته می‌شد، گسترش دهد. سپس بریتانیا در1/10/1960 استقلال رسمی‌اش را به آن داد و قدرت را به اقلیت نصرانی ایگبو سپرد و سپس در سال 1963 میلادی آن را به کشورهای مشترک المنافع ضمیمه کرد. نیجیریه از نژادهای مختلفی تشکیل شده است که بزرگترین آن‌ها سه گروه قومی بزرگ هستند که عبارتند از: هاوسا، فولانی در شمال و مرکز و اکثریت قریب به اتفاق آن‌ها مسلمان و یوروبا در مرکز و جنوب غربی و اکثریت آن‌ها را نصاری تشکیل می‌دهند. اما اقلیت مسلمان زیادی دارد و ایگبو در جنوب شرقی از یک اقلیت کاتولیک نصرانی است.

3-     در انتخاباتی‌که در سال 1999 میلادی برگزار شد، اوباسانجو بدون منازعه پیروز شد و برای دو دورۀ انتخاباتی از 29/5/1999 تا 29/5/2007 میلادی به قدرت ادامه داد. وی در طول مدت زمان حاکمیت خود، حمایت واضح‌اش را از امریکا و خصومت آشکار خود را علیه مسلمانان اظهار کرد و در انتخابات 2015 محمد بخاری، که به انگلیس‌ها وفادار بود، پیروز شد و پائولا احمد تینوبو یکی از بزرگ‌ترین حامیان او بود و ما توانستیم عوامل انگلیس را در محیط سیاسی بشناسیم؛ زمانی که احمد تینوبو را عراب سیاسی و سازندۀ پادشاهان نامید و سپس با شعار "نوبت من رسیده است" خود را نامزد کرد و در انتخابات 2023 پیروز شد. در تاریخ 3/1/2023، کمیسیون مستقل انتخابات در نیجیریه، پیروزی پائولا احمد تینوبو، نامزد حزب حاکم، حزب کنگره ترقی‌خواه، در انتخابات ریاست جمهوری که در تاریخ 25/2/2023 در میان 18 نامزد برگزار شده بود، اعلام کرد. وی 8.8 میلیون رای به دست آورده بود که 37 درصد از 87 میلیون رأی دهنده‌ای می‌شود که کارت انتخابات دریافت کردند؛ در حالی‌که دو رقیب او؛ عتیق ابوبکر، نامزد حزب دموکراتیک خلق حدود 6.9 میلیون رأی یا 29 درصد و پیتر اوبی، نامزد حزب کارگر حدود 6.1 میلیون رأی یا 25% دریافت کردند. عتیق ابوبکر و پیتر اوبی نتایج را رد کردند و قصد داشتند آن‌ها را به چالش بکشند و نشان دهند که آن‌ها دستکاری و منجر به این شده که "رأی‌گیری نه آزاد، نه عادلانه و نه شفاف" باشد. عتیق در تاریخ 6/3/2023 راهپیمایی حامیان خود را رهبری کرد و آن‌ها در بیرون دفاتر کمیسیون مستقل انتخابات تجمع کردند و مسئول حزب دیموکراتیک خلق خواسته‌های را به مسئول کمیسیون انتخابات پیرامون همان موضوع تقدیم کرد. اما با وجود آن نتایج انتخابات تغییری نکرد.

4-     بنابر آن‌چه گفته شد، بریتانیا روند انتخابات در نیجیریه را ستایش نمود؛ چنان‌که جیمز کلورلی، وزیر امور خارجۀ این کشور در بیانیه‌ای که در تاریخ 1/3/2023 در وب‌سایت رسمی دولت بریتانیا منتشر کرد، به پائولا احمد تینوبو رئیس جمهور منتخب تبریک گفت. آنچه در این بیانیه آمده است: «بریتانیا از رأی‌دهندگان نیجیریه‌ای به دلیل شرکت در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس ملی و شکیبایی و انعطاف‌پذیری آن‌ها در استفاده از حقوق دموکراتیک شان قدردانی می‌کند. ما به پائولا احمد تینوبو، رئیس جمهور منتخب تبریک می گوییم و موقف احزاب مخالف را در مورد نتیجۀ انتخابات و نگرانی‌های بیان شده توسط هیئت‌های ناظر و جامعه مدنی در مورد سازماندهی این روند از جمله تأخیرها و چالش‌های فنی بررسی می‌کنیم. مقامات را تشویق می‌کنیم که همه نگرانی‌ها را با دقت بررسی کنند و برای حل مسائل باقی مانده و تمرکز جهت تحقق ارادۀ مردم نیجیریه اقدام کنند.» این یک موقف حمایتی از طرف بریتانیا از رئیس جمهور منتخب است. او کمپاین وی را به جعل یا دستکاری متهم نمی‌کند؛ بلکه از مقامات‌اش می‌خواهد که با در نظر گرفتن بی‌طرفی مقامات در این بررسی، همه نگرانی‌ها را بررسی کنند. علاوه بر این، حمایت اتحادیۀ اروپا در مقابله با آمریکا وجود داشت؛ همانطور که جوزپ بورل، نمایندۀ سیاست خارجی اتحادیه اروپا گفت: «انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی که چند روز پیش نیجیریه شاهد آن بود، فرصت بزرگی برای تحکیم دموکراسی در این کشور، درغرب آفریقا به شمار می‌رود. با وجود شرایط دشوار و شکست‌های عملیاتی، مردم نیجیریه تعهد خود را به دموکراسی نشان داده اند.» (منبع: کونا 28/2/2023) از این رو، حمایت بریتانیا از رئیس جمهور تازه منتخب در نیجیریه و هم‌چنین حمایت اروپا از او در مقابله با نفوذ آمریکا در آفریقا به نظر می‌رسد.

5-     موقف ایالات متحده در قبال انتخاب پائولا احمد تینوبو منفی بود. ند پرایس، سخنگوی وزارت امور خارجه در بیانیه‌ای گفت: «نیجری‌ها حق دارند چنین نگرانی‌های داشته و باید انتظارات زیادی از انتخابات اخیر داشته باشند. میکانیزم‌های خوبی برای داوری در مورد اختلافات انتخاباتی وجود دارد. ما هر نامزد یا حزبی را که می‌خواهد نتایج را به چالش بکشد، تشویق می‌کنیم تا راه‌های اصلاح حقوقی را از طریق این میکانیزم‌ها دنبال کنند. ما به ناظران بین‌المللی دیگر می‌پیوندیم تا از کمیسیون مستقل ملی انتخابات بخواهیم وضعیت را در مناطقی‌که به توجه بیشتر نیاز دارند، بهبود بخشد. ما درک می‌کنیم که نیجیری‌ها و بعضی احزاب، اعتراض شان را نسبت به روندی‌که پروسۀ انتخابات با آن اجرا شد، بیان داشتند؛ به ویژه کاستی‌ها در عناصر فنی، که برای اولین بار در انتخابات ریاست جمهوری مورد استفاده قرار گرفت، هم‌چنین نگران گزارش‌هایی هستیم که در آن رسانه‌ها در جریان انتخابات مورد حمله قرار گرفتند.» (منبع: صفحه لیدرشیب نیجیریه 2/ 3/2023) آمریکا در این‌جا از مواضع احزاب مخالف در اعتراض شان به روند انتخابات حمایت می‌کند، آنان را به اعتراض تشویق می‌کند، به رئیس جمهور پیروز تبریک نمی‌گوید و اعلام می‌کند که نگران گزارش‌های مربوط حمله به رسانه‌ها در جریان انتخابات است. این نشان می‌دهد که رئیس جمهور جدید به میل او نیست و به او وابسته نمی‌باشد.

6-   نامزد عتیق ابوبکر، که نمایندۀ حزب مخالف است، در دوره اولوسگون اوباسانجو در مدت زمان 1999-2007 معاون رئیس جمهور بود. معروف است که اوباسانجو از پیروان آمریکا بود. به نظر می‌رسد که آمریکا از عتیق ابوبکر برای به قدرت رسیدن حمایت می‌کند. چون اصالتاً مسلمان است او را با پائولا احمد تینوبو که او نیز مسلمان الاصل و دارای وزن و پشتوانه و توان مالی است و در آن طرف با محمد بخاری یکی از عوامل انگلیس قرار دارد، به رقابت قرار داد. محبوبیت حزب دموکراتیک خلق به دلیل فساد افسارگسیخته در زمان او و در دوران حکومت او در کشور بین سال‌های 1999 تا 2015، به‌ویژه در دوران سلطنت کودلاک جاناتان، قیام اخیر با ریختن نفت روی آتش، با اعمال خودسرانه‌اش و تبعیض علیه مسلمانان و آزار و اذیت به بهانه (مبارزه با تروریسم) کاهش یافت. حتی بادار او، آمریکا از این فساد گسترده در حزب و در دوران حکومت او انتقاد کرد؛ اما نه برای اصلاح آن؛ بلکه برای محکم کردن چنگال خود بر آن. زمانی‌که حکومت نظامی حاکم درگیر فساد شد، به این ترتیب آمریکا بر آن چنگ انداخت و هرگاه مخالفت وی را می‌نمود؛ رسوای شان می‌‌ساخت تا دیدگاه عام مردم را به این جهت سوق دهد که او ضد فساد است؛ در حالی‌که در مقابل آن ساکت بود و به اصلاح آن نمی‌پردازد و خودش فسادپیشه و پشتیبان فساد کاران در زمین است.

7-     به همین دلیل مراقب بود که اگر کاندیدای حزب دموکراتیک خلق، عتیق ابوبکر موفق نشد، شخص دیگری داشته باشد و برای پاک جلوه دادن او کار کرد و آن شخص پیتر اوبی بود؛ گویا که کاملاً پاک است! او سال گذشته در ماه می 2022 از حزب دموکراتیک خلق استعفا داد و به حزب کارگران پیوست. معلوم می‌شود که امریکا محاسبه کرده بود که آرای مسلمانانی‌که اکثریت را در نیجریه تشکیل می‌دهند، بین عتیق ابوبکر، نامزد انتخاباتی از حزب دموکراتیک خلق و پائولا احمد تینوبو، نامزد حزب حاکم کنگره ترقی‌خواه، که طرفدار انگلیس است و هم‌چنین رابیو موسی کوانکواسو، مسلمان الاصل و نامزد حزب ملی خلق نیجریه، که شروع به فعالیت کرد، محبوبیت کسب کرد و در انتخابات گذشته با 60 درصد چهارم شد، تقسیم می‌شود. به همین دلیل است که آمریکا از پیتر اوبی که یک نصرانی است، حمایت کرد و رسانه‌های آمریکایی شروع به صیقل دادن او کردند و شایعه شد که او کاندیدای مورد علاقۀ جوانان نیجریه است که 60 درصد جمعیت را تشکیل می‌دهند و مشتاق تغییر و تحول و حاکمیت نسل جوان هستند. شرکت رسانه‌ای آمریکایی بلومبرگ گزارش داد که یک نظرسنجی عمومی در نیجیریه انجام داده است و نظرسنجی از حدود 2384 نیجیریه‌ای از طریق اپلیکیشن تلفن هوشمند نشان می‌دهد که ممکن است پیتر اوبی در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شود. مؤسسۀ إی إن بی امریکایی نیز همین‌طور عمل کرد و پیروزی پیتر اوبی را پیش‌بینی نمود. مؤسسۀ ملی دمکراتیک و مؤسسۀ بین‌المللی جمهوری‌خواه نیز همین پیش‌بینی را داشتند. با درک این‌که حزب دموکراتیک خلق تا سال 2015 بر صحنۀ نیجیریه تسلط داشت، تنها حزبی بود که قدرت پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری را داشت و مرکز سیاسی بود که به تأمین منافع آمریکا تمایل داشت. با این حال، زمانی‌که محمد بخاری، مامور بریتانیایی، با وجود تلاش امریکا برای ممانعت از پیروزی او، توانست برنده شود، صحنۀ سیاسی تغییر کرد.

8-     ثروت نفتی در نیجیریه، کشورهای بزرگ به ویژه انگلیس و آمریکا را بر سر آن در کشمکش و درگیری داغ قرار داده است و نیجیریه در بین کشورهای تولیدکنندۀ نفت در رتبۀ دوازدهم، هشتمین کشور صادرکننده نفت و دهمین کشور از نظر ذخایر نفت قرار دارد. ذخایر نفت نیجیریه توسط آژانس اطلاعات انرژی آمریکا بین 16 تا 22 میلیارد بشکه تخمین زده شده است؛ اما براوردهای دیگر می‌گوید که این ذخایر به 35.3 میلیارد بشکه می‌رسد و این نفت سبب سیلان لعاب دهن رقابت کننده‌گان بر نفت نیجیریه گردیده، چون از صنف نفت سبک یا شیرین است؛ یعنی تا حد زیادی از گوگرد خالص بوده و هزینه‌های پالایش آن کم است. به گفته وزارت نفت نیجیریه، این کشور دارای 159 میدان نفتی و 1481 چاه نفت است. نفت نیجیریه را شرکت‌های نفتی بریتانیا کنترل می‌کردند؛ اما ورود آمریکا به خط لوله نفت، به ویژه پس از سال 1999 میلادی، یعنی در دوران اوباسینگو، انحصار شرکت‌های انگلیسی را محدود کرد.

9-      نیجیریه با مشکلات جدی مانند ناامنی، اقتصاد متزلزل، قرضه‌های هنگفت، فقر شدید و فساد سیاستمداران مواجه است. شرایط اقتصادی آن رو به وخامت است، زیرا نرخ تورم در پایان سال 2022 به 21.5 درصد رسید، نرخ بیکاری برای همه بزرگسالان 33 درصد و برای جوانان 42.5 درصد است. بر اساس براوردهای بانک جهانی در مارچ 2022، حدود 40 درصد از جمعیت 220 میلیون نفر این کشور زیر خط فقر زندگی می‌کنند. ارزش پول نیجریه کاهش یافته است. فساد به طور قابل توجهی افزایش یافته است و دولت را بر آن داشته است تا در ابتدای ماه گذشته، فبروری 2023، سه واحد پول کشور را تغییر دهد. با وجود این‌که این کشور یکی از بزرگترین اقتصادهای آفریقا است و مشکل سرقت نفت در جنوب این کشور رو به افزایش می‌باشد و این یک مشکل مزمن است که منجر به کاهش صادرات نفت کشور و کمبود مواد سوخت عراده‌جات شده است. بر اساس سرشماری جون 2022 حدود 103 میلیارد دالر قرض دارد و پرداخت این قرض‌ها یعنی ربا و بیمۀ سالانه حدود 12 میلیارد دالر است. اگرچه این کشور یکی از صادرکنندگان بزرگ نفت است، اما به دلیل این مشکلات جدی و حل نشدنی کمکی به آن نکرد. همه این‌ها ناشی از فساد حکومت و حاکمان و تبعیت آن‌ها از کشورهای استعماری قدیم و جدید است. راه‌حل رفع این فساد است؛ یعنی تغییر نظام حکومتی که توسط بریتانیای استعمارگر زمانی‌که به نیجیریه استقلال رسمی داد، ساخته شد؛ اما با اشکال دیگر، به ویژه در حکومت و اقتصاد، مستعمره باقی ماند و برای آن قانون اساسی برگرفته از قوانین اساسی غربی را وضع کرد و حاکمانی را که از آن پیروی می‌کردند، تعیین نمود؛ بدون تفاوت این‌که اصالتاً مسلمان باشند یا نصرانی. تا این‌که امریکا در اواسط دهه هفتاد قرن گذشته آمد و به ارتش نفوذ کرد و بر سر کشور شروع به رقابت و درگیری با انگلیس نمود.

10-  علاوه بر همه این‌ها، کشورهای استعمارگر، به ویژه آمریکا و انگلیس مستقیماً در امور کشورها دخالت می‌کنند. اظهارات مقام امریکایی، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، اظهارات وزیر امور خارجه انگلیس و سپس اظهارات مسئول روابط خارجی اتحادیه اروپا دخالت مستقیم در امور کشورها محسوب می‌شود. اساس این است که حاکمان و سیاست‌مداران در نیجیریه آن را محکوم و رد کنند و از آن کشورها بخواهند که از مداخله در کشورشان دست بردارند، آن‌ها را در این مورد هشدار دهند و روابط خود را با آن‌ها قطع کنند. سپس به این فکر شوند که چگونه می‌توان این سرزمین را به طور جدی و خالصانه نجات داد و به دنبال راه‌حل‌های ریشه‌ای بود؛ نه راه‌حل‌های بی بنیاد و فریبنده. هرگاه چنین اتفاقی بیفتد، به زودی به این نتیجه می‌رسند که اسلام راه‌حل است، تنها اسلام است که نیجیریه و مردمش را با همه فرقه‌هایش نجات می‌دهد و بین همه برابری ایجاد می‌نماید؛ اسلامی‌که در تطبیق نظام تجسم یافته در خلافت راشده بر منهج نبوت است و هیچ‌کس از مردم را در نیل به مصالح و تأمین نیازهای معیشتی زندگی شهری و بادیه‌ی شان محروم نخواهد ساخت، چه مسلمان باشد و چه نصرانی؛ اوست که سرزمین را آباد می‌کند و از استعمار رهایی می‌بخشد، و انقلاب صنعتی در آن به وجود می‌آورد که سرزمین را پیشرفته و برتر می‌نماید، آن زمان صنعت خود را می‌سازند، نفت خود را استخراج می‌کنند، تمام درآمدهای آن برای خودشان خواهد بود و بدون تبعیض بین آن‌ها توزیع می‌شود، آن زمان نه بیکاری، نه فقر و نه ترس یا گرسنگی خواهد بود.

﴿إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِأُولِي الْأَلْبَابِ [سورۀ زمر، آیۀ 21]

ترجمه: واقعاً در این امر، عبرت و پندی برای خردمندان است.

مترجم: احمد صادق امین

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

پرسش:

سایت انترنتی "صدی البلد" مصر به تاریخ 9 مارچ 2023م با انتشار خبری گفت: «وزارت خارجۀ امریکا، "پنتاکن" امروز پنج‌شنبه اعلام نمود که لوید اوستن، وزیر خارجۀ امریکا با بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل در خصوص افزایش همکاری‌های دوجانبه برای جلوگیری از تجاوز ایران به توافق رسیدند.» محل دیدار دو طرف، به دلیل موج اعتراض‌های اخیر، از مقر وزارت دفاع به میدان‌هوایی تل ابیب تغییر داده شد. «"پنتاگن"، وزارت دفاع امریکا اعلام نمود که دیدارهای اوستن از وزارت دفاع اسرائیل به محلی در نزدیکی میدان هوایی تل ابیب تغییر نمود. خاطر نشان باید نمود که ده‌ها هزار تن روز شنبه برای نهمین هفتۀ متوالی با تجمع در جاده‌های شهرهای مختلف اسرائیل علیه تصمیم نخست‌وزیر تندرو راست‌گرای اسرائیل، "نتانیاهو" مبنی بر تعدیل نظام قضائی، دست به اعتراض زدند.» (منبع: رویترز 8 مارچ 2023م)

پاسخ:

برای روشن شدن پاسخ، به بررسی موارد زیر می‌پردازیم:

اول: بعید به نظر می‌رسد این سفرها به هدف منع نمودن دولت یهود از بی‌طرفی در جنگ روسیه علیه اوکراین و نگرفتن موقف خصمانه‌ای به سان موقف امریکا علیه روسیه باشد؛ زیرا روسیه به دولت یهود اجازه می‌دهد به اهدافی در داخل خاک سوریه حمله‌های موشکی نماید؛ بدون این‌که با سیستم خاص دفاعی روسیه در داخل سوریه مواجه شود؛ مخصوصاً با توجه به این‌که حکومت رژیم یهود این روزها غرق کشمکش‌های داخلی با مخالفان خود می‌باشد. بنابر این، ملحق شدن دولت یهود به دولت‌های غربی برای کمک به اردوی اوکراین در اولویت آن قرار ندارد و در نتیجه، بعید به نظر می‌رسد هدف و سبب سفرهای اخیر مسئولین نظامی امریکا به رژیم یهود، موضوع اوکراین باشد.

هم‌چنین بعید به نظر می‌رسید این سفرها به هدف آرام نمودن اوضاع فلسطین صورت گرفته باشد؛ هرچند قضیۀ فلسطین، حساسیت‌های خود را داشته و در گذشته موضوع اساسی سفرهای مسئولین پیشین امریکایی را تشکیل می‌داد، به شمول "وزیر خارجه، رئیس استخبارات مرکزی و مسئول امنیت ملی"، اما این بار ممکن نیست قضیۀ فلسطین دلیل سفرهای مسئولین نظامی در سطح رئیس هیأت ارکان و وزیر دفاع امریکا باشد؛ اگرچه این قضیه حساسیت‌های خود را دارد؛ اما واقعیت آن در حال حاضر حالت حربی ندارد تا امریکا وادار شود انرژی مسئولین بلندرتبۀ نظامی خود را صرف آن نماید.

دوم: به نظر می‌رسد این سفرها به اهداف دیگری صورت گرفته که از طریق عوامل زیر می‌توان به آن پی برد:

1  نتانیاهو دوست نزدیک حزب جمهوری‌خواهان امریکا بود و در زمان امضای توافق هسته‌ای با ایران در سال 2015م در برابر اوباما، رئیس‌جمهور دموکرات قرار گرفت و وی را بسیار اذیت نمود؛ به ویژه در هنگام سخنرانی‌اش در کانگرس امریکا علیه توافق هسته‌ای. نتانیاهو در زمان حکومت ترامپ روابط فوق العاده گرم و صمیمی با امریکا و حکومت ترامپ داشت و امریکا با انتقال دادن سفارت خود به قدس و با به رسمیت شناختن منطقۀ جولان به عنوان خاک یهود و دادن طرح معاملۀ قرن در کرانۀ غربی، که هرگز کامل هم نشد، به نتانیاهو پاداش داده و او را غم‌خواری نمود.

2  پس از به قدرت رسیدن رئیس‌جمهور جدید دموکرات، "بایدن"، امریکا از ائتلاف حزب‌های "لابید" و "بینت" حمایت نمود و در این کار موفق گردید و در نتیجه، نتانیاهو در انتخابات ماه مارچ 2021م شکست خورد و ائتلاف جدید متشکل از حزب‌های "لابید" و "بنیت" حکومت را در رژیم یهود در دست گرفتند. اما این موفقیت عمر طولانی نداشت و نتانیاهو با احزاب تندرو راست‌گرا ائتلاف نمود و در انتخابات نومبر 2022م پیروز شد.

3  نتانیاهو با جدیت تصمیم گرفت تا حکومت را به گونۀ ائتلافی با احزاب راست‌گرای تندرو تشکیل دهد و به تمایلات ادارۀ بایدن مبنی بر تشکیل حکومتی‌که طرف‌داران حکومت بایدن "لابید و خصوصاً غانتس" نیز در آن سهم داشته باشند، پشت نمود. به مجرد این‌که حکومت جدید موقف‌گیری‌هایش را اعلام نمود، انتقادهای تند و غیر معمول امریکا علیه آن سرازیر گردید، مانند لزوم پایبندی به تشکیل دو دولت، عدم همکاری با آن عده از وزیران حکومت جدید که به تندروان معروف اند و انتقاد از سیاست‌های نتانیاهو در خصوص تغییر وضعیت قضائی رژیم یهود. هرچند این‌ها قضایایی است که معمولاً مربوط به مسائل داخلی رژیم یهود خوانده می‌شود، اما امریکا این بار علناً از آن انتقاد نموده و احزاب طرف دار خود را تشویق کرده با اقدامات نتانیاهو در جهت تسلط بر دستگاه قضائی مخالفت نمایند.

4  یهودیان مخالف حکومت نتانیاهو فرصت زیادی به وی ندادند؛ چنان‌چه خیلی زود اعتراض‌های گسترده‌ای به راه افتاد که در رژیم یهود بی‌سابقه بوده و کشمکش‌ها بر سر حکومت به گونه‌ای شدت گرفت که به درگیری‌های خونین شباهت داشت. به این ترتیب، تصویر جدیدی از رژیم یهود به وجود آمد که قبلاً هرگز دیده نشده بود؛ تظاهراتی با حضور ده‌ها هزارتن برضد حکومت و اقدامات آن در جهت قرار دادن سیستم قضائی در دست حکومت سپس محاصره نمودن خانه‌های مسئولین حکومتی توسط تظاهرکننده‌گان، بستن  جاده‌ها و آتش زدن لاستیک‌های موترها، پرتاب گاز اشک‌آور و بمب‌های صوتی توسط پولیس رژیم یهود به طرف یهودیان. اوضاع روز به روز متشنج‌تر شد تا جایی‌که شماری از افراد پولیس از دساتیر حکومت مبنی بر متفرق نمودن تظاهر کننده‌گان با اعمال زور اطاعت نمی‌کردند و اختلاف میان حکومت و احزاب مخالف آن به شدت بالا گرفت و یهودیان به دو جبهۀ مخالف تقسیم شدند. در عین حال، سرمایه‌ها نیز راه خود را به بیرون از رژیم یهود باز نمود، طوری‌که 50 شرکت بزرگ از رژیم بیرون رفتند و سربازان دوره احتیاط اعلام نمودند که توان اطاعت از اوامر این حکومت را ندارند. تنش‌ها میان طرف‌داران حکومت و طرف‌داران احزاب مخالف در تمام سطوح بالا گرفت و از موقف‌گیری‌های ادارۀ حکومت بایدن در برابر این تحولات در رژیم یهود بوی حمایت و طرف‌داری از یهودیان مخالف نتانیاهو به مشام می‌رسید.

سوم: نتانیاهو در برابر این وضعیتی‌که نزدیک به هرج و مرج بود، سعی کرد یهودیان را به گرد خود جمع نماید و برای این کار شروع به دامن زدن به آتش قضیۀ فلسطین نمود؛ طوری‌صکه در نخست زمینۀ هجوم بیشتر یهودیان به مسجدالأقصی را فراهم نمود و دست به کشتارهای جدیدی در منطقۀ جنین و نابلس زد. هدف نتانیاهو از این اقدامات این بود که به یهودیان نشان دهد که موقف وی در برابر فلسطینیان هم‌چنان سفت و سخت است، به این امید که بتواند اوضاع متشنج داخلی را آرام نموده و زمینۀ تغییر دستگاه قضایی به نفع خود را فراهم آورد و به این ترتیب اتهامات فساد مربوط به خودش در محکمه‌های یهود را بر طرف نماید؛ اتهاماتی‌که از مدت‌ها قبل به سان شمشیر برانی بالای گردن وی قرار گرفته. اما نتانیاهو به این اهداف خود دست نیافت و تنش‌ها با فلسطینیان به ضرر او تمام شد، طوری‌که کشتار اردوگاه جنین به سرعت با کشتن هشت یهود در قدس پاسخ داده شد و کشتار نابلس با دو عملیات در حواره و اریحا پاسخ داده شد و به این ترتیب، نتانیاهو در وضعیت نگران کننده‌تری نسبت به قبل قرار گرفت، به ویژه که مخالفانش در داخل رژیم یهود موقف‌های تندتری در برابر وی گرفتند و انتقادها از وی مبنی بر ناکامی‌اش در تأمین امنیت شدت گرفت و این‌که سیاست‌های وی، یهودیان را در معرض حملات بیش‌تر فلسطینیان قرار داده. این جا بود که نتیانیاهو باید در جستجوی راه‌حل دیگری می‌شد.

چهارم: بنابر این، نتانیاهو به سرعت به تعدیل نقشه‌اش به جهت ایران به این هدف روی آورد که صفوف یهودیان را در عقب خودش منسجم نموده و بقایش را در حکومت تضمین کند. این واقعیت دلایل مختلفی دارد که برجسته‌ترین آن موارد زیر است:

1       در حالی‌که مردم فلسطین به تک تک از حملات یهود پاسخ می‌دهند، حکومت‌ها و دولت‌های اطراف یهود و نزدیک به آن، هم‌چنان ذلیلانه تابع باداران‌شان استند و هیچ‌گونه واکنش مؤثری نشان نمی‌دهند، مثلاً سوریه و نیز عراق به هیچ یک از حملات وحشیانۀ یهود واکنش نشان نمی‌دهند، بلکه حتی ایران که کارخانه‌های نظامی آن اخیراً در اصفهان توسط طیاره‌های بدون سرنشین هدف قرار گرفت و رژیم یهود را متهم نمود، واکنش‌اش این بود که دو هفته پس از آن حمله با یک طیارۀ بدون سرنشین به یک کشتی در بحر عرب حمله نمود که ملکیت یک فرد یهودی بود و هیچ تلفاتی هم در پی نداشت و تنها خسارت‌های سطحی به خود کشتی وارد شد. ایران قبلاً نیز رژیم یهود را متهم نموده بود که پایگاه‌های هسته‌ای ایران را تخریب نموده، چنان‌چه رئیس‌جمهور قبلی ایران در مورد آن گفت که خسارتی به مبلغ 10 ملیارد دالر را در پی داشته، اما ایران در پاسخ به آن دست به هیچ حمله‌ای نزد و موارد دیگری از این دست. این بدان معناست که نتانیاهو با خودش محاسبه نموده که پاسخ‌های ایران به حملات یهود ناچیز است و بنابر این می‌تواند اهداف و برنامه‌های او را براورده نماید و این باور او را به تداوم تجاوز و حملات بیشتر ترغیب می‌کند.

2       در خصوص مسألۀ هسته‌ای ایران باید گفت که ایران با انتقادهای شدید و مستمر جهانی مواجه می‌باشد و مذاکرات برای از سرگیری توافق هسته‌ای با قدرت‌های بزرگ موفق نبوده. هم‌چنین رژیم یهود همواره اعلان می‌کند که ممکن نیست به ایران اجازه داده شود به سلاح هسته‌ای دست‌یابد. این‌ها مواردی است که حملات یهود به زیرساخت‌های هسته‌ای ایران را توجیه می‌نماید. در همین سیاق باید گفت که ایران توسط غرب متهم است که خطوط سرخ را زیر پا نموده و میزان غنی‌سازی یورانیوم‌اش را افزایش داده. «ایران می‌تواند تنها در ظرف 12 روز مواد لازم برای ساخت سلاح بمب هسته‌ای تولید نماید و می‌تواند در جریان یک ماه دیگر، چهار بمب هسته‌ای دیگر بسازد. این ادعا را انستیتیوت ساینس و امنیت جهانی مطرح نموده و در گزارشی اشاره کرده به این که نظام حاکم در ایران توان این را دارد که در جریان سه ماه به اندازۀ ساخت هفت سلاح هسته‌ای یورانیوم غنی‌سازی نماید. انستیتیوت مذکور این اظهارات را در گزارشی منتشر نمود که در آن معلومات به دست آمده از آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای را تحلیل و بررسی می‌نمود.» (منبع: العربیة نت 5 مارچ 2023م)

پنجم: با دقت بیش‌تر متوجه می‌شویم که نتانیاهو روی موارد فوق تمرکز نموده و سعی نموده با قدرت تمام از آن علیه ایران استفاده نماید و به این ترتیب یهودیان را به اطراف خود و حکومت‌اش جمع نماید و به هرج و مرج داخلی که ممکن است حاکمیت وی را تضیف نماید، پایان دهد؛ هرج و مرجی‌که اگر نتانیاهو تسلیم آن شود و دست به اقدام بزرگی برای مهار کردن آن نزند، افزایش یافته و حاکمیت وی را مختل خواهد نمود. از جانب دیگر؛ این اقدام قدرت و جبروت‌اش را برایش برگردانده و تنش‌های داخلی را به نفع وی جهت خواهد داد. به نظر می‌رسد خبر این اهداف و نقشه‌های حکومت نتانیاهو به واشنگتن رسیده و امریکا برای منع نمودن حکومت نتانیاهو از برداشتن چنین گامی به سرعت وارد عمل شده، زیرا توجه امریکا در شرایط کنونی بر اساس منافع امریکا، بالای جنگ روسیه با اوکراین  به علاوه موضوع چین متمرکز می‌باشد. پس امریکا نمی‌خواهد مشغول جنگی در منطقه میان ایران و دولت یهود شود. امریکا متوجه شده که نتانیاهو برای حل مشکل داخلی‌اش با جدیت به جنگ با ایران می اندیشد و این موضوع بایدن را نگران نموده، زیرا امریکا در اظهارات زیادی از زبان مسئولین‌اش بارها گفته که به حفظ امنیت دولت یهود متعهد می‌باشد، اما چنان‌که اشاره شد؛ امریکا در حال حاضر سرگرم جنگ‌های دیگری است.

ششم: بنابر این، سفرهای اخیر مسئولین بلندرتبۀ نظامی امریکا به رژیم یهود به هدف منصرف نمودن نتانیاهو از راه‌اندازی چنین جنگی صورت گرفته تا بایدن وادار به دخالت در آن نشود، زیرا امریکا در حال حاضر نمی‌خواهد بجز چین و جنگ روسیه علیه اوکراین خود را مشغول کار دیگری نماید. چنان‌که قبلاً گفته شد؛ این سفرها به هدف تحقق دو مورد از منافع امریکا صورت گرفته:

ألف: امریکا مدیر آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای را تحریک نمود تا اظهارات هسته‌ای را کاهش داده و قضیه را به نرمی با ایران به پیش ببرد، چنان‌چه مدیر این آژانس به ایران سفر نمود و با سران عالی رتبه ایران دیدار و گفتگو نمود و این سفر درست در زمانی صورت گرفت که مسئولین امریکایی نیز سرگرم دید و بازدید از منطقه بودند.  وی در اظهاراتی از گشایش بزرگی خبر داده گفت: «ایران با راه‌اندازی مجدد کمره‌های مراقبتی در چندین پایگاه هسته‌ای و نیز افزایش روند تفتیش‌ها موافقت نموده است.» (منبع: آر تی، 4 مارچ 2023م) سپس اظهارات قابل توجه مدیر آژانس مطرح گردید، آنجا که گفت: «گروسی در جریان بازدید از تهران گفت که هرنوع حملۀ نظامی به تأسیسات هسته‌ای ممنوع می‌باشد.» نتانیاهو در پاسخ به وی گفت: «رفائیل گروسی اظهارات نامناسبی را مطرح نموده.» (منبع: الجزیره نت، 5 مارچ 2023م)

ب: حجم عظیم اعتراض‌های داخلی علیه نتانیاهو: گذشته از این‌که امریکا نمی‌خواهد رژیم یهود در حال حاضر علیه ایران جنگی به راه‌اندازد، در عین حال می‌خواهد نتانیاهو به شدت درگیر کشمکش‌های داخلی بماند و اعتراض‌ها هم‌چنان پرسر و صدا باقی بماند، به این امید که شاید این وضعیت حکومت نتانیاهو را وادار کند پیروان امریکا، یعنی طرف‌داران حزب دموکرات، مجدداً در رأس قدرت رژیم یهود قرار گیرند، به ویژه با توجه به این‌که امریکا در داخل رژیم و در میان کدرهای سیاسی و نظامی رژیم تأثیر زیادی دارد.

هفتم: با در نظرداشت آنچه تا کنون گفته شد، به نظر می‌رسد امریکا به احتمال زیاد موفق شود نتانیاهو را از راه‌اندازی جنگ هجومی علیه ایران بازدارد، مخصوصاً که رژیم یهود بزدل‌تر از آن است که بتواند بدون حمایت امریکا اقدام به چنین جنگی نماید.

﴿ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ﴾ [آل عمران: ۱۱۲]

ترجمه: هرکجا یافته شوند، به خواری دچار شده اند، -مگر آن‌که به پناه امان الله و زنهار مردم روند- و به خشمی از الله گرفتار آمده اند.

ریسمان الله پس از انبیایش از جانب آنان قطع گردیده و وابستگی شان کاملاً به ریسمان انسان‌هاست. این یک بعد قضیه و اما بعد دیگر این‌که اگر امید نتانیاهو از این هجوم به ایران قطع گردد، در هماهنگی با رهبرانش در حزب جمهوری‌خواهان امریکا قطعاً اقدام به تهاجم دیگری خواهد نمود تا از شدت تحرکات مخالفان‌ خویش بکاهد و احتمالاً راه دیگری نخواهد یافت؛ بجز افزایش درگیری‌ها در فلسطین و یاهم حمله به نوار غزه و یاهم لبنان؛ زیرا وی مصمم است در قدرت باقی بماند و تصور نمی‌شود اینک پس از تشکیل ائتلافی متشکل از احزاب راست و راست دینی یهودی، که بیش‌تر از او تشنۀ خون مسلمانان در هر کجای جهان می‌باشند، از قدرت کناره‌گیری نماید. این واقعیت کم کم در حال ظاهر شدن است؛ چنان‌چه شبکۀ خبری "سما" به تاریخ 9 مارچ 2023م با نشر خبری گفت: «صبح امروز سه فلسطینی در شهرک جبع توسط نیروهای اشغال‌گر به شهادت رسیدند. نیروهای ویژۀ اسرائیلی وارد شهرک جبع در جنوب جنین شده و به موتر حامل چهار جوان فلسطینی آتش گشودند که منجر به شهادت سه تن از آنان گردید. سپس گروه‌های مقاومت با آنان درگیر شدند و پس از آن کمک‌های نظامی به این شهرک رسید و سرانجام نیروهای اسرائیلی از شهرک بیرون رفتند.» هم‌چنین فرانس 24 به تاریخ 10 مارچ 2023م با نشر خبری گفت: «القدس أ ف ب: روز جمعه یک مرد فلسطینی یک شهرک‌نشین اسرائیلی را در کرانۀ اشغالی غربی با گلوله کشت؛ این خبر را اردوی اسرائیل و وزارت صحت فلسطین اعلان نموده اند. این حادثه در روز جدیدی در تداوم یک سلسله از خشونت‌هایی رخ می‌دهد که منجر به کشته شدن چهار فلسطینی گردیده که یکی از آنان فرد مسلحی بود که در تل ابیب به اسرائیلی‌ها حمله نمود و سه تن را مجروح نمود. یک مرد فلسطینی روز پنج شنبه در جادۀ دیزنغوف در وسط تل أبیب با گشودن آتش سه تن را مجروح نمود و پس از آن خودش با گلوله‌های پولیس به قتل رسید. منابع پزشکی اسرائیل گفته اند که وضعیت یکی از مجروحین امروز نگران کننده است. از جانب دیگر؛ پولیس اسرائیل گفته که دو تن را بازداشت کرده که یکی از شهر "الرملة" در جنوب تل أبیب و دیگری از شهر کسیفة در جنوب می‌باشند و این دو تن را به اتهام انتقال ترورستی بازداشت شده اند که عملیات دیزنغوف را انجام داده بود.»

واضح است که دولت یهود به کشتن و بازداشت "مسلمانان" می‌پردازد؛ بدون این‌که هیچ‌گونه احساس خطری از حکام مسلمانان در اطراف خود داشته باشد!

هشتم: در اخیر باید گفت که این رژیم که در منطقۀ خبیث کالورم به سر می‌برد، از جانب هیچ یک از حکام منطقه هیچ نوع نگرانی ندارد که اقدام به ریشه‌کن کردن و یا حتی سرکوب آن نمایند؛ بلکه آنان کسانی استند که در عادی‌سازی روابط خویش با یهودیان با یک دگر رقابت می‌کنند! به همین دلیل است که همواره به فکر گسترش خود و از بین بردن هرگونه خطری است که گمان می‌کند وجود آن را تهدید می‌کند. تنها خود رژیم یهود نیست که اقدام به سرکوب و نابودی، خطرهایی را متوجه یهود می‌کند؛ بلکه حکام خائن مذکور یا عملاً و یاهم با سکوت خود با آن همکاری می‌نمایند.

شکی نیست که این رژیم روی خاک اسلام برپا گردیده که همانا خاک مقدس فلسطین است و بنابر این روابط با آن باید روابط جنگی باشد و هرگونه روابط عادی و معمول داشتن با آن، جنایتی بزرگ تلقی می‌گردد:

﴿إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾ [ممتحنه: ۹]

ترجمه: الله تنها از دوستي كساني نهي كرده كه با شما سر جنگ دارند و تنها بر سر مسأله دين با شما جنگيدند و شما را از ديارتان بيرون كردند و در بيرون كردن‌تان پشت به پشت هم دادند. الله شما را از اين‌كه آنان را دوست بداريد، نهي فرموده و هركس دوستشان بدارد، پس آن‌ها ستمكارند!

این است حکم شرعی که انجام دادن آن یک وجیبه می‌باشد و اگرچه حکام کنونی مسلمانان به هیچ وجه قصد تطبیق آن را ندارند و یاهم باداران استعمارگرشان به آنان اجازۀ تطبیق آن را نمی‌دهد؛ اما باید در نظر داشت که این امت، امت زنده‌ای است و در برابر ظلم سکوت طولانی نمی‌کند. اگرچه این امت در حال حاضر آرام گرفته، اما باید دانست که این آرامش قبل از طوفان است و به زودی زندگی اسلامی خویش را از سر خواهد گرفت و خلافت راشده بر منهج نبوت را به یاری الله جل جلاله برپا خواهد نمود و خلیفۀ امت، آن را به اطراف خود جمع نموده و با رهبری نمودن اردوی اسلام، چهرۀ یهود را به خاک خواهد مالید و سپس وارد مسجد اقصی خواهد شد؛ درست همان‌گونه که مسلمانان برای بار نخست وارد آن شدند و آنگاست که غرور یهودیان فروخواهد ریخت!

﴿وَيَقُولُونَ مَتَى هُوَ قُلْ عَسَى أَنْ يَكُونَ قَرِيباً﴾ [اسراء: ۵۱]

ترجمه: می‌گویند: این  کی خواهد بود؟ بگو: امید آن‌که نزدیک باشد.

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

پرسش:

به تاریخ 27 فبروری 2023م در سایت خبری العربیه چنین گفته شد: «قصر کرملن: از نقشۀ صلح چین استقبال می‌کنیم؛ اما حل وفصل این قضیه بعید است.» هم‌چنین به تاریخ 27 فبروری 2023م در سایت شبکۀ الیوم نیز چنین گفته شد: «کرملین گفته که روسیه نقشۀ صلح چین در اوکراین را با دقت بررسی می‌نماید و اشاره نموده که جزئیات این پیشنهاد نیازمند تحلیل و محاسبۀ دقیق می‌باشد.» پوتین نیز به تاریخ 21 فبروری 2023م اعلام نموده بود؛ «روسیه مشارکت‌اش را در معاهده نیوستارت، که در ایالات متحده به امضاء رسیده بود، به حالت تعلیق در آورده.» (منبع: اناضول 21 فبروری 2023م) این اظهارات پس از سفر بایدن به تاریخ 20 فبروری 2023م به کی‌یف، پایتخت اوکراین و دیدارش با زلینسکی، رئیس‌جمهوری اوکراین منتشر گردید. بایدن در آن دیدار گفت: «اوکراین بستۀ جدید کمک‌های نظامی به ارزش 500 ملیون دالر را به دست خواهد آورد که روز سه شنبه آینده رسماً اعلان خواهد شد.» (منبع: اسکای نیوز عربی 20 فبروری 2023م) قبل از این اظهارات بایدن، "وانگ‌یی"، وزیر خارجۀ چین در جریان کنفرانس امنیت مونیخ گفته بود که چین برای تحقق صلح در اوکراین پیشگام خواهد شد. وی گفت: «ممکن نیست این جنگ هم‌چنان ادامه پیدا کند.» (منبع: CNN عربی 18 فبروری 2023م)

پرسش این است که آیا چین توان متوقف نمودن جنگ در اوکراین را دارد؟ و چرا چین اینک پس از یک سالی‌که از شروع این جنگ گذشته چنین پیشنهادی را مطرح می‌کند؟ و این‌که چرا روسیه از این پیشنهاد استقبال نموده، سپس می‌گوید که حل‌وفصل این قضیه بعید است؟ و این‌که تا چه حد ممکن است این پیشنهاد عملی گردد؟

پاسخ:

برای روشن شدن پاسخ به پرسش‌های مطرح شده در فوق، به بررسی امور زیر می‌پردازیم:

اول: دولت‌هایی‌که در جنگ روسیه و اوکراین تأثیرگذار می‌باشند:

1. امریکا: امریکا به رهبری بایدن موفق شد شک و گمان‌های اروپا را در مورد رهبری جهان غرب توسط امریکا برطرف نماید. ادارۀ حکومت بایدن تلاش‌های غرب را برای کمک نظامی و غیرنظامی برای اوکراین توحید نمود تا اوکراین بتواند در برابر تهاجم روسیه تاب آورد. ادارۀ مذکور هم‌چنین توانست غرب را در اعمال تحریم‌های اقتصادی علیه روسیه هم‌سو نماید و نیز موفق  شد شریان‌های انرژی روسیه را از اروپا قطع کند، بلکه حتی دولت‌های دیگری غیر از دولت‌های اروپایی را نیز در روند تحریم‌های مذکور علیه روسیه با خود همراه نمود، مانند جاپان، کوریای جنوبی و استرالیا. امریکا به این ترتیب توانست به پیمان ناتو جان تازه‌ای ببخشد، پیمانی‌که در زمان حکومت ادارۀ ترامپ به دیدۀ شک و تردید به آن دیده می‌شد. ادارۀ حکومت بایدن روند مسلح نمودن اوکراین را نیز شدت بخشید و اعلام نمود که هدف‌اش از این کار، شکست دادن روسیه در اوکراین می‌باشد.

2. دولت‌های بزرگ اروپایی: درحالی‌که تفکیک موقف انگلیس از موقف امریکا علیه روسیه دیگر ممکن نیست، دیده شد که آلمان و فرانسه به موقف مذکور پیوستند، چنان‌چه با قطع شدن هر شریانی از انرژی روسیه به اروپا، آلمان موقف‌ خصمانه‌تری علیه روسیه اتخاذ می‌نمود، در حدی‌که بیربوک، وزیر خارجۀ آلمان در جریان تلاش‌هایش برای توحید موقف اروپا در خصوص ارسال تانک برای اوکراین گفت: «ما درجنگی با روسیه هستیم و نه با خود مان.» (منبع: الشروق 24 جنوری 2023م) مدویدوف، رئیس‌جمهور قبلی روسیه وی را "احمق مفید" خواند. (منبع: اناضول 29 جنوری 2023م) این بدان معناست که روسیه پذیرفته که اروپا در بحران اوکراین طرف قرار گرفته.

فرانسه به دلیل تماس‌هایی‌که رئیس‌جمهور آن با رئیس‌جمهور روسیه داشته، توسط هم‌پیمانانش به باد انتقاد گرفته شد، اما سرانجام سوار همان قطاری گردید که سایر دولت‌های اروپائی قبلاً سوار آن شده بودند و زیر رهبری امریکا علیه روسیه در حرکت بودند. چنان‌چه ماکرون، رئیس‌جمهور فرانسه در جریان برگشتن از کنفرانس مونیخ گفت: «می‌خواهم روسیه در اوکراین شکست بخورد و می‌خواهم اوکراین بتواند از موقف خود دفاع نماید.» (منبع: اسکای نیوز عربی 19 فبروری 2023م)

3. روسیه: پس از آن‌که جهان گمان می‌کرد اردوی روسیه از توانایی‌های بالایی برخوردار می‌باشد، جنگ اوکراین نقاط ضعف حساسی را برملا نمود و به این ترتیب جایگاه اردوی روسیه را از آن‌چه که گمان می‌شد پایین آورد؛ اردویی‌که نخست در اطراف کی‌یف سپس در خارکیف و اخیراً در خیرسون اوکراین شکست خورد. به این ترتیب، اردوی روسیه پس از آن‌که ستون و نماد عظمت روسیه به شمار می‌رفت، اینک چیزی به جز قدرت هسته‌ای روسیه به عنوان یک اصل جهانی، چیز دیگری از آن عظمت باقی نمانده. اقتصاد روسیه که در اصل ضعیف بود و از نظر سیاسی هم امریکا و اروپا موفق شدند تا حد زیادی روسیه را در سطح جهانی به حاشیه برانند، به اضافۀ این‌که روسیه نتوانست در مورد جنگ اوکراین آرای داخلی را متحد نماید، چنان‌چه زمانی‌که تصمیم سربازگیری اجباری مطرح گردید، بسیاری از روس‌ها به خارج از روسیه فرار نمودند.

دوم: تأثیرگذاری تمام این تحولات جهانی بالای چین:

1. چین می‌داند که در رأس اولویت‌های امریکا قرار دارد، یعنی قبل از روسیه، چنان‌چه امریکا چین را در خصوص قضیۀ تایوان به چالش کشیده و به آن مزاحمت می‌کند، با راه‌اندازی مانورهای نظامی بی‌سابقه با کوریای جنوبی آن را به چالش می‌کشد، اگر چین بخواهد خسارت‌های اقتصادی روسیه ناشی از تحریم‌های اعمال شده بالای مسکو را جبران کند، باز امریکا آن را به چالش می‌کشد، اگر بخواهد کمک‌های نظامی مؤثر به روسیه بدهد، باز امریکا آن را به چالش می‌کشد. از جانب دیگر، امریکا اقتصاد چین را به گونۀ مخفیانه محاصره نموده، مانند جنگ اقتصادی که امریکا علیه شرکت هواوی چین و سایر شرکت‌های تکنولوژی آن راه‌اندازی کرده است، در مواردی این جنگ حتی علنی هم صورت می‌گیرد. به طور مثال: صدور تراشه‌های الکترونیکی را به بهانۀ این‌که چین از آن استفادۀ نظامی می‌کند و امنیت ملی امریکا را تهدید می‌نماید، به چین قطع نمود. چین مسلح نمودن جاپان  را توسط امریکا خاری در حلقوم خود می‌پندارد، البته تا زمانی‌که امریکا روند مسلح نمودن جاپان را گسترش ندهد که در آن صورت خاری در قلب چین خواهد بود. سایر پیمان‌های نظامی را که امریکا در آسیا به راه انداخته، مانند پیمان "اوکوس" و پیمان "کواد" نیز از جملۀ همین چالش‌هایی است که امریکا در برابر چین قرار می‌دهد و تمام این چالش‌ها موانع بزرگی است که در برابر چین و اردوی آن قرار می‌گیرد.

2. دولت‌های اروپایی، که چین به سان امریکا برای آن‌ها شریک بزرگ اقتصادی می‌باشد، در پی هماهنگی‌های مشترکی‌که با امریکا داشتند، مجدداً به جانب تمایلات امریکا کشانیده شده اند و هماهنگی‌های مشترک مذکور پس از آغاز جنگ روسیه در اوکریان و برجسته شدن نیاز جدی اروپا به چتر امنیتی امریکا برای حمایت از قارۀ اروپا در برابر تهدیدهای روسیه، جان تازه‌ای یافته است. چین متوجه شد که رهبری دولت‌های اروپا توسط امریکا، که پس از جنگ روسیه در اوکراین جان تازه‌ای یافته، کم‌کم دولت‌های اروپائی را وادار می‌کند موقف‌گیری‌های امریکا علیه چین را تبنی نمایند و به این ترتیب اصطلاح دولت‌های "دارای تفکر مشابه" ظاهر گردید که هدف از آن؛ دولت‌هایی سرمایه‌داری به علاوۀ دولت‌های تابع آنان "غرب‌زده‌گان" در شرق آسیا می‌باشد و حتی سخن از نقشی برای پیمان "ناتو" در شرق آسیا بر سر زبان‌هاست که همه و همه تهدید خطرناکی برای چین تلقی می‌گردد، مبنی بر این‌که امریکا توان این را دارد که دولت‌های زیادی را علیه چین بشوراند.

3. ضعف اقتصادی روسیه آن را وادار می‌کند، شریک کوچکی برای چین باشد، به ویژه با توجه به این‌که عرصۀ جهانی رفته‌رفته در برابر آن تنگ‌تر می‌شود، چنان‌چه اروپا دست از نفت و گاز روسیه برداشته و واردات سوخت‌اش را از آن به شدت کاهش داده، در حالی‌که قبلاً شاه‌رگ انرژی اروپا را روسیه در دست داشت. اروپا و امریکا به بستن دروازه‌های خود در برابر روسیه اکتفاء نکرده، بلکه سایر دولت‌ها را نیز زیر نظر داشته و به آن‌ها توصیه می‌کنند به سقف تحمیل‌شدۀ نفت بالای روسیه پایبند بمانند. این اعمال فشارها باعث شده روسیه، چین را تقریباً یگانه دروازه‌ای ببیند که برای صدور تولیدات سوخت و نفت خامش باز مانده، واقعیتی‌که غرب آن را "دست تجاری روسیه به دامن چین" می‌نامد. اوضاع پیش آمده چین را در برابر امریکا و اروپا نگران نموده، زیرا امریکا و اروپا مهم‌ترین جهت‌های تجارتی چین به شمار می‌روند.

4. اما خود چین، هرچند موقفی را که در برابر جنگ اوکراین اعلام نموده هم‌چنان غبار آلود است، اما ناچار می‌داند که نتایج برخاسته از این جنگ عاقبت خرسند کننده‌ای برای آن نخواهد داشت؛ زیرا چین اندکی پیش از شروع جنگ در اوکراین، پیمان‌نامۀ "همکاری نامحدود" را با روسیه امضاء نموده بود و زمانی‌که امریکا و دولت‌های اروپائی از چین خواستند در برابر تجاوز روسیه به اوکراین موقف مخالف اتخاذ نماید، چین موقف مجهول و غبارآلودی را اتخاذ نمود؛ طوری‌که هرگز جنگ روسیه را با صراحت تأیید نکرد و از ارسال کمک به هم‌پیمان روس‌اش چیزی به زبان نیاورد و تنها به انداختن بار مسئولیت شروع جنگ بر دوش امریکا اکتفاء نمود، به این ادعا که امریکا با دادن ضمانت‌های امنیتی برای روسیه موافقت نکرد، انگار چین منتظر بود روسیه اوضاع اوکراین را تغییر داده و واقعیت جدیدی را در آن ایجاد نماید و امنیت خود را در داخل اوکراین تأمین کند و به این ترتیب دولت‌های غربی وادار شوند جایگاه بین‌المللی جدیدی برای روسیه قایل شوند و چینی‌ها احساس می‌کردند در چنین صورتی چین نیز صاحب جایگاه بین‌المللی بهتری خواهد شد، به ویژه در تایوان. اما با روشن شدن ضعف اردوی روسیه و شکست‌هایی‌که در جبهات جنگ اوکراین متحمل گردید، موقف‌گیری‌های چین در قضیۀ جنگ اوکراین رفته رفته نوسان پیدا نمود، طوری‌که انگار می‌خواهد ائتلافی را که با روسیه ساخته بود، برهم زند.

5. تمام این موقف‌گیری‌های غرب در برابر چین، که بوی دشمنی از آن به مشام می‌رسد، باعث نشد چین نیز موقف مشابه خصمانه‌ای علیه امریکا و دولت‌های اروپائی برگزیند و در عین حال، از روسیه نیز صراحتاً حمایت ننمود. دلیل این موقف ناهم‌گون چین این است که رشد و جایگاه جدید چین متکی به تجارت خارجی آن می‌باشد، چنان‌چه بازارهای امریکا و دولت‌های اروپایی، شریان اصلی عظمت چین را تمثیل می‌نمایند، برخلاف روسیه که قدرت نظامی آن را میراث به جا مانده از اتحاد جماهیر شوروی تشکیل می‌دهد و اقتصاد و تجارت جهانی آن، اساس و زیربنای جایگاه بین‌المللی آن به شمار نمی‌رود. اما از یک زاویۀ دیگر، چین سعی نموده مانورهای نظامی مشترکی را با روسیه بر فراز بحرها در آسیا و بیرون از آسیا به راه اندازد، شاید به این دلیل که می‌خواهد حد وسط میان دو طرف را حفظ نماید و به این ترتیب نه روسیه را از دست دهد که در صورت درگیر شدن با امریکا به آن نیاز خواهد داشت و نه هم دولت‌های غربی را که تجارت با آن‌ها، شریان اقتصاد چین را تشکیل می‌دهد.

سوم: به این ترتیب موقف‌گیری‌های یادشده باعث شد چین به بازی کردن نقش میانجی میان دو طرف فکر نماید و برای حل بحران میان‌ دو طرف، پیشگام شود، هرچند روابط چین با دوطرف متوازن نبوده. این‌ها همه بدان معناست که چین پس از آغاز جنگ روسیه در اوکراین حالا به این باور رسیده که آسمان سیاست‌اش با ابرهای سیاه و تیره‌ای پوشیده شده و این ابرهای تیره یک طرف مسأله را تشکیل می‌دهد که همانا پیشگام شدن چین برای صلح در اوکراین می‌باشد، اما باید دانست که این طرف مسأله هرگز منجر به هیچ‌گونه پیشگامی جدی نمی‌شد، مگر با هماهنگی با طرف دوم، یعنی طرف روسیه. با دقت نمودن به طرف دوم به نتایج زیر می‌رسیم:

1. هرچند روسیه اعلام بسیج عمومی نمود و در حدود نیم ملیون سرباز جدید آماده کرد و هرچند دوباره حمله نمود و در حال حاضر در اطراف شهر باخموت در دونباس درگیر می‌باشد، اما سر انجام پی برده که ممکن نیست در این جنگ برنده شود، زیرا روسیه در این جنگ تنها با اردوی اوکراین طرف نیست، بلکه چنان‌که خودش می‌گوید "با توانایی‌های پیمان ناتو" طرف می‌باشد؛ پیمانی‌که آشکارا با کمک‌های کشندۀ نظامی از اوکراین حمایت می‌کند و هدف خود را نیز با صراحت کامل  اعلام می‌کند که همانا شکست روسیه در اوکراین است. ظاهراً روسیه درک نموده که در این جنگ با ارادۀ آهنین ادارۀ امریکا برای شکست روسیه در اوکراین مواجه می‌باشد، نه تنها ارادۀ امریکا، بلکه ارادۀ جهانی؛ چنان‌چه فنلند و سویدن نیز قرار است به زودی اعضای جدید پیمان ناتو باشند و این دو کشور از نظر جغرافیایی نزدیک‌ترین دولت‌های هم‌جوار روسیه می‌باشند. آلمان که در طول تاریخ دشمن لجوج روسیه بوده، به سرعت در حال نظامی شدن است و در شرق، جاپان احتمالاً به زودی تبدیل به تهدید بزرگی برای روسیه شود؛ به ویژه با توجه به این‌که جاپان از روسیه می‌خواهد جزایر کوریل را که در جریان جنگ دوم جهانی اشغال نموده بود به جاپان برگرداند. تمام این تحولات در اوکراین و جهان، بار بزرگ و سنگین امنیتی را بر دوش روسیه گذاشته و ضعف آن را برملاتر می‌کند، مخصوصاً که در حال حاضر از تحریم‌های اقتصادی بی‌سابقه‌ای رنج می‌برد.

2. این نشانه‌های ضعف روسیه، که بیان‌گر اعتراف جدید روسیه به فرجام جنگ‌اش در اوکراین می‌باشد و در جستجوی یافتن راهی برای متوقف نمودن روند سرخوردگی اردو و اقتصاد خود و توقف نوسان شرایط بین‌المللی در اطراف روسیه است، همه‌وهمه ممثل طرف دوم قضیه، یعنی روسیه می‌باشد که اهمیت آن از طرف اول قضیه، یعنی چین و پیشگام شدن آن برای صلح در اوکراین، کم‌تر نیست. این بدان معناست که روسیه می‌خواهد جنگ اوکراین را متوقف کند، اما به گونه‌ای که آبروی آن نیز محفوظ بماند.

بنابر این، یک‌جا شدن هردو طرف قضیه "تأثیرات منفی جهانی جنگ اوکراین بالای چین و ناامیدی روسیه از پیروزی در اوکراین" باعث شده چین برای صلح در اوکراین پیشگام شود. یک سال قبل و در زمان شروع جنگ، چین چنین پیشنهادی را مطرح نکرد؛ پس به نظر می‌رسد که چین امیدوار بوده روسیه جنگ اوکراین را به سرعت به نفع خود یک طرفه نماید؛ بناءً در شروع جنگ از مطرح نمودن این پیشنهاد خود داری نمود، اما اینک که روسیه تقریباً از پیروزی در این جنگ ناامید شده و تمایل دارد با حفظ آبرویش پای میز مذاکره بنشیند، چین این پیشنهاد برای صلح را مطرح می‌نماید.

این بود واقعیت پیشگام شدن چین برای صلح در اوکراین و آن هم جزئیات مربوط به انتخاب زمان مطرح نمودن این پیشگامی؛ به ویژه که برای فریب غرب و اوکراین در متن این پیشنهاد به احترام گذاشتن به حاکمیت دولت‌ها اشاره شده، چنان‌چه وزیر خارجۀ چین در هنگام مطرح نمودن پیشنهاد صلح مذکور اعلام نمود که از حق حاکمیت اوکراین حمایت می‌کند؛ او گفت: «به یک‌پارچگی و حق حاکمیت تمام دولت‌ها در پیشنهاد مطرح شده توسط چین احترام گذاشته شده است.» (منبع: CNN عربی 18 فبروری 2023م) چین به هدف تشویق غرب برای ورود به مذاکرات به این نکته اشاره نموده است.

چهارم: در پاسخ به این پرسش که چقدر ممکن است این پیشگامی چین موفقیت آمیز باشد، یعنی پایان دادن به جنگ اوکراین، باید گفت که بستگی به چند عامل مؤثر دارد:

1. در قدم نخست به موقف امریکا بستگی دارد، موقفی‌که دولت‌های اروپائی حامی اوکراین نیز از آن پیروی می‌نمایند و موقف امریکا و دولت‌های اروپائی را می‌توان در آئینۀ موقف سفت و سختی مشاهده نمود که از کی‌یف، پایتخت اوکراین و زلنسکی، رئیس‌جمهور آن انعکاس می‌یابد. خلاصۀ موقف اوکراین و غرب این است که اردوی روسیه باید از تمام خاک اشغال‌شدۀ اوکراین، به شمول جزیرۀ کریمیه، بیرون رود و این شرط نشستن پشت میز مذاکره است. این بدان معناست که گفتگو با روسیه بر سر مناطق نخواهد بود، بلکه بر سر جبران خسارت‌ها و پیش‌کردن جنایت‌کاران جنگی به محکمۀ بین‌المللی خواهد بود. روسیه این شرط‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت جنگی موجود اشاره دارد، یعنی آتش‌بس در جبهات موجود جنگ و بعداً گفتگو. طبیعی است که روسیه می‌خواهد پس از آتش‌بس، امتیازهایی را به طرف مقابل بدهد تا از یک‌طرف آبرویش حفظ شود و از طرف دیگر برخی دستاوردهایی میدانی نیز داشته باشد، حتی اگر این دستاوردها نمادین هم باشد، به علاوۀ لغو تحریم‌ها و آزاد نمودن دارایی‌های منجمدشده روسیه.

2. به نظر می‌رسد دولت‌های غربی در حال حاضر به پیشنهاد صلح چین اهمیت نمی‌دهند و برنامۀ شان شکست کامل روسیه در اوکراین است؛ چنان‌چه دیرلاین، رئیس کمسیون اروپا در اظهاراتی گفت: «ما به شواهد بیش‌تری نیازداریم تا مطمئن شویم که چین با روسیه کار نمی‌کند و ما این شواهد را نمی‌بینیم.» (منبع: CNN عربی 18 فبروری 2023م) وزیر خارجۀ امریکا نیز چین را متهم نمود که به روسیه کمک می‌کند: «بلینکین در گفتگویی‌که روز یک‌شنبه منتشر گردید گفت: در حالی‌که جنگ روسیه علیه اوکراین یک‌ساله می‌شود، چین "با قوت تمام" به فرستادن ذخایر تسلیحاتی و اسلحه به روسیه فکر می‌کند.» (منبع: القدس عربی 20 فبروری 2023م) این‌ها اشاره‌های کافی است مبنی بر این‌که غرب کمک‌هایش را برای شکست دادن روسیه در اوکراین هم‌چنان ادامه خواهد داد.

3. با توجه به تمام آن‌چه گفته شد، پیشنهاد چین برای صلح در اوکراین، هرچند در آن به احترام گذاشتن به یک‌پارچگی دولت‌ها اشاره شده و نشان می‌دهد که خروج روسیه از اوکراین ممکن است، بازهم در شرایط موجود برای امریکا و اتباع آن در اوروپا و نیز در اوکراینی‌که هیچ اختیاری از خود ندارد، پذیرفته نخواهد شد؛ زیرا امریکا به گونۀ ثابت و روز افزون با فرستادن انواع مختلف سلاح‌ها به اوکراین از آن حمایت می‌کند و از زبان بایدن، رئیس‌جمهور امریکا اعلام می‌کند که رئیس‌جمهور روسیه هرگز در اوکراین موفق نخواهد شد. این ارادۀ محکم امریکا با ارادۀ شبیه انگلیس و نیز دولت‌های شرق اروپا مانند پولند و دولت‌های بالتیک که عمیقاً از روسیه متنفر می‌باشند، دنبال می‌شود؛ به این معنا که پیشنهاد صلح چین توسط امریکا پذیرفته نشده و از آن استقبال نخواهد شد. ظاهراً این موقف‌گیری غرب، روسیه را ناآرام نموده و موافقت‌اش با پیشنهاد صلح مذکور را به گونۀ غیر صریح اظهار نموده است؛ یعنی روسیه یک گام پیش می‌گذارد و گام دیگراش را پس. چنان‌چه اسکای نیوز عربی به تاریخ 27 فبروری 2023م در سایر خبری خود نوشت: «کرملین در خصوص پیشنهاد صلح چین می‌گوید: "شرایط برای صلح در اوکراین آماده نیست"؛ اما چند بعد گفت: "روسیه نقشۀ صلح چین را تقدیر می‌کند.» در سایت الیوم نیز به تاریخ 27 فبروری 2023م چنین گفته شد: «قصر کرملین گفته که روسیه نقشۀ صلح چین در اوکراین را با دقت بررسی می‌نماید و اشاره نموده که جزئیات این پیشنهاد باید با محاسبات و دقت بیش‌تری تحلیل شود.» انگار روسیه با این اظهارات می‌خواهد راه برگشتی برای خود بگذارد.

پنجم: خلاصه این‌که مرحلۀ پیش‌رو شاهد تحلات جدیدی خواهد بود، که عنوان برجستۀ آن همانا پیشنهاد چین برای پایان دادن به جنگ در اوکراین است. این تلاش‌های چین، که یک سال پس از شروع جنگ در اوکراین صورت می‌گیرد، تبدیل به امیدی برای روسیه جهت بیرون رفتن از مرداب اوکراین شده؛ مردابی‌که جایگاه بین‌المللی روسیه را به شدت به خطر انداخته، به علاوۀ این‌که تلاش‌های مذکور در اساس به نفع خود چین نیز هست. اما امریکا، اروپا و پیمان ناتو و نیز اوکراین این پیشنهاد را نپذیرفته و به دیدۀ شک به آن می‌نگرند و به همین دلیل است که احتمال موفقیت این پیشنهاد در پایین‌ترین حد خود قرار دارد، مگر این‌که شرایط جهانی تغییر کند و یا روسیه ادعا کند که توان راه‌اندازی تهاجم بزرگ و مؤثر در اوکراین را دارد. باید گفت که احتمال چنین ادعایی از طرف روسیه در آیندۀ نه چندان دور زیاد است، زیرا امریکا و دولت‌های پیمان ناتو در کمین روسیه نشسته و آماده اند برای جلوگیری از پیروزی روسیه، اوکراین را با هرنوع کمک‌های نظامی یاری نمایند.

در پایان باید گفت که این دولت‌های استعمارگر کفری، که در جهان امروز به نام دولت‌های بزرگ نام گرفته اند، هرگز برای تحقق خیری در جهان با یک‌دگر نمی‌جنگند، بلکه هدف‌شان شر و ضرر است و بس؛ چنان‌چه روسیه به اوکراین تجاوز نموده تا هر فرد اوکراینی را به قتل رساند و امریکا و غرب سعی دارند با استفاده از هر فرد اوکراینی و نه تنها با سربازان آن، به رویارویی با این تجاوز بروند! پس هردو طرف به قیمت جان فرد فرد اوکراینی به جان یکدیگر افتاده اند. بلی، واقعیت این دولت‌هایی‌که دنبال فساد در زمین استند، چنین است؛ تا زمانی‌که منافع شان و حتی بخشی از منافع شان مطرح باشد، هیچ اهمیتی به تعداد کشته‌ها و مقدار خون ریختانده شده نمی‌دهند. انگار تاریخ دارد تکرار می‌شود؛ آنگاه که دولت‌های فارس و روم به جان یکدگر افتاده بودند، گاهی این پیروز می‌شد و گاهی آن و هر یک از آن دولت‌ها خون مردم را برای براوردن منافع خود می‌مکیدند. آن واقعیت ادامه یافت تا آنگاه که الله متعال اهل حق و عدالت، یعنی امت اسلامی را با پیروزی و فتح مبین مورد عنایت خویش قرار داد و در نتیجه، اسلام و مسلمانان عزت یافته و سربلند شدند و کفر و کافران خوار و ذلیل گشتند. این واقعیت به خواست الله متعال به زودی یک بار دیگر در حال تکرار شدن است.

﴿وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ(4) بِنَصْرِ اللَّهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ﴾ [ روم: 4-5]

ترجمه: و آن روز مؤمنان شاد می‌شوند؛ به یاری الله، که الله هر که را بخواهد نصرت و پیروزی می‌بخشد و اوست که مقتدر و مهربان است.

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

پرسش:

الجزیره در سایت خود در تاریخ 4/2/2023 چنین منتشر کرد: ابراهیم تراوری، رئیس شورای نظامی "بورکینا فاسو"، براین تأکید نمود که «کشورش به هیچ عنوان روابط دیپلوماتیک خویش را با فرانسه قطع نخواهد کرد». این موضوع را در حالی بیان می‌کند که به تازگی  در تاریخ 21/1/2023م حکومت انتقالی "بورکینا فاسو" اعلام کرد که توافق نظامی با فرانسه به پایان رسیده است؛ طوری‌که برای ماندن نیروهایش در منطقه "واغادوغو" آمادگی گرفته و آرزو دارد تا نیروهایش، خودشان از خود دفاع کنند و از نیروهای فرانسه خواست تا ظرف یک ماه "بورکینافاسو" را ترک کنند. این دوگانه گی را چگونه میتوان درک کرد؟ سپس این‌که حکومت انتقالی در "بورکینافوسو" چرا این تصمیم را گرفت، درحالی‌که مشخص است که انقلاب بالای انقلاب صورت گرفته است؟ پشت این انقلاب چه کسی ایستاده است؟ ارتباط این همه، با تنش‌های بین المللی چگونه است؟ و این‌که آیا "بورکینا فاسو" سرزمین اسلامی‌ست و درصدی مسلمان‌ها در آن چقدر است؟

پاسخ:

واقعیت "بورکینافاسو" و انقلاب‌هایی‌که اخیراً در آن سرعت گرفته است، بیان خواهیم کرد. ابتدا به این می‌پردازیم که "بورکینافاسو" سرزمین اسلامی است.

1-       "بورکینافاسو" سرزمین اسلامی در غرب افریقاست. بر مبنای آمارگیری سال 2006م بیش از 60.5% از ساکنین آن مسلمان‌ها بودند و تقریباً 23% از نصاری و بقیه، دیگر مذاهب هستند. این کشور از جمله سرزمین‌های اسلامی بوده که بعد از فروپاشی کشور مالی تشکیل شده است تا در این اواخر، زمانی‌که فرانسه در افریقا پیشروی داشت، در سال (1335هـ- 1916م) در برابر استعمار فرانسه سرفرود آورد و بنام فولتای علیا شناخته شد. زمانی‌که مسلمانان در فولتای علیا، برای بدست آوردن استقلال خویش می‌کوشیدند، سرزمین‌شان را ازهم پاشانده و به ساحل عاج، مالی و نیجریه تقسیم کردند؛ اما در سال (1375هـ - 1947م) فولتای علیا، سرزمین خویش را در یک مستعمره وحدت بخشید؛ سپس استقلال خویش را در سال (1380هـ - 1960م)، بدست آورد. در اگوست 1984م رئیس توماس سانکارا اقدام به تغییر اسم این کشور به "بورکینافاسو" نمود؛ یعنی کشور مردم پاکیزه که از دو زبان اصلی در کشور اخذ شده است: موری(بورکینا یعنی مردم پاکیزه) و دیولا (فاسو، یعنی خانه پدر یا سرزمین).

مساحت این کشور به 274،200 کیلومتر و تعداد باشندگان آن به 21,510,181 تن می‌رسد، در اقتصاد خود متکی بر زراعت است و شهر واغادوغو، که از مهم‌ترین شهرهای آن است، پایتختش می باشد...

2-       در اوایل سال گذشته در این کشور انقلابی رخداد که فرانسه در آن دست داشت. در آن زمان پاسخ به پرسشی را در 30/1/2022م پیرامون انقلابی‌که در بورکینا فاسو در روز 24/1/2022 رخ‌داد، صادر نمودیم، در آن زمان بیان کردیم که انقلاب و رئیس آن دامبیان در آن دست دارد؛ سپس گفتیم: «این روی‌داد برای رهبر انقلاب، در شهری‌که فرانسه برآن و ارتشش به گونه عام و فراگیر، تسلط دارد  و تزکیه نمدن‌های واهی آن برای انقلاب و روشن شدن آنچه که نشان می‌دهد، فرانسه از انقلاب نگران نیست؛ بلکه از آن راضی به نظر می‌رسد... تمام این‌ها نشان می‌دهد که رهبر انقلاب، به کمک فرانسه اقدام به این انقلاب نموده است؛ به همین دلیل بود که امریکا در اقدامش به این انقلاب، با او به مقابله پرداخت.» مردم در این موضوع بعداً دریافتند که فرانسه، استعمارگر قدیمی و دائمی، طراح پشت پرده‌ این انقلاب است.

3-       بعد از حدود نه ماه، انقلاب دیگری  در پی این انقلاب رخ‌داد. واقعه انقلاب جدید  در عصر روز جمعه 30/9/2022م در بورکینافاسو اعلام گردید که برکناری رئیس شورای نظامی، رهبر انقلاب سابق، بول هنری دامبیا و تعیین رهبر انقلاب جدید، ابراهیم تراوری را دربر داشت؛ درآن جا راه پیمایی‌ها و حملاتی بر نهادهای فرانسوی از قبیل سفارت، قنسولگری، مدارس و مراکز دیگر، صورت گرفت؛ این کار زمانی به وقوع پیوست که اخباری مبنی بر این‌که "دامبیا" به سوی پایگاه نظامی فرانسه فرار نموده است. ابراهیم تراوری رهبر انقلاب جدید، در حالی‌که رئیس ائتلاف جنگ با افراطی‌ها در منطقه کایا، درشمال کشور نیز است، در بیانیه‌ای که بدنبال آن یکی از فرماندهانش در صفحه تلوزیون رسمی کشور اعلام نمود: گروهی از افسرانی‌که با "دامبیا" در بدست گرفتن قدرت در دیسمبر گذشته کمک کرده بودند، تصمیم بر  عزل رهبرشان گرفتند؛ به این دلیل که "دامبیا" از کنترل افراط‌گراها عاجز است؛ کاری‌که برای انجامش، روی کار آمده بود. این همان دلیلی بود که چند ماه پیش انقلابی‌ها آن را در سرنگونی رئیس پیشین، "روک کابوری" استفاده کرده بودند. دربیانیه گفته است:   «دامبیا پیشنهاد افسران در مورد تنظیم ارتش را رد نموده، در بدل آن شکل نظامی را اختیار نمود که در نتیجه منجر به سقوط نظام سابق شد. عمل‌کردهای "دامبیا" بصورت تدریجی ما را به این نتیجه رساند که آزمندی‌های او، ما را از آنچه در ابتداء شروع کرده بودیم، دور می ‌سازد. بنابر این، امروز برکناری او را امضا می‌کنیم.» بیانیه می‌افزاید: «بزودی اصلاح‌طلبان وطنی، پیمان جدید انتقالی امضا نموده و رئیس مدنی یا نظامی جدیدی را تعیین خواهد نمود؛ تعلیق قانون، لغو پیمان انتقالی و بستن مرزها تا مدت نامشخص به انجام خواهد رسید تا آن مدت، تمام فعالیت‌های سیاسی و جامعه مدنی به تعلیق در می‌آید...» (منبع: الغد، 2/10/2022) این نامه می‌رساند: نظامیانی‌که اقدام به انقلاب کردند، از رویکردهای رهبر سیاسی انقلاب سابق، "هنری دامبیا " راضی نبودند؛ بلکه رویکرد سیاسی دیگری دارند، این به این معنی است که رهبر انقلاب سابق "دامبیا" سیاستی را دنبال می کند که با سیاست رهبر انقلابی‌های جدید متفاوت است.

4-       زمانی‌که انقلاب اخیر اتفاق افتاد، حملاتی بر مؤسسات فرانسوی صورت گرفت که موضوع فوق را تأکید می‌کند؛ چنانچه ابراهیم تراوری، رهبر انقلاب اخیر، به این اشاره کرد که "دامبیا" به پایگاه نظامی فرانسه پناه برده است. بعد از این سخن، حملاتی بر مؤسسات فرانسوی صورت گرفت و برخی ازآن‌ها را آتش زدند؛ فرانسه به شدت خشم خویش را نسبت به این حملات اظهار نمود. اخبار گفتند: اعتراض‌کنندگان خشمگین، شام روز شنبه 1/10/2022م در تأسیسات سفارت و قنسولگری فرانسوی‌ها در "واغادوغو" پایتخت "بورکینا فاسو" آتش زدند. بعد از رد و بدل شدن اخبار در مورد، پناه بردن "دامبیا" به پایگاه نظامی فرانسوی‌ها؛ با توجه به این‌که سفارت فرانسه در "واغادوغو" آن را تکذیب نمود. اما مردم پیرامون سفارت علیه فرانسه شعار می‌دادند و رهبر جدید انقلاب را تأیید می‌کردند و عکس‌های از شعله‌های افروخته شده آتش در تأسیسات فرانسوی از طریق شبکه‌های ارتباطی اجتماعی منتشر می‌شد. "آن کلیرلوژاندر"، سخنگوی امور خارجی فرانسه گفت: «باشدیدترین الفاظ هدف قرار گرفتن سفارت خود در "واغادغو" را محکوم می‌کنیم. سلامت شهروندان ما در اولویت است. اجازه بازی با جان آن‌ها را نمی‌دهیم. ...» (منبع: فرانس24، 1/10/2022) چنانچه پایگاه فرانسه مأموریت بزرگی را در "واغادوغو"، پایتخت عهده‌دار است که صدها سرباز فرانسوی در آن وجود دارند، اکثر آن‌ها از نیروهای خاص فرانسه هستند و به بهانه مبارزه با تروریزم، در منطقه‌ی ساحلی افریقا حضور دارند. این انقلاب وجود فرانسه را در منطقه نشانه گرفته است؛ هر آنچه بدست می‌آید، می‌رساند که انقلاب علیه فرانسه انجام شده است.

5-       علاوه برآن، اتحادیه اروپا به بهانه محافظت از توافق در مورد تسلیم قدرت، مخالفت خویش با انقلاب را اظهار داشته و "جزیپ بورل" مسئول خارجی اتحادیه اروپا، گفت: «اتحادیه اروپا، بابت بهرانی شدن وضعیت امنیتی و انسانی در منطقه نگران است...» (منبع: فرانس 24، 1/10/2022م) او به حملاتی اشاره نمود که مؤسسات فرانسه در "بورکینافاسو" را هدف قرار داده است. مسئول خارجی اروپا، مخالفت خویش را با انقلاب به نام فرانسه اعلام نموده است؛ زیرا برای اروپا مصالح فرانسه در افریقا پر اهمیت است. نفوذ فرانسه در منطقه، جزئی از نفوذ اروپا در آن‌جا محسوب می‌شود و نیروهای اقتصادی و سیاسی‌اش را تقویت می‌کند.

6-       اما در مورد موقف امریکا، چنین بنظر می‌رسد که امریکا مخالف انقلاب نیست؛ بلکه بطور ضمنی با انقلاب بوده و آن را انقلاب توصیف نکرده است؛ صرف طرف‌های معین را به آرامش و خویشتن‌داری دعوت نموده است... (منبع: فرانس24، 1/10/2022م) کاربرد این عبارت می‌رساند که آمریکا مخالف انقلاب نیست. بیانیه خبرگزاری فرانسه از موقف امریکا به این کوتاهی، نشان می‌دهد که فرانسوی‌ها از موقف امریکا رنجیدند و درک کردند که امریکا در پشت این انقلاب ایستاده است؛ مخصوصاً در حالتی‌که رئیس شورای نظامی سابق در "بورکینافاسو" مزدور فرانسه بود؛ در حالی‌که امریکا انقلاب اول سال جاری را محکوم نموده و اظهار داشت که از انقلاب راضی نیست و از رئیس شورای نظامی خواست، قانون را احترام گذاشته و باید مزدور سابقش "کابوری" بازگردد. بنابراین، امر راجح آنست که این انقلاب به رهبری ابراهیم تراوری از کارهای امریکاست.

7-        نتیجه چنین شد که سخنگویی حکومت انتقالی در بورکینا فاسو، روز 21/1/2023م از طریق تلویزیون رسمی بورکینی، اعلام نمود که حکومت "بورکینا فاسو" پایان پیمان نظامی با فرانسه را که بر اساس آن نیروهایش، اجازه‌ی بودن در "واغادوغو" را داشتند، امضا نمود؛ چون علاقه‌مند است نیروهای حکومت، خودشان از خود دفاع کنند و از نیروهای فرانسوی خواسته است تا طی یک ماه "بورکینا فاسو" را ترک کنند. رادیوی رسمی بورکینی، بنام  آر تی بی، گفت: فرانسه یک ماه فرصت دارد تا نیروهایش را از منطقه خارج کند. چند روز قبل از علنی شدن این تصمیم، مظاهره‌کنندگان به جاده‌های "واغادوغو" پایتخت ریختند و درخواست اخراج سفیر فرانسوی و بستن پایگاه نظامی فرانسه را داشتند؛ رئیس حکومت انتقالی برایشان وعده سپرد که بزودی باتنظیم روابط با یکی از کشورها اتفاقی رخ خواهد داد؛ اما آن را نام نبرد، با توجه به این‌که از زمان انقلاب در 30 سبتمبر گذشته، اعتراضات  علیه حضور فرانسوی‌ها صورت می گیرد، اخراج آنان و بستن پایگاه‌های نظامی شان در منطقه  مطالبه می‌شود.

8-       براین اساس، سخنگوی وزارت امور خارجه فرانسه گفت: در روز سه شنبه 24/1/2023م از سوی شورای نظامی حاکم در "بورکینافاسو" چنین دریافته است که باید نیروهای فرانسوی از منطقه بیرون شود. فرانسه به وعده نهایی در خواست شده که مدت یک ماه است، پایبند می‌باشد. فرانسه توافق‌نامه را در روند اجرایی شدن این مطالبه احترام می گذارد... (منبع: صفحه رسمی فرانس 24، 25/1/2023م) رئیس جمهور فرانسه مدعی شد که درین درخواست غموض و پیچیدگی وجود دارد، و خواست توضیح داده شود. از همین رو تأکیداتی از سوی "بورکینافاسو" و نامه‌های از سوی فرانسه صادر شد که موضوع را توضیح می‌داد. پاسخ از سوی سخنگوی حکومت "بورکینا فاسو"، جان ایمانویل ویدراغو" در روز 23/1/2023م چنین ارائه شد که ما توافق‌نامه را پایان می‌دهیم؛ اما این به معنای پایان دادن به روابط دیپلوماسی، میان "بورکینا فاسو" و فرانسه نیست. پایان وجود نظامی فرانسه، یک امر طبیعی بود که در آن شروط توافق‌نامه، لحاظ گردیده است و ما در حال حاضر روش بهتری برای توضیح درخواست خویش نداریم. (منبع: فرانس برس، العربی الجدید، 25/1/2023م)

9-       اما این‌که چگونه اعلام رهبر حکومت انتقالی، ابراهیم تراوری، مبنی بر این‌که کشورش هرگز رابطه دیپلوماسی را با فرانسه قطع نمی‌کند، ادراک می‌شود؛ در حالی‌که برای فرانسه هشدار داده بود که حضور نظامی خویش را پایان دهد؟ این موضوع به این دلیل است که نفوذ فرانسه ده‌ها سال ادامه یافته و فرانسه در داخل بورکینافاسو، یارانی دارد. حکومت فعلی بر دور ساختن نیروی نظامی فرانسه متمرکز است و بر همین امر اکتفا می‌کند و نمی‌خواهد اوضاع سیاسی را با قطع روابط دیپلوماسی، سراسیمه کند. بعید نیست که فرانسه این موضوع را درک نموده و خروج نظامی را به تعویق بیندازد؛ مگر این‌که با کمک مادی امریکا به حکومت کنونی، در برنامه‌اش به شکست مواجه شود.

10-    هم‌چنین انقلاب‌ها در "بورکینا فاسو" و سایر سرزمین‌های اسلامی ادامه خواهد یافت و برای تغییر اوضاع به سمت بهتر، ایجاد انقلاب حقیقی علیه استعمار، دور انداختن و ریشه‌کن نمودن آن و پاکسازی کشورها از لوث آن، چنانچه باید صورت پذیرد، کاری انجام نخواهد شد، به جز این‌که چهره‌های مزدور یک کشور استعمارگر به مزدوران حکومت استعمارگر دیگر تبدیل شود، و این نتیجه‌ی کشمکش های بین المللی است. پس تغییر حقیقی آنست که مبتنی بر فکر امت اسلامی بوده و دولت کاملی بر اساسش بنا شود و قانون از عقیده و منابع آن ( کتاب الله و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم) سرچشمه گرفته باشد.

﴿وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ [نحل: 89]

ترجمه: کتاب را برای تو بیان‌گر همه چیز، راهنما، رحمت و بشارت برای مسلمین فروفرستادیم.

ازالله غالب و نیرومند خواهانیم که سرزمین‌های اسلامی را در حکومت واحد (خلافت اسلامی) بازگرداند تا در نتیجه آن، اسلام و مسلمین عزت‌مند شوند، کفر وکافرین خوار و ذلیل گردند، دین اسلام در اکناف زمین منتشر شده و سبب عزت عزت‌مند شدن عزت‌مندان و خوارشدن ذلیلان گردد! این امر به اذن الهی انجام شدنی است! احمد در مسند خویش چنین تخریج نموده است...

عن تمیم الداری قال سمعت رسول الله صلی الله علیه و سلم یقول: «لیبلغن هذا الامر ما بلغ اللیل و النهار و لایترک الله بیت مدر ولا وبر الا ادخله الله هذا الدین بعز عزیز او بذل ذلیل، عزاً یعزالله به الاسلام و ذلاً یذل الله به الکفر».

ترجمه: از تمیم داری روایت است که فرمود: از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیدم که می‌فرمود: این امر (دین اسلام) یقیناً تاجایی می‌رسد که شب و روز می‌رسد، هیچ خانه گیلی و پشمی نمی‌ماند مگر این‌که الله (سبحانه وتعالی)، این دین را وارد آن می‌گرداند، عزت‌مند عزیز شده و زبون خوار خواهد شد؛ عزتی‌که الله (سبحانه وتعالی) به آن اسلام را عزت می‌بخشد و ذلتی‌که کفر بدان زبون خواهد گشت.

حاکم در مستدرک خود چنین تخریج نموده است:

سمعت المقداد بن الاسود الکندی رضی الله عنه، یقول: سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول: «لایبقی علی ظهرالارض من بیت مدر ولا و بر الا ادخله الله علیهم کلمة الاسلام بعز عزیز، او بذل ذلیل، یعزهم الله فیجعلهم من اهلها، او یذلهم فلا یدینوا لها» و قال الحاکم: هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین، و لم یخرجاه.

ترجمه: از مقداد بن الاسود الکندی رضی الله عنه شنیدم که می‌گفت: از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیدم که فرمود: در روی زمین هیچ خانه کلوخی و پشمی باقی نمی‌ماند، جز این‌که الله متعال بر آنان کلمه اسلام را داخل می‌کند که باعث سربلندی عزت‌مند یا زبونی ذلیل می‌شود، الله (سبحانه وتعالی) آنان را عزت می‌بخشد و از اهل اسلام می‌شوند و یا این‌که ذلیل شان می‌سازد که برایش سر خم نمی‌کنند. حاکم گفته است: این حدیث بنابر شرط شیخین (بخاری و مسلم) صحیح است، اما آن را تخریج نکرده اند.

مترجم: حبیب اسلمی

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

به جواب ابوسارای

پرسش:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

شیخ ما، الله سبحانه و تعالی شما را عزت دهد! می‌خواهم چنین سوال کنم که در کتاب "نظام اسلام" ذکر شده؛ اسلام دینی است که الله سبحانه و تعالی آن را به محمد صلی الله علیه و سلم نازل نموده تا رابطۀ انسان را به خالقش، با خودش و با غیرش از بنی انسان تنظیم نماید.

سوالم اینست که آیا الله سبحانه و تعالی این دین را تنها به محمد صلی الله علیه و سلم نازل نموده، نه بر انبیای گذشته؟ در صورتی‌که چنین باشد، دین انبیای گذشته چی بوده است؟ از جواب شما تشکر می‌کنم و از الله سبحانه و تعالی مسئلت دارم که شما را جزای خیر عنایت فرماید!

پاسخ:

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

شما در سوال خود اشاره به مبحثی نمودید که در ابتدای کتاب "نظام اسلام" و در تعریف اسلام به گونۀ ذیل ذکر شده است: «اسلام همان دینی است که الله سبحانه و تعالی بر سیدنا محمد صلی الله علیه و سلم به خاطر تنظیم رابطۀ انسان به خالقش، با خودش و با غیرش از بنی انسان نازل کرده و رابطۀ انسان با خالقش شامل عقائد، عبادات و رابطۀ آن با خودش شامل اخلاقیات، مطعومات و ملبوسات و رابطه‌اش با غیرش از بنی انسان شامل معاملات و عقوبات می‌شود.» ختم.

کلمه "اسلام" و مشتقات آن از این ماده در نصوص شرعی هم به معنی لغوی و هم به معنی اصطلاحی استعمال گردیده است. معنی لغوی کلمه "اسلام" تسلیم شدن، فروتنی و اخلاص است و معنی اصطلاحی کلمۀ "اسلام" بر علم و اسم دینی اطلاق شده که الله سبحانه و تعالی این دین را خاصة بر سیدنا محمد صلی الله علیه و سلم نازل نموده؛ چنانچه همین تعریف از کتاب "نظام اسلام" نقل قول شده که در این‌جا این موارد را بیان می‌کنیم:

اولاً: معنی لغوی برای لفظ اسلام:

1- در فرهنگ‌های زبان معنی لغوی کلمۀ "اسلام" چنین ذکر شده است:

ا- {لسان العرب جلد12 صفحۀ 289}: «اسلام به معنی تسلیم شدن، فروتنی برای شریعت و به معنی اظهار خضوع و اظهار شریعت و التزام و پایبندی به آنچه رسول الله صلی الله علیه و سلم آورده است... ابوبکر محمد بن بشار در خصوص "اسلام" چنین گفته است: فلانی "مسلم" است؛ یعنی تسلیم به امر الله سبحانه و تعالی است و یا این‌که او عبادت را خالصانه برای الله سبحانه و تعالی قرار می‌دهد. در حقیقت این اصطلاح از این قول گرفته شده است: "سلم الشیء لفلان"  یعنی فلان شی را به فلانی خالص ساخت و فلان شی را مخصوص برای فلانی قرار داد... و در حدیث وارد شده که هیچ آدمی نیست؛ مگر این‌که با او شیطان است. گفته شد که آیا همرای شما هم؟ فرمود؛ بلی، همرای من هم؛ اما الله سبحانه و تعالی مرا بر شیطان غالب ساخته و او برایم تسلیم شده است. در روایتی دیگری آمده: "اسلم" یعنی تسلیم و فروتن گردیده و از وسوسۀ من دست برداشته است.»

ب- {المحیط فی اللغة جلد 2 صفحه 265 } گفته است: «اسلام: به معنی تسلیم شدن به امر الله سبحانه و تعالی و فروتنی در طاعت آن می‌باشد. می‌گویند: "سلمنا لله ربنا" یعنی به الله تسلیم شدیم و "سلم" و "اسلام" و "مسلم" به همین معنی است.»

پس اسلام در لغت تسلیم شدن، فروتنی و اخلاص بوده و نسبت به الله سبحانه و تعالی به معنی فروتنی، و خالص ساختن عمل است.

2- استعمال کلمۀ "اسلام" در نصوص شرعی به معنی لغوی: نصوص شرعی کلمه" اسلام" و مشتقات آن را در جاهای متعدد به معنی لغوی فوق الذکر استعمال نموده و ما دو مورد را از این نصوص شرعی به عنوان مثال بیان می‌کنیم:

ا- این قول الله سبحانه و تعالی:

﴿وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (127) رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (128) رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (129) وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ (130) إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ (131) وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَابَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ (132) أَمْ كُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قَالُوا نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَإِلَهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلَهاً وَاحِداً وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (133) تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾ [بقره: 127-134]

ترجمه: و آنگاه که ابراهیم پایه‌های خانه را بالا می‌برد و هم‌چنان اسماعیل، می‌گفتند پروردگارا، از ما بپذیر که همانا تو تنها توئی بس شنوای دانا! پرودگارا، ما دو تن را تسلیم خود بگردان و از نسل ما امتی تسلیم به خودت پدید آر و عبادت مان را به ما بنما و توبۀ ما را بپذیر که همانا تو تنها توئی بس توبه پذیر مهربان! پرودگارا در میان آن‌ها رسولی بر انگیز که آیات تو را پیوسته بر آنان بر خواند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و پیراسته شان کند که همانا تو تنها توئی بس عزتمند حکیم! کیست که از آئین ابراهیم روی گرداند جز آنکه خود را بی‌خردی گیرد، بی‌گمان ما او را در دنیا برگزیدیم و بی‌گمان در سرای آخرت از شایسته‌گان خواهد بود. آنگاه که پروردگارش به او گفت تسلیم باش، گفت تسلیم پروردگار عالمیان هستم. ابراهیم فرزند خود را و یعقوب به آن توصیه کرد ای فرزندم بی‌گمان الله تعالی این آئین را برای شما برگزیده، پس زنهار که جز به حال تسلیم به او بمیرید! آیا در آن زمان که مرگ یعقوب فرار رسید، شاهد بودید که فرزندانش گفت پس از من چی چیزی را بنده گی می‌‌کنید؟ گفتند معبود تو و پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق همان معبود یگانه و ما فقط تسلیم او هستیم. آن‌ها امت بودند که گذشتند، دست‌آورد آنان برای خودشان و دست‌آورد شما برای خود تان است، شما از آنچه آن‌ها انجام می‌دادند، پرسیده نمی‌شوید.

پس تمامی الفاظی‌که در این آیات مبارکه به مادۀ "اسلام" ارتباط دارد، مثل: "مسلمین، مسلمة، اسلم، مسلمون و مسلمون" به معنی لغوی لفظ "اسلام" بوده؛ یعنی به معنی تسلیم شدن، فروتنی و خالص ساختن عمل برای دین الله سبحانه و تعالی می‌باشد و واقعیت این مسئله را آنچه در کتب تفاسیر در خصوص معانی این آیات آمده واضح نموده که تفسیر مختصری از تفسیر نسفی را برایت نقل قول می‌کنم:

{تفسیر نسفی جلد1 صحفه 76 }: «﴿رَبَّنَا واجعلنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ﴾ یعنی پرودرگار ما! ما را مخلص برای خودت قرار بده تا به طرف تو توجه کنیم، از این قول﴿أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ﴾ و یا به معنی مستسلمین می‌باشد، گفته می‌شود "اسلم له و استسلم" یعنی فروتن شد و یقین کرد و معنی آن چنین می‌شود که اخلاص ما را زیاد کن و هم‌چنان گفته است؛ ﴿وَمِن ذُرّيَّتِنَا﴾ یعنی از ذریۀ ما برای خودت قراربده! کلمه من در اینجا به معنی تبعیض و یا تبیین است. گفته شده که منظور از امت، امت محمد صلی الله علیه و سلم است؛ ولی این‌که ایشان ذریه و نسل خود را در دعاء خاص ساختند؛ زیرا اولادهای شان شفقتا حق اولیت را دارند، مثل این قول الله سبحانه و تعالی: ﴿قُواْ أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَاراً﴾... زیرا (اذقال) ظرف "اصطفیناه" است و به دلیل پنهان بودن کلمه" اذکر" منصوب شده؛ انگار گفته شده: آن وقت را به یاد آور تا بدانی که او برگزیده و صالح است که از دینش روی گردانی نکرده، یقین کرده و اطاعت نموده و خالص ساخته است؛ ﴿قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ﴾ یعنی خالص ساختم و فروتن شدم برای پرودرگار جهانیان، ﴿فَلاَ تَمُوتُنَّ إَلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ﴾ یعنی نمیرید، مگر این‌که بر دین اسلام ثابت باشید؛ ﴿وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ﴾ و ما برایش مخلصین هستیم.» ختم.

ب- این قول الله سبحانه و تعالی:

﴿وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَبِرَسُولِي قَالُوا آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ﴾ [مائده: 111]

ترجمه: آنگاه که به حواریون وحی کردم که به من و فرستاده‌ام ایمان آورید، گفتند؛ ایمان آوردیم و شاهد باش که ما تسلیم هستیم.

از این آیه مبارکه واضح می‌شود که صحبت از حواریون پیروان عیسی علیه السلام است و آن‌ها گفتند که مسلمون یعنی تسلیم و منقاد به فرمان الله سبحانه و تعالی می‌باشیم و برایش مخلص هستند. در تفسیر نسفی در خصوص این آیه چنین آمده است:

{تفسیر نسفی جلد 1 صفحه 314 }: «﴿وَإِذْ أَوْحَيْتُ﴾ وقتی به حواریون یعنی افراد خاص و مخلصین آن الهام نمودم که بر من و فرستاده ام، ایمان بیاورید، گفتند ایمان آوردیم و شاهد باش که ما مسلمون یعنی مخلص هستیم.»

دوم: استعمال اصطلاحی برای کلمه "اسلام" به معنی شرعی:

1- طوری‌که قبلاً ذکر نمودیم، نصوص شرعی کلمه "اسلام" را به معنی اصطلاحی یعنی علم و اسم برای دین استعمال نموده و این دین بر محمد صلی الله علیه و سلم نازل شده که در این خصوص دو مثال را در ذیل ذکر می‌کنیم:

ا- ﴿الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِيناً﴾ [مائده: 3]

ترجمه: امروز کسانی‌که کفر ورزیدند، از دین شما ناامید شدند؛ پس از آن‌ها نترسید و از من بترسید! امروز دین تان را برای شما با کامل رساندم و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین برای شما پسندیدم.

در خصوص تفسیر این آیه مبارکه ابن کثیر چنین گفته است:

{تفسیر ابن کثیر جلد 3 صحفه 26}: «و این قول الله سبحانه و تعالی: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإسْلامَ دِيناً﴾ این بزرگترین نعمت الله عزوجل بر این امت است که دین شان را طوری کامل نموده که بر دین و بر رسول دیگری غیر از دین و رسول خودشان نیازی ندارند. به همین دلیل، این رسول را، الله سبحانه و تعالی خاتم الانبیاء قرار داده و این رسول را به سوی انس و جن فرستاده است؛ پس حلال نیست، مگر این‌که او حلال شمرده باشد و حرام نیست، مگر این‌که وی حرام کرده باشد. هم‌چنان دین نیست، مگر این‌که وی شرع نموده باشد؛ هر آن‌چیزی‌که او خبر داده باشد، صدق بوده و در آن کذب وجود ندارد؛ چنانچه الله سبحانه و تعالی فرموده است:

﴿وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقاً وَعَدْلا﴾ [انعام: 115]

ترجمه: و کلام پروردگا تو با صداقت و عدالت به تمام رسید.

یعنی در اخبارش صادق بوده و در اوامر و نواهی‌اش عادل است. وقتی دین برایش کامل شد، نعمت بر ایشان تکمیل شد. به همین دلیل الله سبحانه و تعالی فرموده است: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإسْلامَ دِيناً﴾ یعنی در پیروی و اختیار این دین راضی باشید؛ زیرا این دین است که الله سبحانه و تعالی به آن راضی شده و آن را دوست گرفته و به خاطر رساندن آن بهترین رسولش را فرستاده و مشرف‌ترین کتابش را نازل کرده است. علی ابن ابو طلحه از ابن عباس روایت نموده و گفته است: منظور از این قول﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ﴾  اسلام است. الله سبحانه و تعالی برای رسول خود و برای مؤمنین خبر داده که او دین را برای شان تکمیل می‌کند؛ چنانکه محتاج به بیش‌تر از آن نباشند و الله سبحانه و تعالی این دین را طوری تکمیل نموده که دیگر نقص بر آن وجود نداشته و الله سبحانه و تعالی از این دین طوری راضی شده که هرگز ناراض نمی‌شود.» ختم.

از سیاق این آیه مبارکه طوری واضح می‌شود که سخن از دینی است که الله سبحانه و تعالی بر نبی خود نازل نموده و سپس آن را تکمیل و از پیروی مسلمانان این دین راضی شده است.

ب- بخاری در صحیح خود از ابن عمر رضی الله عنهما روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:

«بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ وَالْحَجِّ وَصَوْمِ رَمَضَانَ»

ترجمه: اسلام بر پنج چیز بنا شده است؛ شهادت این‌که الله معبود یگانه است که به جز او دیگر معبود بر حق نیست و محمد صلی الله علیه و سلم فرستاده او است؛ اقامه نماز، دادن زکات، حج و روزۀ رمضان.

از این حدیث شریف واضح می‌شود که سخن از دین اسلام است؛ همان دینی‌که بر محمد صلی الله علیه و سلم نازل شده و این پنج مورد ارکان همین دین است چنانچه در حدیث دیگری ذکر شده است.

2- آنچه در کتاب "نظام اسلام" ذکر شده و متن سوال که از آن اقتباس گردیده، به همان معنی اصطلاحی "اسلام" بوده و این کتاب تلاش نموده تا "اسلام" را طوری تعریف نماید که شمولیت اسلام بر تمام نواحی و جوانب زنده‌گی اطلاق گردد. در این تعریف طوری ذکر شده که اسلام دینی است که بر محمد صلی الله علیه و سلم نازل شده تا رابطۀ انسان را با خالقش، با خودش و با غیرش از بنی بشر تنظیم نماید؛ پس به این ترتیب، هیچ رابطۀ را اسلام ترک ننموده؛ بلکه تمام رابطه‌ها را تنظیم و برایش احکام را وضع نموده است.

سوم: اسلام و ادیان انبیاء:

1- اسلام به معنی لغوی نسبت به الله سبحانه و تعالی به معنی فروتنی و خضوع برای الله سبحانه و تعالی و خالص ساختن دین آن است. این یک صفت برای دین همه انبیاء بوده که از آدم علیه السلام شروع و محمد صلی الله علیه و سلم را شامل می‌شود؛ پس همۀ انبیاء بر دین اسلام بودند:

ا- در حق ابراهیم علیه السلام در قرآن کریم آمده است: ﴿إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ﴾ [بقره: 131] ترجمه: آنگاه که پروردگارش به او گفت تسلیم باش، گفت تسلیم پروردگار عالمیان هستم.

ب- در حق یعقوب علیه السلام و فرزندان اش آمده است: ﴿وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ (132) أَمْ كُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قَالُوا نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَإِلَهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلَهاً وَاحِداً وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ(133) تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾ [بقره: 132-134] ترجمه: ابراهیم فرزند خود را و یعقوب به آن توصیه کرد، ای فرزندم! بی‌گمان الله تعالی این آئین را برای شما برگزیده پس زنهار که جز به حال تسلیم به او بمیرید! آیا در آن زمانی‌که مرگ یعقوب فرار رسید، شاهد بودید که فرزندانش گفت پس از من چی چیزی را بنده گی می‌‌کنید؟ گفتند معبود تو و پدارانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق همان معبود یگانه و ما فقط تسلیم او هستیم. آن‌ها امتی بودند که گذشتند، دست‌آورد آنان برای خودشان و دست آورد شما برای خود تان است، شما از آنچه آنها انجام می‌دادند پرسیده نمی‌شوید.

ج- در حق یوسف علیه السلام آمده است: ﴿تَوَفَّنِي مُسْلِماً وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ﴾ [یوسف: 101] ترجمه: مرا مسلمان بمیران و به صالحین برسان!

د- و در حق موسی علیه السلام و پیروانش و هم‌چنان در حق ساحرین آمده است: ﴿وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمِينَ﴾ [یونس: 84] ترجمه: و موسی گفت: ای قوم من، اگر به الله ایمان آورده اید، پس به او توکل کنید؛ اگر تسلیم شده هستید!

﴿وَمَا تَنْقِمُ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِآيَاتِ رَبِّنَا لَمَّا جَاءَتْنَا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْراً وَتَوَفَّنَا مُسْلِمِينَ﴾ [اعراف: 126] ترجمه: تو تنها به این گناه از ما انتقام می‌گیری که به نشانه‌های پروردگارمان آنگاه که برما عرضه شد، ایمان آورده ایم، پروردگارا! بر ما صبر ببار و ما را در حال تسلیم بمیران!

هـ- و در حق سلیمان علیه السلام آمده است: ﴿فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَكَذَا عَرْشُكِ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ﴾ [نمل: 42] ترجمه: به این ترتیب وقتی در آمد پرسیده شد، آیا تخت تو این‌گونه است؟ گفت: مثل آنکه خودش است؛ ما پیش از این آگاهی داده شده بودیم و تسلیم بودیم.

و– و در حق عیسی علیه السلام و انصارش آمده است: ﴿فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ﴾ [آل عمران: 52] ترجمه: پس همین که عیسی کفر را از آنان احساس کرد، گفت: چه کسانی یاران من به سوی الله اند؟ خواریون گفتند: ما یاران الله هستیم و به الله ایمان آورده ایم و گواه باش که ما تسلیم هستیم.

ز– و در حق اهل کتاب آمده است: ﴿الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ يُؤْمِنُونَ (52) وَإِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ قَالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمِينَ﴾ [قصص: 52-53] ترجمه: کسانی‌که پیش از این به آنان کتاب دادیم، آن‌ها به این کتاب ایمان می‌‌آوردند و چون بر آن‌ها تلاوت شود، گویند: به آن ایمان آوردیم که بی‌تردید حقی است از جانب پروردگارمان ما پیش از این نیز مسلمان بودیم.

به این ترتیب "اسلام" به معنی تسلیم شدن، انقیاد و فروتنی و اخلاص برای الله سبحانه و تعالی بوده و این صفت دین تمام انبیاء است؛ اما معنی اصطلاحی شرعی اسلام همان گونه است که در کتاب "نظام اسلام" آمده است: «اسلام همان دینی است که الله سبحانه و تعالی آن را بر سیدنا محمد صلی الله علیه و سلم نازل نموده تا توسط آن رابطۀ انسان را با خالقش و با خودش و با غیرش از بنی انسان تنظیم نماید که رابطۀ انسان با خالقش شامل عقائد و عبادات شده و رابطۀ آن با خودش شامل اخلاقیات، مطعمومات و ملبوسات شده و رابطۀ آن با غیرش از بنی انسان شامل معاملات و عقوبات می‌شود.» ختم.

دلائل به تأیید این مطلب به کثرت و به صورت قاطع وجود دارد که بعضی این دلائل را در فوق ذکر نمودیم. امیدوارم که در همین حد برای جواب سوال شما کفایت نماید. الله سبحانه و تعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

پرسش:

هر ازگاهی میان نیروهای امنیتی افغانستان و پاکستان در دوسوی خط دیورند درگیری‌هایی رخ می‌دهد که در نتیجۀ آن ده‌ها تن زندگی خود را از دست می‌دهند. از زمان به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان در نیمۀ ماه آگست 2021م، تنش‌های مرزی افزایش یافته، دلیل آن چیست؟ و این‌که آیا تنش‌های مذکور اسباب داخلی دارد و یا خارجی؟

پاسخ:

برای روشن شدن اسباب این تنش‌ها، موارد زیر را بررسی می‌نماییم:

اول) واقعیت تاریخی و جغرافیایی افغانستان و پاکستان:

1. در سال 1893م سرمورتیمر دیورند، وزیر خارجۀ وقت انگلیس و امیر عبدالرحمن خان پادشاه افغانستان توافق‌نامه‌ای را امضا نمودند که بر اساس آن، مرز موسوم به "خط دیورند" به طول 2640 کیلومتر میان افغانستان و پاکستان، که از شمال شرق تا جنوب غرب افغانستان ادامه دارد، به وجود آمد. این مرز به عنوان مرز رسمی میان پاکستان و افغانستان شناخته شد و قبایل پشتون را به دو بخش در دو سوی مرز تقسیم نمود. جهت معلومات باید گفت که ساکنین مناطق مرزی میان دو طرف را اکثراً پشتون‌ها تشکیل می‌دهند و پشتون‌ها اکثریت نفوس افغانستان را  نیز تشکیل می‌دهند؛ چنان‌چه حدود 40% از اتباع این سرزمین، پشتون‌ها استند و تمام حکام آن در طول دو قرن، پشتون بوده اند. در پاکستان پشتون‌ها پس از پنجابی‌ها‌ بیش‌ترین نفوس را دارند. در هر صورت؛ افغانستان خط مرزی مذکور را به رسمیت نشناخته، مخصوصاً با توجه به این‌که انگلیس در زمان ترسیم خط دیورند در 12 نومبر 1893، ساختار جیوسیاسی، نژادی و قبیلوی منطقه را در نظر نگرفته و ترسیم آن به گونۀ خودخواسته و با درنظرداشت منافع استعمارگرایانۀ انگلیس صورت گرفته است. انگلیس‌ها مانند بسیاری از قدرت‌های پیش از خود تلاش نمودند بالای مناطق مرزی مذکور مسلط شوند؛ مناطقی‌که قبایل سرکش آن بر فراز کوه‌ها رفته و هرگز تسلیم تلاش‌های توسعه‌طلبانۀ فارس و حکام هند نشدند. انگلیس در زمان تجاوز‌ش به افغانستان، شکست نظامی شرم‌آوری را میان سال‌های 1839 تا 1842م در این سرزمین متحمل گردید. سپس در سال 1878م، یک‌بار دیگر به افغانستان تجاوز نمود؛ اما دو سال بعد نیروهایش را از آن‌جا بیرون کشید. لیکن نفوذ انگلیس توسط حکام افغانستان، که در سال 1879م توافق‌نامۀ گندمک را امضا نموده بودند، هم‌چنان در افغانستان باقی ماند و بر اساس توافق‌نامۀ مذکور، افغانستان مناطق وسیعی از خاک خود را به نفع انگلیس‌های استعمارگر، که بر شبه‌جزیرۀ هند اسلامی حکومت می‌نمودند، از دست داد. حکام افغانستان پذیرفتند که انگلیس بالای روابط خارجی سرزمین‌شان اشراف داشته باشد؛ در حدی‌که انگلیس در بدل مقدار کمک نقدی، روابط خارجی افغانستان را با خودش خلاصه نموده بود.

2. در حول و حوش نیمۀ قرن بیستم، انگلیس بالای هردو سرزمین؛ "افغانستان و پاکستان" و سیاست آن‌ها مسلط گردید و این وضعیت تا سقوط نفوذش از طریق انقلاب‌های نظامی در پاکستان، که توسط امریکا طراحی گردیده بود و سقوط نظام پادشاهی در افغانستان و تسلط روس‌ها در زمان اتحاد جماهیر شوروی بر آن و اشغال آن در اواخر سال 1979م، ادامه داشت؛ اما روس‌ها در افغانستان شکست ننگینی خورده و ذلیلانه از آن بیرون رفتند. سپس امریکا شروع به فعالیت نمود تا خودش را در این سرزمین جای‌گزین روس‌ها نموده و نفوذ خود را از طریق پاکستان و عربستان سعودی، که تابع امر آن بودند، در افغانستان بگستراند. سپس حکومت اول طالبان در سال 1996م در افغانستان برپا گردید؛ حکومتی‌که امریکا آن را در سال 2001م سقوط داد و به این ترتیب افغانستان را اشغال نمود. اما همین امریکا پس از بیست‌ سال اشغال این سرزمین و با متحمل شدن شکست نظامی در سال 2021م از افغانستان بیرون رفت و به این ترتیب؛ گروه طالبان از تاریخ 15 آگست 2021م یک‌بار دیگر بر افغانستان حاکم گردید.

دوم) درگیری‌های اخیر میان افغانستان و پاکستان:

1. پس از آن‌که امریکا بر اساس توافق‌نامۀ دوحه در ماه آگست 2021م از افغانستان بیرون رفت و گروه طالبان قدرت را در کابل در دست گرفتند، با صدای‌رسا و به‌گونۀ علنی با اقدامات مرزی پاکستان مخالفت نمودند و به این ترتیب، فعالیت‌های تحریک‌آمیز مرزی میان دو طرف در دو سوی مرز موجود، بالا گرفت. پاکستان هرازگاهی با اعمال فشار بالای مهاجران افغان و خانواده‌های پشتونی‌که قبلاً با سهولت در مرز رفت و آمد داشتند و هیچ‌کسی مانع آنان نمی‌شد، به تنش‌ها دامن می‌زد و این تنش‌ها گاهی با درگیری‌هایی برای باز نمودن مرز و عبور و مرور کالاها و مردم همراه بود که در مواردی منجر به کشته‌ و زخمی شدن شماری نیز می‌گردید. سپس پاکستان فشارهایش را افزایش داده و برای نخستین بار در تاریخ این مرز، داشتن ویزا را برای ورود به پاکستان بالای افغان‌ها الزامی نمود. اقدام پاکستان برای ساخت مانع مرزی به ارتفاع 3متر در حدود صدها کیلومتر و با هزینه ملیون‌ها دالر نیز تنش‌ها را تشدید نمود. مانع مرزی مذکور به بهانۀ کنترول جریان کالاهای صادراتی و وارداتی و عبور و مرور افراد و جلوگیری از ورود "تروریستان" بنا گردید. به این ترتیب، مانع مرزی یاد شده یکی از اسبابی بود که باعث تنش‌ها و درگیری‌ها در منطقۀ مرزی میان این دو سرزمین گردید. سپس حکومت طالبان از ادامۀ نصب مانع مرزی توسط پاکستان در فاصلۀ حدود 2700 کیلومتر ممانعت نمودند و این در حالی است که حدود 90% کار مانع مرزی مذکور تمام شده بود. حکومت اشرف غنی پیش از آن‌که سقوط کند، با نصب این مانع مرزی موافقت نموده بود؛ اما اینک هرگاه نیروهای پاکستانی تلاش نمودند مانع مرزی را نصب نمایند، با ممانعت حکومت طالبان مواجه گردیده اند و این امر منجر به درگیری‌هایی میان نیروهای دوطرف مرز گردیده که در مواردی شماری کشته و زخمی نیز در دو طرف به جا گذاشته است. مینا گل زدران، والی ولایت خوست افغانستان در اظهاراتی در این خصوص گفته: «موقف طالبان در این خصوص هم‌گام با طبیعت قبائل موجود در دو سوی مرز است، نمی‌توان میان فرزندان یک قوم و قبیله، که عرف، دین و جامعۀ واحد دارند، مانع مرزی گذاشت. مردم ساکن در دو سوی مرز روابط خانوادگی دارند و قبایل به همین دلیل از همان ابتدا با ساخت این مانع مخالف بودند؛ اما کاری از دست شان بر نمی‌آمد. حکومت اشرف غنی در خصوص ساخت این مانع مرزی موافقت نموده بود؛ اما طالبان اهمیت قبایل را در قبال خود درک می‌کند و تمام توان خویش را از همین قبایل گرفته است.» (منبع: العربی الجدید 19 اپریل 2022م)

2. به این ترتیب بود که اوضاع میان این دو سرزمین بحرانی شد؛ به ویژه زمانی‌که پاکستان، گروه حاکم طالبان را متهم نمود که مانع حملۀ گروه طالبان پاکستان به اردوی پاکستان نمی‌شود؛ سپس پاکستان اقدام به پرتاب موشک به مناطقی در داخل افغانستان نمود و ادعا نمود که گروه طالبان پاکستان را هدف قرار داده است. خصومت‌ها میان دو طرف شدت گرفت؛ سپس گروه طالبان پاکستان، حکومت پاکستان را متهم نمود که پاکستان هنوز گذرگاه هواپیماها/جنگنده‌های امریکا برای هدف قرار دادن افغانستان است؛ مانند حمله‌ای که منجر به درگذشت ایمن الظواهری، رهبر القاعده در کابل گردید. «ملا محمد یعقوب سرپرست وزارت دفاع حکومت طالبان در اظهاراتی گفت: پاکستان نباید اجازه دهد، هواپیماهای بدون‌سرنشین امریکا برای ورود به آسمان افغانستان از فضای پاکستان استفاده نمایند. ماه گذشته موشکی‌که یک هواپیمای بدون‌سرنشین امریکایی پرتاب نمود، ایمن الظواهری، رهبر القاعده را در کابل کشت. ملا یعقوب در خصوص آن گفت که چنین هواپیماها از پاکستان وارد افغانستان می‌شود.» (منبع: بی بی سی 28 آگست 2022م)

3. گروه طالبان پاکستان منافع پاکستان را چه در داخل پاکستان و چه در افغانستان هدف قرار دادند. اردوی پاکستان در واکنش به مواضع این گروه در داخل افغانستان حمله نمود و با حملات هوایی در ماه مارچ 2022م، مناطقی را در ولایت‌های خوست و کنر در شرق افغانستان هدف قرار داد که منجر به کشته شدن 47تن گردید. این حملات هوایی پاکستان در پاسخ به حملاتی بود که از مناطق مرزی افغانستان، مناطقی را در داخل خاک پاکستان هدف قرار داده بود و 7 تن از سربازان پاکستانی را در منطقه وزیرستان به قتل رسانیده بود. کسانی‌که این حمله را انجام داده بودند، افراد مسلحی بودند که با سهولتِ تمام و بدونِ هیچ‌گونه مانعی در داخل خاک افغانستان گشت و گذار دارند. حکومت طالبان، حکومت پاکستان را هشدار داد که ساکت نخواهد نشست و در صورتی‌که چنین حملاتی تکرار شود، با قوت تمام پاسخ خواهد داد. هرچند با وساطتِ حکومت افغانستان به تاریخ 2 جون 2022م میان گروه طالبان پاکستان و حکومت پاکستان توافق آتش‌بس صورت گرفت؛ اما زمانی‌که پاکستان یکی از رهبران طالبان پاکستان را با سه تن از همراهانش در ماه آگست 2022م به قتل رساند و ادعا نمود که این رهبر مسئول کشتار محصلین نظامی بوده که در سال 2014م رخ داد و منجر به کشته شدن 126 محصل نظامی گردید، توافق مذکور نقض گردید و در پی آن بود که درگیری‌های اخیر به تاریخ 15 دسمبر 2022م رخ داد و 16 غیر نظامی پاکستانی در اثر آن مجروح گردیدند؛ درگیری‌که در کمتر از یک هفته دو بار میان نیروهای مرزی پاکستان و افغانستان اتفاق افتاد. سپس گذرگاه مرزی چمن برای یک هفته مسدود گردید؛ گذرگاهی‌که یکی از شلوغ‌ترین گذرگاه‌ها و راه‌های تجارتی اصلی به شمار می‌رود. بعد از آن به تاریخ 20 دسمبر 2022م مسئولین بلندرتبه نظامی و غیرنظامی دو طرف در دروازۀ دوستی پاکستان – افغانستان با یکدیگر دیدار نمودند تا چگونگی تلاش‌های صلح و آرامش در مرز دو طرف را به بررسی گیرند؛ آرامشی‌که در پی تنش‌های موجود در مناطق مرزی با درگیری‌ها و حملات متقابل متعدد میان نیروهای دو طرف مختل گردیده و پاکستان در پی آن مرزهای خود را در جریان آن به گونۀ موقت مسدود نمود؛ اما این دیدار و گفتگوها ناکام ماند و هیچ‌گونه نتیجۀ مؤثری در پی نداشت.

سوم) انگیزه این درگیری‌ها و دلیل تنش‌های داغ میان دو طرف:

پاسخ به این پرسش می‌طلبد تا به دو مسئلۀ مهم دقت صورت گیرد: فشارها و اقدامات تحریک‌آمیز از جانب پاکستان و امریکا، که جزئیات آن قرار ذیل است:

الف) فشارها و اقدامات تحریک‌آمیز نظام حاکم در پاکستان:

1. اقدامات تحریک‌آمیزی‌که پاکستان در مرزهایش در برابر افغان‌ها انجام می‌دهد، مانند اعمال فشار و ممانعت از عبور و مرورشان، پرتاب موشک به داخل خاک افغانستان و نیز برپا نمودن مانع مرزی و اعمال آن به عنوان یک کار انجام شده و استحکام شدید مرزها. این اقدامات تحریک‌آمیز پاکستان، گروه طالبان حاکم در افغانستان را وادار به واکنش می‌نماید؛ طوری‌که در واکنش به پرتاب موشک، آنان نیز به جانب پاکستان موشک پرتاب می‌نمایند و بخش‌های از مانع مرزی را که اردوی پاکستان گذاشته در هم می‌شکنند و این واکنش‌ها منجر به برخورد داغ و افزایش تنش‌ها گردیده و هردو طرف را در حالت آماده‌باش قرار می‌دهد.

2. هم‌چنین، جنگ اردوی پاکستان برعلیه پشتون‌ها در پاکستان و موارد دیگری از این قبیل، مانند انتقال خط مرزی به داخل افغانستان. و نیز اعمال فشار بالای مهاجرین افغان و خانواده‌های پشتونی که به آسانی در دو سوی مرز رفت و آمد می‌کردند بدون این که کسی مانع آنان شود، تمام این موارد، اوضاع را چنان حساس نمود که منجر به درگیری‌های خونین برای گشودن مرز و اجازه یافتن مردم برای رفت و آمد و انتقال کالا گردید، سپس پاکستان فشارهایش را تشدید نمود و برای نخستین‌بار در طول تاریخ، افغان‌ها را وادار نمود تا برای تردد باید ویزا داشته باشند.

3. مسئلۀ دیگری که تنش‌ها را تشدید بخشید این بود که نظام حاکم در پاکستان زمینۀ عبور هواپیماهای امریکایی به داخل افغانستان را آسان نمود تا به اهدافی در داخل افغانستان حمله نمایند، مانند حمله‌ای که منجر به درگذشت ایمن الظواهری رهبر گروه القاعده در کابل گردید، چنان‌چه قبلاً در اظهارات ملا محمد یعقوب به آن اشاره شد.

ب) فشارهای امریکا بالای حکومت طالبان:

1. به رسمیت شناخته نشدن حاکمیت طالبان در افغانستان در سطح جهانی و این‌که آن را عمل انجام شده می‌خواند و هم‌چنین شرط‌های فراوانی را که برای به رسمیت‌شناخته شدن گذاشته است؛ در حقیقت مسئلۀ به رسمیت شناخته شدن توسط جهان تبدیل به سلاحی شده که بالای حکومت طالبان نصب کرده اند و این حکومت را با استفاده از آن، وادار می‌نمایند به شرط‌های جهانی تن دهد؛ شرط‌های مثل سهم‌دادن شماری از سکولر‌های افغانستان و مزدوران سابق امریکا در حکومت و حقوق زن و درخواست‌های ساخته‌گی و انتقاد از گروه طالبان در ارتباط به آن.

2. مسدود نمودن دارایی‌های افغانستان در خارج و منع حکومت جدید از استفادۀ آن؛ حتی از مصرف بخشی از آن در موارد غیرحکومتی، یعنی برای تضعیف حاکمیت گروه طالبان و نیز اعمال فشار برای ایجاد سازمان‌های جامعۀ مدنی در داخل افغانستان که با غرب در ارتباط باشد.

3. ایالات متحده می‌خواهد مرزهای هند با پاکستان آرام باشد تا هند بتواند بالای چین تمرکز کند. برای این‌کار لازم است پاکستان درگیر حوادث مرزی‌اش با افغانستان باشد. پس نمی‌گذارد درگیری‌ها میان پاکستان و افغانستان آرام شود و به این ترتیب، جبهۀ جنگ میان پاکستان و هند آرام می‌ماند و در نتیجه هند فرصت می‌داشته باشد بالای چین تمرکز نماید.

ج) وقتی فشارهای وارده بالای طالبان توسط امریکا و پاکستان را بررسی نماییم، به خصوص با توجه به این‌که پاکستان در حال حاضر زیر حاکمیت نظامی به سر می‌برد که به شدت وابسته به امریکا می‌باشد؛ نظامی‌که پس از به قدرت رسیدن شهبازشریف به تاریخ 11 اپریل 2022م بر سر کار آمد و در نتیجه حکومت موجود پاکستان هیچ‌گونه روابط بین‌المللی و سیاست خارجی را به پیش نمی‌برد؛ مگر در چهارچوب خواسته‌های امریکا. اگر تمام این موارد را کنار هم قرار دهیم، نتایج زیر به دست خواهد آمد:

1. علی رغم آن‌که امریکا توافق‌نامۀ صلح با گروه طالبان را در سال 2020م در دوحه، پایتخت قطر امضا نمود و گروه طالبان به نام امارت اسلامی افغانستان متعهد شد که "هرگز اجازه نخواهد داد از خاک افغانستان تهدیدی متوجه امنیت امریکا و هم‌پیمانان آن شود و این‌که از گروه‌ها و افرادی در افغانستان، که تهدیدی برای امنیت امریکا و هم‌پیمانان آن باشند، جلوگیری خواهد نمود و هم‌چنین اجازه نخواهد داد چنین گروه‌ها و افرادی در افغانستان سربازگیری نموده، تمرینات نظامی انجام دهند و یا تمویل شوند و هرگز از آنان استقبال نخواهد نمود" و این‌که "امریکا و امارت اسلامی سعی خواهند نمود با یکدیگر روابط مثبت داشته باشند." علی‌رغم تمام این توافقات صورت گرفته در دوحه، بازهم خاک افغانستان هنوز در معرض حملات امریکا قرار دارد؛ چنان‌چه جوزف بایدن، رئیس‌جمهور امریکا به تاریخ 1 آگست 2022م در صفحۀ رسمی ادارۀ حکومت امریکا اعلام نمود که: «امریکا در یک حملۀ هوایی به کابل، پایتخت افغانستان، ایمن الظواهری، رهبر القاعده را به قتل رسانیده است.» و نیز چنان‌چه در اظهارات فوقِ ملامحمد یعقوب نیز به آن اشاره شد. تمام این واقعیت‌ها بیان‌گر آنست که امریکا هنوز با استفاده از دستگاه استخباراتی، جاسوسان و مزدورانش در افغانستان فعال می‌باشد و این‌که پاکستان هنوز زیر نفوذ امریکا قرار دارد؛ چنان‌چه امریکا از خاک آن حرکت نموده و فعالیت‌هایش را در افغانستان در هماهنگی با آن به پیش می‌برد.

2. هم‌چنین درگیری‌های مرزی میان افغانستان و پاکستان بیان‌گر اینست که با تشویق و انگیزه‌دهی امریکا صورت می‌گیرد و هدف از آن، مشغول نگهداشتن پاکستان به درگیری‌های مرزی است تا هند بتواند بالای چین تمرکز کند. هدف دیگر اینست که طالبان، به خصوص شبکۀ حقانی را وادار نماید برخی از توافقات یا افکار بین‌المللی را بپذیرد و تسلیم امریکا شود. لازم به ذکر است که شبکه حقانی بخشی از گروه طالبان می‌باشد و حملات زیادی‌که در افغانستان علیه نیروهای امریکایی و نیروهای ناتو صورت گرفته، به این شبکه نسبت داده می‌شود.

چهارم: در اخیر باید گفت که امریکا و طرف‌هایی‌که به صفت مزدوران و پیروان آن عمل می‌نمایند، اصل و اساس فساد در سرزمین‌های مسلمانان به شمار می‌روند؛ زیرا امریکا و پیروان آن هیچ‌گونه اهمیتی برای هیچ مؤمنی قایل نیستند.

﴿ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ [منافقون: 4]

ترجمه: آنان دشمن اند، پس از آنان برحذر باش!

بنابر این، جای تعجب است که مسئولین حکومت طالبان، با وجود تمام موارد فوق‌الذکر، با مسئولین امریکایی در قطر دیدار نمایند؛ امریکایی‌که پیوسته در کمین افغانستان و تمام مسلمانان نشسته و هیچ‌گونه احترامی به پیمان‌های خود قائل نیست؛ چنان‌چه برخلاف توافق دوحه، دارایی‌های افغانستان را مسدود نمود و حریم زمینی و هوایی آن را نقض کرد! بلی، دولت‌های استعمارگر کافر چنین اند؛ زیرا کفر ملت واحد است و به هیچ عهد و پیمانی پایبند نیستند.

شکی نیست که واقعیت مسلمانان امروز بهبود نخواهد یافت؛ مگر با همان‌چیزی‌که اول آن بهبود یافته است که همانا حکم بما أنزل الله در چهارچوب خلافت بر منهج نبوت می‌باشد؛ خلافتی‌که کفار را فراری خواهد داد.

﴿فإمّا تثقفنّهم فی الحرب فشرّد بهم من خلفهم لعلّهم یذّکّرون﴾ [انفال: 57]

ترجمه: اگر آن‌ها را در(میدان) جنگ بیابى، آن‌چنان به آن‌ها حمله کن که جمعیّت‌هایى‌که پشت سر آن‌ها هستند، پراکنده شوند؛ شاید متذکّر گردند(و عبرت گیرند).

خلافتی‌که قانون اساسی آن را اسلام به شمول کتاب الله جل جلاله و سنت رسولش صلی الله علیه وسلم و منابع دیگری تشکیل می‌دهد که قرآن و سنت به آن رهنمود کرده است؛ به شمول اجماع اصحاب و قیاس شرعی؛ نه قانون وضعی؛ چه این قانون، قانون سال 1964م زمانِ محمد ظاهرشاه افغانستان باشد که اعتبار آن در سال 1973م پایان یافت؛ اما طالبان به تاریخ 28 سپتمبر 2021م توسط وزیر عدلیه‌‌اش اعلام نمود که آن قانون اساسی را اعتبار می‌دهد. (منبع: الجزیره و اناضول 28 سپتمبر 2021م) و یا سایر قوانین اساسی وضعی باشد که در سایر سرزمین‌های مسلمانان تطبیق می‌گردد. تمام این قوانین برخلاف دساتیر الله سبحانه و تعالی است.

﴿وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ ۖ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ﴾ [ماءده: 49]

ترجمه: و (تو ای پیامبر) به آنچه الله فرستاده میان آنان حکم کن و پیرو خواهش‌های ایشان مباش، و بیندیش که مبادا تو را فریب دهند و در بعض احکامی‌که الله به تو فرستاده تقاضای تغییر کنند؛ پس اگر از حکم الله روی گردانیدند(باک مدار) بدان که الله می‌خواهد آن‌ها را به عقوبت بعض گناهان‌شان گرفتار سازد و همانا بسیاری از مردم فاسق و بدکارند.

دلیل تمام این مصیبت‌ها، فتنه‌ها و آزمندی‌های کفار استعمارگر در سرزمین‌‌های مسلمانان اینست که این امت از حاکمیت قوانین الهی در چهارچوب دولت خلافت راشده بر منهج نبوت فاصله گرفته اند. این واقعیتی است که بر کسی پوشیده نبوده و برای هرکسی‌که درک داشته و بصارت و بصیرتی داشته باشد، معلوم و آشکار است.

افغانستان و پاکستان را امریکا با یک‌دیگر درگیر نموده و دو طرف نمی‌دانند که گناه درگیری میان مسلمانان بسی سنگین است و نمی‌دانند که در اصل هردو باهم باید به سراغ دشمنان واقعی خود که همانا امریکا و هند باشد بروند؛ امریکا و هندی‌که آتش این درگیری‌ها را بر افروخته و از آن برای تحقق اهداف خبیثانۀ خود استفاده می‌نمایند. برای افغانستان و پاکستان زیبنده و لازم اینست که روابط برادرانۀ اسلامی را در میان خود استحکام بخشیده و هرگونه ارتباط خویش را با امریکا، که رهبر کفار است و با سایر دولت‌های کفری استعمارگر و طماع قطع نمایند و این‌که فراخوان نصرت کسانی را که برای برپائی خلافت کار و پیکار دارند، بپذیرند تا باشد که اسلام و مسلمانان یک‌بار دیگر عزت خویش را به دست آورند و کفر و کفار خوار و ذلیل گردند!

﴿وَيَومَئِذٖ يَفرَحُ ٱلمُؤمِنُونَ (4) بِنَصرِ ٱللَّهِۚيَنصُرُ مَن يَشَآءُۖوَهُوَ ٱلعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ [روم: 4-5]

ترجمه: و آن روز  مؤمنان شاد می‌شوند، به یاری الله؛ الله هر که را بخواهد نصرت و پیروزی می‌بخشد و اوست که مقتدر و مهربان است.

مترجم: عبدالله دانشجو

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

به جواب ابوبنان

پرسش:

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!

آیا خالکوبی برای مرد حلال است و یا حرام؟ زیرا الله سبحانه و تعالی (واشمه و مستوشمة) را که به صیغۀ مونث ذکر شده، لعنت کرده است. تقاضای جواب مفصل را دارم! سلام‌هایم خدمت شما.

پاسخ:

و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته!

1- نسبت به خالکوبی باید بگویم که خالکوبی حرام است. بخاری از ابوهریره رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه و سلم روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:

«لَعَنَ اللَّهُ الوَاصِلَةَ وَالمُسْتَوْصِلَةَ، وَالوَاشِمَةَ وَالمُسْتَوْشِمَةَ»

ترجمه: الله (سبحانه و تعالی) زنان پیوندزننده و زنان قبول کنندۀ پیوند و زنان خالکوب کننده و زنان قبول کنندۀ خالکوبی را لعنت کرده است.

"وشم" حرام آن است که شخص جلد را به وسیلۀ سوزنی سوراخ می‌کند؛ سپس آن را توسط سرمه و یا رنگی پر می‌کند و جای آن یا آبی و یا سبز می‌شود. هم‌چنان در "الموسوعة الطبية الفقهية" باب جلد وشم تعریف شده که «وشم جلد نوعی از زینت است که با سوراخ کردن جلد توسط سوزن انجام می‌شود تا خون از آن بیرون شده سپس سرمه و یا رنگی و یا سائر رنگ‌های مخصوصی برآن ریخته می‌شود تا سبز و یا آبی شود.» پس خالکوبی یک عادت قدیمی است که شکل پیشرفته‌تری به او داده شده و بر این پدیده لفظ اجنبی "تاتو tattoo" نیز استفاده می‌شود.

2- احادیثی‌که بر تحریم خالکوبی صراحت دارد، به صیغۀ تأنیث آمده نه صیغۀ تذکیر؛ به گونۀ مثال:

ا- بخاری در صحیح خود از ابوهریره رضی الله روایت کرده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:

«لَعَنَ اللَّهُ الْوَاصِلَةَ وَالْمُسْتَوْصِلَةَ وَالْوَاشِمَةَ وَالْمُسْتَوْشِمَةَ»

ترجمه: الله (سبحانه و تعالی) زنان پیوند زننده و زنان قبول کنندۀ پیوند و زنان خالکوب کننده و زنان قبول کنندۀ خالکوبی را لعنت کرده است.

ب- هم‌چنان بخاری در صحیح خود از عبدالله روایت نموده که او گفته است: الله سبحانه و تعالی واشمات(زنان خالکوب کننده)، موتشمات(زنانی‌که خالکوبی را قبول می‌کنند)، متنمصات(زنانی‌که ابروهای شان را می‌تراشند) و متفلجات(زنانی‌که بین دندان‌های شان را باز می‌کنند) و تغییر دهنده خلق الله هستند، لعنت کند. این خبر برای زن از بنی اسد رسید که به او ام یعقوب گفته می‌شد، سپس او زن آمد و گفت: این خبر برایم رسیده که تو چنین و چنان لعنت کردی؛ سپس عبدالله گفت چی مشکل برایم دارد کسانی‌ را که رسول الله صلی الله علیه و سلم لعنت کرده و در کتاب الله سبحانه و تعالی آمده لعنت کنم؟ سپس او زن گفت: من بین دو لوح را خواندم، ولی چیزی را که تو می‌گوئی، نیافتم! عبدالله در جواب گفت اگر تو می‌خواندی، حتماً آن را می‌یافتی. آیا نخواندی؟

﴿وَمَا آتَاكُمْ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا﴾

ترجمه: هرچه فرستادۀ الله (سبحانه و تعالی) بر شما داد بگیرید و از آنچه نهی کرده خودداری نمائید!

او زن در جواب گفت: چرا خواندم، عبدالله گفت: پس رسول الله صلی الله علیه وسلم این عمل را نهی کرده است؛ سپس زن گفت: من اهل ترا دیدم که این عمل را انجام می‌دهند! عبدالله گفت؛ پس برو و نگاه کن و او زن رفت و نگاه کرد؛ ولی کدام چیزی نیافت. عبدالله گفت؛ اگر چنین می‌بود، دیگر با او جماع نمی‌کردم.

ج- در روایتی دیگری از بخاری از ابن مسعود رضی الله عنه آمده که گفته است:

«لَعَنَ اللَّهُ الْوَاشِمَاتِ وَالْمُسْتَوْشِمَاتِ وَالْمُتَنَمِّصَاتِ وَالْمُتَفَلِّجَاتِ لِلْحُسْنِ الْمُغَيِّرَاتِ خَلْقَ اللَّهِ، مَا لِي لَا أَلْعَنُ مَنْ لَعَنَهُ رَسُولُ اللَّهِ وَهُوَ فِي كِتَابِ اللَّهِ»

ترجمه: الله (سبحانه و تعالی) زنانی را که دیگران را خالکوبی می‌کنند و یا خودشان را خالکوبی می‌کنند، زنانی را که موی و ابرو را می‌تراشند و زنانی‌که بین دندان‌های شان را به خاطر زیبای باز می‌کنند و به خلقت الله (سبحانه و تعالی) تغییر می‌آورند، لعنت کرده است؛ چرا من کسی را که رسول الله صلی الله علیه و سلم لعنت کرده و در کتاب الله سبحانه و تعالی لعنت شده لعنت نکنم؟

د- در حدیث ابوهریره "وَالوَاشِمَةَ وَالمُسْتَوْشِمَةَ" به صیغۀ مونث ذکر شده و در حدیث عبدالله بن مسعود "الْوَاشِمَاتِ وَالْمُوتَشِمَاتِ" ذکر شده و در روایت دیگری "الْوَاشِمَاتِ وَالْمُسْتَوْشِمَاتِ" ذکر شده. از همه این روایت واضح می‌شود که صیغۀ مستعمله در احادیث شریفۀ نبوی صیغۀ تأنیث می‌باشد.

3- در زبان عربی در این خصوص اسلوب بنام اسلوب (تغلیب) و جود دارد که این اسلوب در اصول فقه مشهور بوده و معنی این اسلوب این است:

ا- وقتی خطاب به صیغه مذکر و یا به صیغۀ رجل باشد، در این صورت هم‌چنان بر صیغۀ مونث از باب "تغلیب" مصداق پیدا می‌کند و بدون این‌که نص دیگری ذکر نشود، زنان از این خطاب مستثنی نمی‌شوند؛ مثلاً این قول الله سبحانه وتعالی: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا﴾ پس در این آیۀ مبارکه زنان مؤمنه نیز داخل می‌شود؛ هرچند که آیۀ مبارکه به صیغۀ مذکر ذکر شده؛ زیرا کدام نص دیگری وارد نشده که زنان را از این حکم خارج بسازد. هم‌چنان مثل روایتی‌که بخاری از ابوهریره رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه و سلم روایت نموده است:

«أَيُّمَا رَجُلٍ أَعْتَقَ امْرَأً مُسْلِماً، اسْتَنْقَذَ اللَّهُ بِكُلِّ عُضْوٍ مِنْهُ عُضْواً مِنْهُ مِنَ النَّارِ»

ترجمه: هر مردی‌که شخص مسلمان را آزاد بسازد، الله (سبحانه و تعالی) در برابر هر عضو آن شخص یک عضو آن شخص آزاد کننده را از آتش جهنم نجات می‌دهد.

ب- اما وقتی این اسلوب "تغلیب" توسط نص دیگری تعطیل شود؛ یعنی توسط نص دیگری خاص گردد، زن از عمومیت آن خارج می‌شود؛ مثلاً این قول الله سبحانه و تعالی:

﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ﴾ [بقره: 216]

ترجمه: بر شما قتال فرض شده؛ در حالی‌که آن برای شما نا خوشایند است.

پس مخاطب در اینجا صیغۀ مذکر ذکر شده و فرضیت جهاد را افاده می‌کند؛ ولی تغلیب در اینجا استعمال نمی‌شود. پس گفته نشود که زنان به اسلوب تغلیب به لفظ "كتب عليكن القتال" شامل جهاد می‌شود؛ زیرا این تغلیب به وسیلۀ نصوص دیگر معطل شده که جهاد را بر مردان فرض گردانیده است. ابن ماجه از حبیب ابن ابوعمرة از عائشه بنت طلحة از ام المومنین عائشه رضی الله عنها روایت نموده که گفته است: گفتم: یا رسوالله، بر زنان جهاد است؟ فرمود:

«نَعَمْ، عَلَيْهِنَّ جِهَادٌ، لَا قِتَالَ فِيهِ: الْحَجُّ وَالْعُمْرَةُ»

ترجمه: بلی، بر آن‌ها جهادی است که در آن قتال نمی‌باشد؛ حج و عمره است.

یعنی جهاد به معنی قتال بر زنان فرض نیست، و مثل این قول الله سبحانه و تعالی:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾ [جمعه: 9]

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده اید، هرگاه به نماز جمعه ندا داده شود؛ پس به سوی یاد الله (سبحانه و تعالی) بشتابید و دادوستد را رها سازید؛ این به سود شما است اگر می‌دانیستید.

این نص فرضیت نماز جمعه وسعی برای نماز جمعه را در وقت نداء آن افاده می‌کند و در اینجا اسلوب تغلیب عمل نمی‌شود؛ یعنی فرضیت جمعه بر زنان تطبیق نمی‌گردد؛ زیرا نص وارد شده که فرضیت جمعه را بر مردان اختصاص داده و زنان را از این فرضیت خارج ساخته است، به دلیل این قول او صلی الله علیه و سلم که حاکم در مستدرک بر صحیحین از ابو موسی از رسول الله صلی الله علیه و سلم روایت نموده که گفته است:

«الْجُمُعَةُ حَقٌّ وَاجِبٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ فِي جَمَاعَةٍ إِلَّا أَرْبَعَةٌ: عَبْدٌ مَمْلُوكٌ، أَوِ امْرَأَةٌ، أَوْ صَبِيٌّ، أَوْ مَرِيضٌ»

ترجمه: جمعه بر هر مسلمان در جماعت واجب است، مگر بر چهار نفر بردۀ مملوک، زن، کودک و مریض.

حاکم گفته است که این حدیث بر شرط شیخین صحیح بوده و ذهبی آن را نیز موافقت کرده است.

ج- ولی این نص به صیغۀ تأنیث به خاطر بیان حکمی است که مردان در آن داخل نمی‌شود؛ مگر به نص جدیدی‌که به اساس آن نص جدید داخل شود؛ مثلاً ابن حبان در صحیح خود از ابن مسعود تخریج نموده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است: «الْمَرْأَةُ عَوْرَةٌ» (زن عورت است) سپس روی و کف‌های دست استثنا شده، چنانچه در تفسیر این قول سبحانه و تعالی وارد شده است:

﴿وَلا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلا مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ [نور: 31]

ترجمه: و زینت خویش را آشکار نسازند، مگر آنچه به صورت طبیعی آشکار است.

چنانچه بیهقی از ابن عباس روایت نموده که منظور از "ماظهر" روی و کف‌های دست است، و این حدیث را اسماعیل قاضی از ابن عباس مرفوعاً در سند جدیدی تخریج نموده؛ چنانچه در عون المعبود جلد 9 صحفه 138 آمده است: این دو نص به صیغه تأنیث آمده، پس تمام بدن زن عورت است، غیر از روی و کف‌های دست. پس عورت مرد مثل عورت زن نیست؛ بلکه از ناف تا به زانو است که این به اساس نصوص دیگری ثابت شده  است. دارقطعی در سنن خود در جلد 2 صفحه 482 از عطاء ابن یسار از ابوایوب روایت نموده که شنیدم رسول الله صلی الله علیه و سلم می‌گفتند:

«مَا فَوْقَ الرُّكْبَتَيْنِ مِنَ الْعَوْرَةِ وَمَا أَسْفَلَ مِنَ السُّرَّةِ مِنَ الْعَوْرَةِ»

ترجمه: بالاتر از زانو و پاین‌تر از ناف عورت است.

و به گونۀ مثال احمد در مسند خود از عبدالله بن سوید انصاری روایت نموده که ام حمید، عمه‌اش در نزد رسول الله صلی الله علیه  و سلم آمده و گفته است: یا رسول الله، من نماز را همرای شما دوست دارم، رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:

«قَدْ عَلِمْتُ أَنَّكِ تُحِبِّينَ الصَّلَاةَ مَعِي... وَصَلَاتُكِ فِي دَارِكِ خَيْرٌ لَكِ مِنْ صَلَاتِكِ فِي مَسْجِدِ قَوْمِكِ، وَصَلَاتُكِ فِي مَسْجِدِ قَوْمِكِ خَيْرٌ لَكِ مِنْ صَلَاتِكِ فِي مَسْجِدِي»

ترجمه: من دانستم که تو نماز را با من دوست داری... و نماز تو در خانۀ تو بهتر از نمازت در مسجد قوم تو است و نمازت در مسجد قوم‌ات بهتر از نمازی است که در مسجد من اداء کنی.

پس این حدیث با این صیغۀ تأنیث که ذکر شده مردان در آن داخل نمی‌شود؛ پس نماز مرد در خانه‌اش بهتر از نمازش در مسجد نمی‌باشد. یعنی نص به صیغۀ تأنیث منحصر به زن باقی مانده و مرد در آن داخل نمی‌شود؛ مگر توسط نص دیگری.

4- با دقت به نصوص وارده در خصوص خالکوبی در می‌یابیم که همۀ این نصوص به صیغۀ تأنیث وارد شده؛ پس این نصوص مردان را شامل نمی‌شود... و این‌که ابن مسعود راوی این حدیث نیز چنین برداشت و فهم کرده، دلالت بر این موضوع دارد. هم‌چنان زنی‌که از قبیلۀ بنی اسد بنام ام یعقوب از این حدیث چنین فهم کرده بود، بر این معنی دلالت دارد؛ چنانچه در حدیث مذکور بخاری آمده است:

«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: لَعَنَ اللَّهُ الْوَاشِمَاتِ وَالْمُوتَشِمَاتِ وَالْمُتَنَمِّصَاتِ وَالْمُتَفَلِّجَاتِ لِلْحُسْنِ الْمُغَيِّرَاتِ خَلْقَ اللَّهِ، فَبَلَغَ ذَلِكَ امْرَأَةً مِنْ بَنِي أَسَدٍ يُقَالُ لَهَا أُمُّ يَعْقُوبَ فَجَاءَتْ فَقَالَتْ: إِنَّهُ بَلَغَنِي عَنْكَ أَنَّكَ لَعَنْتَ كَيْتَ وَكَيْتَ، فَقَالَ: وَمَا لِي أَلْعَنُ مَنْ لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ وَمَنْ هُوَ فِي كِتَابِ اللَّهِ؟ فَقَالَتْ: لَقَدْ قَرَأْتُ مَا بَيْنَ اللَّوْحَيْنِ فَمَا وَجَدْتُ فِيهِ مَا تَقُولُ! قَالَ: لَئِنْ كُنْتِ قَرَأْتِيهِ لَقَدْ وَجَدْتِيهِ أَمَا قَرَأْتِ ﴿وَمَا آتَاكُمْ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا﴾؟ قَالَتْ: بَلَى. قَالَ: فَإِنَّهُ قَدْ نَهَى عَنْهُ. قَالَتْ: فَإِنِّي أَرَى أَهْلَكَ يَفْعَلُونَهُ! قَالَ: فَاذْهَبِي فَانْظُرِي، فَذَهَبَتْ فَنَظَرَتْ فَلَمْ تَرَ مِنْ حَاجَتِهَا شَيْئاً. فَقَالَ: لَوْ كَانَتْ كَذَلِكَ مَا جَامَعْتُهَا»

ترجمه: از عبدالله روایت است که گفته الله (سبحانه و تعالی) زنان پیوند زننده و تقاضا کنندۀ پیوند، زنان تراشندۀ ابرو و زنانی‌که دندان‌های شان را به خاطری تغییر خلق الله باز می‌کنند، لعنت کرده است. این خبر به زنی از بنی اسد رسید که به آن ام یعقوب گفته می‌شد؛ پس او زن آمد و گفت: بر من خبر رسیده که تو چنین و چنان لعنت کردی، پس گفت: چی شده مرا تا کسی را ‌که رسول الله صلی الله علیه و سلم لعنت کرده و در کتاب الله لعنت شده لعنت نکنم؟ او زن گفت؛ من بین دو لوح را  خواندم؛ ولی آنچه تو می‌گوئی نیافتم! او گفت اگر می‌خواندی حتماً آن را می‌یافتی. گفت آیا این آیه مبارکه را نخواندی؟ (و آنچه رسول برای شما آورده بگیرید و از آنچه شما را نهی کرده خود را باز دارید) او زن گفت: چرا! این آیه را خواندم. او گفت: بدون شک که از این مسئله نیز نهی شده است. او زن گفت من خانوادۀ تو را دیدم که چنین می‌کنند! او گفت: برو و نگاه کن، پس او زن رفت؛ ولی ندیده که خانوادۀ آن چنین عملی را انجام داده باشد. سپس او گفت: اگر چنین کاری انجام می‌داد، با او جماع نمی‌کردم.

پس او زن که از قبیلۀ بنی اسد بود و به او ام یعقوب گفته می‌شد، از این حدیث طوری فهمید که لعنت در حق زنان است و برای ابن مسعود گفت: «من می‌بینم که خانواده‌ات نیز چنین می‌کند؛ پس ابن مسعود به او زن جواب داد و گفت برو و نگاه کن! او زن رفت و نگاه کرد و کدام چیزی نیافت. ابن مسعود گفت؛ اگر چنین می‌بود، دیگر با او جماع نمی‌کردم.»

از این حدیث واضح دانسته می‌شود که این دو نفر طوری فهم کرده بودند که این حدیث در حق زنان وارد شده است. و حدیث "خالکوبی" به صیغۀ تأنیث وارد شده؛ پس این حدیث شامل مردان نبوده؛ مگر این‌که به نص دیگری وارد شده باشد؛ نه به احادیث ذکر شدۀ خالکوبی.

5- اما در این خصوص مسئله دیگری هم هست که به (خالکوبی) تعلق می‌گیرد و او این است که خالکوبی به دلیل حبس کردن خون در نقطۀ خالکوبی نجس است. در کتاب "الموسوعة الفقهية الكويتية" آمده است: «فقهاء بر این اتفاق کردند که خالکوبی نجس است، زیرا خون در مکان خالکوبی جمع شده، به دلیل رنگی‌که بر آن پاشیده» و دور ساختن این نجاست در بدن به آسانی مقدور نیست و ایجاد این نجاست در بدن به اختیار شخص بالغ و عاقل عمل غیر جائز است؛ زیرا به این نجاست مشکلات تعلق می‌گیرد که پاکی آن را سخت می‌سازد... و به دلیل این‌که در این عمل به هدف خالکوبی انتفاع به نجاست(خون) است و انتفاع به نجاست حرام بوده، مگر در دوای حرام نه؛ بلکه مکروه است و انتفاع به خالکوبی و جمع کردن خون به هدف خالکوبی به هدف تداوی نبوده؛ اگر به هدف تداوی می‌بود، مکروه بود؛ نه حرام؛ ولی این به هدف دیگری است. به همین دلیل خالکوبی حرام است؛ زیرا خالکوبی انتفاع به نجس و به هدف غیر دوائی است که این مسئله شامل مرد و زن می‌شود و این مسأله در عام نصوص وارد شده که از جمله دلائل وارده بر تحریم انتفاع به نجاست قرار ذیل است:

- بخاری از جابر ابن عبدالله رضی الله عنهما روایت نموده که از رسول الله صلی الله علیه و سلم می‌شنید که در روز فتح مکه می‌فرمودند:

«إِنَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ حَرَّمَ بَيْعَ الْخَمْرِ وَالْمَيْتَةِ وَالْخِنْزِيرِ وَالْأَصْنَامِ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَرَأَيْتَ شُحُومَ الْمَيْتَةِ فَإِنَّهَا يُطْلَى بِهَا السُّفُنُ وَيُدْهَنُ بِهَا الْجُلُودُ وَيَسْتَصْبِحُ بِهَا النَّاسُ فَقَالَ لَا هُوَ حَرَامٌ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ عِنْدَ ذَلِكَ قَاتَلَ اللَّهُ الْيَهُودَ إِنَّ اللَّهَ لَمَّا حَرَّمَ شُحُومَهَا جَمَلُوهُ ثُمَّ بَاعُوهُ فَأَكَلُوا ثَمَنَهُ»

ترجمه: واقعاً که الله (سبحانه و تعالی) و رسولش خرید و فروش شراب، خود مرده، خوک و بت‌ها را حرام کرده است. گفته شد یا رسول الله، در خصوص روغن خودمرده چی‌ ‌می‌گوئید؛ زیرا توسط این روغن کشتی‌ها مزین می‌شود و پوست‌ها چرب می‌شود و مردم در روشنی از این روغن استفاده می‌کنند؟ رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند؛ نخیر این روغن نیز حرام است. سپس رسول الله صلی الله علیه و سلم گفتند؛ الله (سبحانه و تعالی) یهود را نابود کند، وقتی الله (سبحانه و تعالی) روغن خودمرده را حرام کرده بود، آن را تغییر دادند و بعداً آن را به فروش رساندند و پول آن را خوردند.

- پوست خود مرده استثنا شده؛ چنانچه از ابوداود از ابن عباس روایت شده که مسدد و وهب از میمونه روایت نموده که گفته است؛ برای مولای ما از صدقات هدیه داده شد و این گوسفند مرد رسول الله صلی الله علیه و سلم از کنار آن گذشت و گفت:

«أَلَا دَبَغْتُمْ إِهَابَهَا وَاسْتَنْفَعْتُمْ بِهِ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّهَا مَيْتَةٌ قَالَ إِنَّمَا حُرِّمَ أَكْلُهَا»

ترجمه: چرا آن را رنگ آمیزی نکردید تا از آن استفاده کنید، گفتند؛ یا رسول الله این خود مرده است که خوردن آن حرام است.

هم‌چنان تداوی از حرمت مستثنی شده است؛ پس تداوی به حرام، حرام نیست. مسلم از انس تخریج نموده:

«رَخَّصَ رَسُولُ اللَّهِ أَوْ رُخِّصَ لِلزُّبَيْرِ بْنِ الْعَوَّامِ وَعَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ فِي لُبْسِ الْحَرِيرِ لِحِكَّةٍ كَانَتْ بِهِمَا»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه و سلم برای زبیر ابن عوام و عبدالرحمن بن عوف پوشیدن لباس ابریشم را به خاطری مریضی خارش بدن شان اجازه داد.

- پوشیدن ابریشم برای مردان حرام؛ ولی در تداوی جائز است. هم‌چنان حدیث نسائی و ابوداود، ترمذی‌ که لفظ آن از نسائی است، گفته است؛ عبدالرحمن بن طرفه از جده‌اش عرفجه بن اسعد حدیث گفته است که بینی‌اش در روز کلاب در جاهلیت مجروح شده بود؛ پس از ورق بینی‌اش را ساخت و منتن شد؛ «فَأَمَرَهُ النَّبِيُّ ﷺ أَنْ يَتَّخِذَ أَنْفاً مِنْ ذَهَبٍ؛ پس رسول الله صلی الله علیه و سلم آن را دستور داد که بینی‌اش را از طلا بسازد» در حالی‌که طلا برای مردان حرام است؛ ولی در تداوی جائز شمرده شده است.

- تداوی به شیء نجس حرام نیست؛ به دلیل حدیثی‌که بخاری از انس رضی الله عنه روایت نموده:

«أَنَّ نَاساً اجْتَوَوْا فِي الْمَدِينَةِ فَأَمَرَهُمْ النَّبِيُّ أَنْ يَلْحَقُوا بِرَاعِيهِ يَعْنِي الْإِبِلَ فَيَشْرَبُوا مِنْ أَلْبَانِهَا وَأَبْوَالِهَا فَلَحِقُوا بِرَاعِيهِ فَشَرِبُوا مِنْ أَلْبَانِهَا وَأَبْوَالِهَا...»

ترجمه: مردمی زنده‌گی را در شهر مدینه به دلیل مریضی ناپسند دانستند، سپس رسول الله صلی الله علیه و سلم آن‌ها را دستور داد که در نزد چوپان شتران صدقه رفته و از شیر و ادرار آن شتران بخورند و آن‌ها در نزد چوپان آن شتران رفته و از شیر و ادرار آن شتران خوردند.

و معنی "اجتوو" یعنی که غذای آن منطقه با آن‌ها سازگار نشد، مریض شدند، زنده‌گی را در آن شهر ناپسند دانستند و رسول الله صلی الله علیه و سلم به هدف تداوی برای شان اجازه داد تا از بول استفاده کنند؛ در حالی‌که بول نجس است. بخاری از ابوهریره روایت کرده که او گفته است:

«قام أعرابي فبال في المسجد، فتناوله الناس، فقال لهم النبي صلى الله عليه وآله وسلم: دعوه وهَريقوا على بوله سَجْلاً من ماء - أو ذَنُوباً من ماء - فإنما بُعثتم مُيسِّرين ولم تُبعثوا مُعسِّرين»

ترجمه: اعرابی در مسجد ادرار کرد، مردم شروع به حرف زدن کردند؛ رسول الله صلی الله علیه و سلم برای شان گفت؛ آن را بگذارید و بر ادرار آن دلوی از آب بریزید! شما آسان‌گیر فرستاده شدید، نه سخت گیر!

منظور از "سجلا و ذنوبا" دلو پر است.

چنانچه در فوق گفتیم که انتفاع به نجس حرام است، به همین دلیل، من ترجیح می‌دهم که خالکوبی نیز از باب انتفاع به حرام بوده و در حق مردان حرام است؛ اگرچه احادیث وارده در خصوص حرمت خالکوبی شامل خالکوبی نمی‌شود؛ بلکه به دلیل حرمت انتفاع از نجس است... این چیزی است که در خصوص خالکوبی آن را حرام می‌دانم و این هم از همین باب حرام است.

6- فقهاء در خصوص ازالۀ خالکوبی اختلاف کردند؛ چون خالکوبی نجس است... از جملۀ این نظریات به قرار ذیل است:

- در موسوعة الفقهی159/43 آمده است: «و شافعی گفته است: ازالۀ خالکوبی واجب است؛ مگر این‌که احتمال ضرری باشد که تیمم را مباح گرداند. اگر به وسیلۀ بر طرف کردن خالکوبی احتمال ضرر بود که تیمم را مباح می‌گردانید، در این صورت ازالۀ خالکوبی واجب نبوده و بعد از توبه بر آن شخص گناهی نیست. این در صورتی است که شخص به رضایت خودش و بعد از بلوغش خالکوبی را انجام داده باشد، در غیر آن ازالۀ خالکوبی به صورت مطلق بر آن واجب نیست و نماز و امامت آن صحیح است.»

-  در کتاب " مغني المحتاج إلى معرفة معاني ألفاظ المنهاج" تألیف شمس الدین محمد احمد الخطیب الشربینی الشافعی" متوفی 977هـ آمده است: باب شرط‌های نماز و موانع آن: 406/1: فروعاتی است: «خالکوبی، عبارت از سوراخ کردن پوست توسط سوزن می باشد، به اندازه‌ای که خون از آن جاری شود؛ سپس بر آن رنگی پاشیده می‌شود تا به سبب خون سوراخ کردن سوزن حاصل می‌شود و رنگ آن آبی و یا سبز می‌شود و این حرام است... پس ازالۀ این خون واجب بوده؛ مگر این‌که ضرر وارد شود که تیمم را مباح گرداند. اگر احتمال چنین ضرر بود، ازاله آن واجب نبوده و بعد از توبه بر آن گناهی نیست و این در صورتی است که این عمل را به رضایت خودش انجام داده باشد؛ چنانچه زرکشی گفته است: یعنی بعد از بلوغ خود این کار را انجام دهد و اگر چنین نباشد، ازالۀ آن بر آن لازم نیست؛ چنانچه ماوردی این مسئله را تصریح نموده و گفته است نماز و امامت آن صحیح است...»

- نظریات دیگری نیز در این خصوص وجود دارد.

امیدوارم که به همین حد کفایت کند و الله سبحانه و تعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

پرسش

جاپان چند روز قبل استراتجی دفاعی جدیدی را طرح و اعلان نمود. این استراتجی شامل افزایش چشم‌گیر بودجۀ نظامی می‌باشد. آیا این بدان معناست که جاپان سعی دارد قدرت نظامی خود را به‌سان پیش از جنگ جهانی دو بهبود بخشد؟ اهداف جاپان از این اقدام چیست؟ و این‌که آیا این‌ها تصامیم مستقلانه است و یا از جهت‌های بیرونی به خصوص امریکا متأثر می‌باشد؟

پاسخ

بلی، حکومت جاپان استراتجی جدید دفاعی را طرح نموده و تعدیلاتی را در قانون خویش به وجود آورد؛ چنان‌چه حکومت فومیوکیشیدا، نخست‌وزیر جاپان به تاریخ 16 دسمبر 2022م، سه سند دفاعی را تأیید نمود؛ نخست "استراتجی امنیت ملی جاپان" دوم "استراتجی دفاع ملی" و سوم "برنامۀ ساخت دفاع". کم‌ترین چیزی را که می‌توان در این خصوص گفت، اینست که جاپان می‌خواهد صفحۀ پس از جنگ جهانی دوم را بسته و به وضعیت احساس شکستی‌که برای هفت‌دهه گریبان‌گیر جاپان بود، پایان دهد. پس جاپان با قوت تمام تلاش دارد یک باردیگر به توانایی‌های نظامی خود جان دهد. برای درک بیش‌تر اهداف واقعی جاپان از این اقدام، به بررسی موارد زیر می‌پردازیم:

اول: برخی از بند‌های این استراتجی قرار ذیل است:

1. جاپان بر اساس استراتجی جدید خود اعلان نموده که دیگر به بندهایی از قانون اساسی، که در جریان اشغال جاپان توسط امریکا وضع گردیده بود و از سال 1947م بدین سو عملی می‌گردید، عمل نخواهد نمود. بر اساس قانون اساسی مذکور، جاپان از داشتن نیروی نظامی و هرنوع فعالیت نظامی بیرون از مرزهایش، محروم شده بود. هرچند استراتجی جدید جاپان از تهاجم "متقابل" و مشروط جاچان سخن گفته و جنگ رقابتی را استثناء می‌کند؛ اما بازهم این نخستین باری است که محدودیت فعالیت نظامی بیرونی‌اش را زیر پا می‌کند. استراتجی مذکور شامل دوبرابر شدن هزینۀ نظامی جاپان از 1% از مجموع درامد داخلی، که مرز قبلی آن بود، به 2%  می‌باشد و این فیصدی "شبیه هزینۀ دولت‌های پیمان ناتو" با فرا رسیدن سال 2027م است و این به معنای 10% از هزینۀ حکومتی خواهد بود. (منبع: الجزیره نت 16 دسمبر 2022م). به این ترتیب؛ جاپان از نظر بودجۀ نظامی، خودش را پس از امریکا و چین در جایگاه سوم جهانی قرار می‌دهد.

2. این استراتجی هم‌چنین خواستار آماده‌گی "برای بدترین سناریو" شده و آن را "شدیدترین و پیچیده‌ترین محیط امنیتی" از زمان پایان جنگ دوم جهانی و رویارویی با تهدیدهای بیرونی نامیده که بر اساس آن باید شمار زیادی از موشک‌های قاره‌پیمای "500" امریکایی نوع "توماهوک" و "اس.م-6" را خریداری نماید تا به این ترتیب جاپان بتواند آمادۀ پاسخ دادن به هر گونه تجاوزی باشد که از فاصله‌های دور به سراغ آن می‌آید.

3. بر اساس مادۀ نهم قانون اساسی جاپان، "مردم جاپان برای همیشه به عنوان حق حاکمیت برای دولت، دست از جنگ و پرداختن به هرگونه اقدام خصمانه یا تهدید خشونت‌آمیز به عنوان راه‌حل کشمکش‌های بین‌المللی، دست برمی‌دارد. برای تحقق این تصمیم، جاپان نیروی زمینی، بحری، هوایی و سایر نیروهای نظامی نخواهد داشت و دولت به خود حق نمی‌دهد در جنگ‌ها دخیل شود". اینک مادۀ مذکور ملغا گردید تا جاپان بتواند در برابر سیاست جنگی جدیدی قرار گیرد، سیاستی‌که مستلزم تحولات گستردۀ داخلی، اعم از هزینۀ جنگی، صنعت نظامی و ساختن اردو/لشکر واقعی، می‌باشد و قدرت عظیم نظامی جاپان در دورۀ ماقبل جنگ دوم جهانی را به اذهان بر می‌گرداند.

4. پایان دادن به سیاست هم‌زیستی مسالمت‌آمیزی‌که جاپان در برابر همسایه‌گانش و سایر قدرت‌های جهانی برگزیده بود، طوری‌که شامل تعدیلات جدیدی می‌شود که به نیروهای جاپان حق خواهد داد، پس از این اقدام به "حملات متقابل" علیه دولت‌هایی نماید که آن‌ها را خصمانه می‌شمارد و نیز شامل استراتجی جدیدی شبیه به قرار گرفتن در برابر "مثلث شر" می‌شود؛ هرچند جاپان آن را چنین نامی نمی‌دهد؛ مثلثی‌که در قدم نخست شامل چین می‌شود؛ چنان‌چه جاپان آن را "بزرگ‌ترین چالش برای جاپان" خوانده و در قدم دوم کوریای شمالی، چنان‌چه جاپان آن را "تهدید خطرناک و قریب‌الوقوع برای جاپان امروز" خواند و در قدم سوم روسیه، چنان‌چه انتقادهای تندی از آن نمود و دلیل انتقادهای مذکور این بود که «‌روسیه برای استفاده از زور برای تحقق اهداف امنیتی خاص مانند آن‌چه که در حال حاضر در اوکراین جریان دارد آماده‌گی می‌گیرد و نیز فعالیت نظامی آن در منطقه آسیا و بحر آرام و هم‌چنین همکاری استراتجی با چین که خود منبع بزرگ نگرانی در عرصۀ امنیت را تشکیل می‌دهد.» (منبع: فرانس 24،   16 دسمبر 2022م)

دوم: با درنظرداشت موقف‌گیری‌های بین‌المللی در قبال این استراتجی، موارد زیر روشن می‌گردد:

1. چین به شدت با آن مخالفت نموده و رسماً علیه آن اعتراض نمود: «استراتجی جدید جاپان حتی پیش از آن‌که رسماً اعلان گردد، خشم پکن را بر انگیخت. پکن همواره از تمایلات وحشیانۀ نظامی جاپان در نیمۀ نخست قرن بیست صحبت می‌کند، تمایلاتی‌که چین در گذشته قربانی آن بوده. وانگ وین بین، سخن‌گوی وزارت خارجۀ چین گفت: «جاپان واقعیت‌ها را نادیده می‌گیرد، از تفاهم مشترک و پایبندی به روابط خوب دوجانبه فاصله می‌گیرد و شهرت چین را خدشه‌دار می‌نماید. ما به شدت با این کار مخالفت می‌کنیم.» (منبع: فرانس 24،  16 دسمبر 2022م)

2. کوریای شمالی هشدار داد که این تصمیم، جاپان را منزوی خواهد نمود، «سخن‌گوی وزارت خارجۀ کوریای شمالی گفت: «جاپان دارد بحران امنیتی خطرناکی را خلق می‌کند و با اعتمادش به استراتجی جدید امنیتی، عملاً به داشتن توانایی‌هایش جهت‌ راه‌اندازی حملات دفاعی علیه سایر دولت‌ها، شکل رسمی می‌دهد. شکی نیست که دادن شکل رسمی به نقشۀ جدید تجاوز جاپان، محیط امنیتی شرق آسیا را به گونۀ بنیادین متغیر نموده است.» سخن‌گوی کوریای شمالی هشدار داد که توکیو به زودی پی خواهد برد که این "انتخاب بسیار خطرناک و بدی است.» (منبع: سکای نیوز عربی 20 دسمبر 2022م)

3. اما امریکا «از این استراتجی استقبال نمود. جیک سالیفان مشاور امنیت ملی قصر سفید گفت: «اقدام جاپان در افزایش عظیم سرمایه‌گذاری دفاعی، ائتلاف موجود میان امریکا و جاپان را تقویت و به روز خواهد نمود.» (منبع: فرانس 24، 16 دسمبر 2022م) لوین اوستن وزیر دفاع امریکا نیز از این که جاپان اسناد استراتجی مدرن خویش را منتشر نموده استقبال نمود و تأکید کرد که: «هم‌خوانی میان استراتجی دفاع ملی جاپان و چشم‌انداز و اولویت‌های مشخص شده در استراتجی دفاع ملی امریکا اهمیت دارد.» (منبع: شرق اوسط، 17 دسمبر 2022م) «جوبایدن رئیس‌جمهور امریکا گفت که کشورش در این لحظۀ حساس در کنار جاپان قرار داشته و ائتلاف ما در منطقۀ دو بحر هند و آرام اساسی است. قصر سفید طرح جدید دفاعی جاچان را به هدف تقویت ائتلاف نظامی با ایالات متحده خواند». (منبع: الجزیره نت، 16 دسمبر 2022م)

سوم: این بود طرح جدید استراتجی دفاعی جاپان که با دقت نمودن در آن به موارد زیر پی خواهیم برد:

3. بدون شک طرح استراتجی جدید دفاعی جاپان که به تاریخ 16 دسمبر 2022م اعلان گردید، هرچند حادثۀ بزرگی بوده و به بیش از هفت دهه ضعف نظامی جاپان پایان می‌دهد؛ اما باز هم غافل‌گیرانه نبود؛ زیرا وزارت دفاع جاپان به تاریخ 22 جولای 2022م آن‌چه را که "کتاب سفید" نامیده می‌شود، منتشر نمود و سیاست‌های دفاعی را که باید برای پاسخ دادن به چالش‌های بین‌المللی دنبال نماید، در آن توضیح داده بود. پس پیمان‌نامۀ موسوم به "کتاب سفید" با به نمایش گذاشتن چشم‌انداز جاپان به تهدیدهایی‌که با آن مواجه می‌باشد، به وضعیت مذکور پایان داد. تهدیدهایی‌که جاپان خود را با آن مواجه می‌داند، عبارت است از قدرت رو به افزایش نظامی چین و خطر احتمال راه‌اندازی جنگ چین علیه تایوان، خطر همکاری نظامی چین با روسیه و خطر راه‌اندازی جنگی توسط چین، روسیه و کوریای شمالی در آسیا. این‌که "کتاب سفید" وزارت دفاع جاپان بالای اهمیت افزایش بودجۀ نظامی برای رویارویی با تهدیدهای یاد شده و سرمایه‌گذاری در تکنالوژی نظامی و ضرورت ساخت قدرت نظامی چند بعدی به شمول فضا تأکید دارد، بیان‌گر اینست که آرزوهای جاپان بالا و بلند بوده و به جایی رسیده که می‌خواهد غبار ناشی از شکست در جنگ دوم جهانی را از خود بزداید و به رقابت‌های موجود در منطقۀ بحر آرام به شمول بحر جنوبی چین؛ جایی‌که جزایر مورد نزاع میان چین و جاپان قرار دارد، بپیوندد.

4. پیش از آن؛ شینزو آبی، نخست‌وزیر پیشین جاچان یکی از مهندسان اصلی طرح جاپان برای دست‌یابی به استراتجی مشترک میان جاپان و امریکا به هدف تمرکز بالای بحر هند و آرام برای رویارویی با رشد نفوذ چین، به شمار می‌رفت. طرح مذکور که توسط امریکا مورد قبول قرار گرفت، شامل همکاری امریکا و جاپان و نیز سایر هم‌پیمانان در تجارت، سرمایه‌گذاری‌ها و همکاری مشترک به هدف تأمین امنیت کشتی‌رانی در بحر آرام و هند و نیز شریک نمودن استرالیا و هند در آن می‌باشد. (منبع: العربیه، 8 نومبر 2017م)

5. به این ترتیب، از استراتجی جدید جاپان و نیز اقدامات پیش از آن واضح می‌شود که جاپان قبل از امروز تصمیم داشته قدرت نظامی خود را بازیافت نموده و غبار گذشته را از خود بزداید و برای جنگ در آسیا آماده شود؛ هرچند جاپان در گذشته همواره یک دولت بزرگ بوده و از جایگاه خاصی مخصوصاً در آسیا برخوردار بود و نیز در جریان سال‌های نخست جنگ دوم جهانی، دولت بر منطقه مسلط به شمار می‌رفت؛ چنان‌چه هر یک از چین، کوریا و جزایر موجود در بحر محیط و سایر جزایر در آسیا را  در می‌نورد؛ درست مانند لشکریان آلمان که پیش از شکست دو طرف، اروپا را در می‌نوردیدند و پیش از آن‌که جاپان شاهد حملۀ هسته‌ای باشد که تا امروز مانند نداشته، آنگاه که طیاره/هواپیماهای امریکا دو بمب هسته‌ای را در ماه آگست سال 1945م بالای شهرهای هیروشیما و ناکازاکی انداخته و بیش‌تر از دوصد هزار تن را درآنجا به قتل رسانید و جاپان در پی این حمله هسته‌ای به تاریخ 15 آگست 1945م و درست یک هفته پس از پرتاب آن بمب‌های هسته‌ای تسلیم شد و متفقین به رهبری امریکا وارد جاپان شده و آن را اشغال نمودند.

6. با توجه به تاریخ کهن امپراتوری جاپان، دیده می‌شود که بازیابی نظامی آن، احساس برتری‌جویی مردم جاپان را تحریک نموده و از این بازیابی به گسترده‌گی استقبال نموده اند. اما طولانی شدن مرحلۀ فاصلۀ جاپان از فعالیت نظامی و نیز وجود پایگاه‌های بزرگ نظامی امریکا در آن که پس از خروج متفقین در سال 1952م از جاپان تا امروز، تمام این موارد باعث شده انگیزه‌های جاپان برای بازیابی قدرت نظامی کاملاً مستقلانه نباشد.

7. شاید اظهارات فوری و موافق با طرح سیاست جدید جاپان برای اردو و ائتلاف‌های نظامی و دیدگاه آن نسبت به خطرهای منطقه‌ای، دیگر جای شکی باقی نمی‌گذارد که نظامی شدن جاپان در حقیقت به مثابۀ سنگ زیربنایی است که در استراتجی ایالات متحده برای قرار گرفتن در برابر خطرهای ناشی از جانب چین گذاشته شده است؛ چنان‌چه امریکا نظامیانش را به بحر چین انتقال داده و دست به اقدامات تحریک‌آمیز در ماحول تایوان زده و سعی دارد به نگرانی‌ها در این منطقه دامن زند. حتی امریکا خودش را برای جنگ در چین آماده می‌نماید؛ چنان‌چه وقتی از بایدن رئیس‌جمهور امریکا پرسیده شد در صورتی‌که چین به تایوان حمله کند، آیا امریکا مستقیماً وارد جنگ خواهد شد؟ وی در پاسخ گفت: بلی.

8. هم‌چنین در ادارۀ حکومت ترامپ نیز دیده شد که وی سعی دارد کوریای شمالی را تحریک نماید و نیز می‌کوشد نظامیان جاپان را مورد تشویق قرار دهد، آن‌جا که پیش از سفر به جاپان در سال 2017م، مردم جاپان را "ملت جنگجو" خواند: «ترامپ که قبل از شروع نخستین سفر طولانی و حساسش به صفت رئیس‌جمهور به آسیا آغاز نماید، این اظهارات را مطرح نمود. این سفر وی که شامل مخصوصاً جاپان و کوریای جنوبی می‌شود، شامل دوسیۀ تهدید هسته‌ای کوریای شمالی می‌باشد. ترامپ به شبکۀ فاکس نیوز گفت: «جاچان ملت جنگجویی است و خطاب به چین و هر کشور دیگری می‌گویم: بدانید که اگر کوریای شمالی را بگذارید این چنین ادامه دهد، در آیندۀ نزدیک با مشکلات بزرگی با جاپان مواجه خواهید شد.» (منبع: مرصد نیوز 3 نومبر 2017م) ترامپ در این اظهارات خویش چین را هشدار داد که ممکن است جاپان علیه کوریای شمالی اقدام نظامی نماید، انگار داشت به نماینده‌گی از جاپان سخن می‌گفت! هرچند جاپان در سایۀ شرایط جدیدی‌که در شرق آسیا به وجود آمده، نیاز دارد مجدداً خود را نظامی نماید؛ اما نظامی شدن جاپان نقشۀ همه‌جانبۀ امریکا نیز به شمار می‌رود؛ زیرا جاپان در چشم‌انداز امریکا برای رویارویی با چین، تبدیل به دولتی مرکزی شده.

چهارم: اینک می‌توانیم روی پاسخ به جزء اخیر پرسش روشنی اندازیم، آن‌جا که پرسیده شد: آیا این‌ها تصامیم مستقلانه است یا که از جهت‌های بیرونی به خصوص امریکا متأثر می‌باشد؟ با دقت نمودن به آن‌چه که تا کنون گفته شد، موارد زیر روشن خواهد شد:

9. جاپان در پیروزی بر چین تاریخ طولانی دارد، طوری‌که پیش از آن‌که امریکا و سایر دولت‌های استعمارگر اروپائی مانع استعمارچین توسط جاپان شوند، چین افق گستردۀ استعمار جاپان را تشکیل می‌داد، به این معنا که هنوز برخی از احساسات ته‌نشین شدۀ آن تاریخ مملو از پیروزی جاپان، در مردم این سرزمین زنده بوده که غرامت‌خواهی چین از جاپان و مطرح نمودن بحث معذرت‌خواهی جاپان از جنایت‌هایی‌که در طول تاریخ مرتکب گردیده، خود بیان‌گر این مدعاست. مسأله‌یی دیگری‌که در این خصوص اهمیت کمی ندارد، اینست که اقتصاد جاپان، که پس از امریکا و چین سومین اقتصاد جهانی به شمار می‌رود، توان این را دارد که سیاست رویارویی گسترده با چین را پشتیبانی نماید، از جمله می‌توان به توانای‌های عظیم جاپان در صنعت و تکنالوجی اشاره نمود که جاپان را قادر می‌سازد در صورت بازیابی قدرت نظامی، حتی به تنهایی در برابر چین قرار گیرد.

10. اما امریکا می‌خواهد جاپان در چهارچوب ائتلافی به رهبری امریکا در برابر چین قرار گیرد، طوری‌که این سیاست جاپان بخشی از نقشۀ گستردۀ امریکا باقی بماند و کشمکش قدرت در جاپان زنده نشود و آن را به خاطرات مرحلۀ دشمنی با امریکا، مخصوصاً زمان حملۀ هسته‌ای امریکا، برنگرداند؛ زیرا جاپان در کشمکش با امریکا تاریخی طولانی دارد. با توجه به تمام موارد فوق، امریکا می‌خواهد بالای تمام جزئیات استراتجی جدید جاپان مبنی بر اعادۀ قدرت نظامی‌اش مسلط باشد تا استراتجی مذکور منحصر در رویارویی با چین باقی بماند و تهاجم هسته‌ای امریکا را به یاد آن ندهد. این دیدگاه امریکا مبنی بر اعادۀ قدرت نظامی جاپان به عنوان سنگ اساس در رویارویی با چین در آسیا، شباهت دارد به استراتجی مشابهی‌که امریکا در اعادۀ توانای‌های نظامی آلمان برای رویارویی با روسیه در شرق اروپا روی دست گرفته است.

11. اما با وجود همه، باید گفت که جاپان در بازیابی توانای‌های نظامی خود تأخیر نموده، درست مانند آلمان. درست است که این ملت‌ها، ملت‌های زنده است، اما پس از آن که مفکورۀ تجارت و جمع‌آوری پول در اذهان آنان استقرار یافت و در نتیجۀ آن، احساس رفاه و آسایش در میان آنان به درازا کشید و نیز عزت و کرامت در آنان ضعیف شد و همت جنگ و نفوذ در رهبران آنان ناپدید گردید، اینک جاپان و نیز آلمان چنان با امریکا و اروپا تعامل می‌نمایند که تفاوت زیادی با تعامل یک دولت دنباله‌رو ندارد! این چنین شد که جاپان و هم‌چنین آلمان در زنده نمودن مجدد توانایی‌های نظامی خویش، هفت دهه و یا بیشتر از آن تأخیر نمودند تا آن که امریکا اینک سعی دارد آنان را به این جهت سوق دهد. اما از آن جایی که میزان قابل توجهی از زندگی در مردم این دو سرزمین وجود دارد، احیای مجدد قدرت نظامی آن‌ها که ممکن است به سرعت تبدیل به قدرت هسته‌ای گردد، احساس قدرت و بزرگی را در این دولت‌ها در آینده‌یی نه چندان دور زنده خواهد نمود؛ چیزی‌که باعث مشکلاتی حتی برای خود امریکا خواهد شد و آن‌گاه است که به جان یک دگر خواهند افتاد. بنابر این، امریکا استراتجی نظامی جاپان و آلمان را با چشم باز دنبال می‌نماید.

پنجم: با دنبال نمودن واقعیت دولت‌هایی‌که امروزه دولت‌های بزرگ نامیده می‌شوند، متوجه خواهیم شد که آنان هیچ‌گونه ارزشی به خیرخواهی و عدالت نمی‌دهند، زیرا خیر از نظر آنان چیزی است که خواهشات شان را تأمین نماید؛ حتی اگر به شر دیگران تمام شود و عدالت در نظر آنان چیزی است که زمینۀ  تسلط بر دیگران و جهت‌دهی قضایای آنان را برای شان فراهم آورد؛ حتی اگر در اصل یک ستم آشکار باشد. پس معیار ارزش‌های آنان از خیر و عدالت بدور است. انگار تاریخ دارد تکرار می‌شود؛ آنگاه که فارس و روم بدون هیچ‌گونه خیر و عدالت خواهی بر جهان مسلط بودند و اسلام در حالی‌که خیر و عدالت را حمل می‌نمود، از راه رسید و جهان را منور نمود و به این ترتیب بود که حق فرا رسید و باطل رخت بر بست. واقعیت امروز نیز به سان دیروز است؛ هیچ صلاح و بهبودی نخواهد داشت؛ مگر با همان‌چیزی‌که اوایل را اصلاح نمود که همانا برپائی مجدد خلافت بر منهج نبود است. انگار برپائی خلافت به خواست الله سبحانه و تعالی پس از این قدرت‌ها و حکومت‎های ستمگر دیگر تبدیل به واقعیتی محسوس گردیده، چنان‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

(ثمّ تکون ملکاً جبریة فتکون ما شاء الله أن تکون ثمّ یرفعها إذا شاء أن یرفعها ثمّ تکون خلافة علی منهاج النبوة)

ترجمه: سپس ملک "حکومت" ستمگر خواهد بود و تا زمانی‌که الله بخواهد ادامه خواهد داشت، سپس هرگاه الله خواست آن را از میان برخواهد داشت، سپس خلافت بر منهج نبوت خواهد بود.

راوی می‌گوید: رسول الله سپس سکوت نمود. حدیث را احمد و الطیالسی روایت نموده اند.

چه راست فرمود الله قوی و عزیز آنجا که فرمود:

(والله غالب علی أمره و لکنّ أکثر الناس لا یعلمون) [یوسف: 21]

ترجمه: و الله بر امر خود غالب است؛ اما بسیاری از مردم نمی‌دانند!

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

پرسش

سایت خبری الجزیره به تاریخ 9 دسمبر 2022م با انتشار خبری نوشت: «کار چهل‌وسومین دور نشست رهبران دولت‌های شورای همکاری خلیج و نشست خلیج با چین و هم‌چنین نشست عرب و چین با حضور شماری از رهبران عرب و شی‌جین پینگ، رئیس‌جمهور چین روز جمعه در ریاض، پایتخت عربستان سعودی آغاز گردید.» اهداف این نشست‌های چین با عربستان سعودی و دولت‌های خلیج و نیز دولت‌های عربی در ریاض چیست؟ می‌دانیم که چین برای گسترش نفوذ سیاسی خودش و نیز نشان دادن خود به عنوان یک قطب بزرگ جهانی پیوسته خواهان چندقطبی شدن جهان است، آیا این نشست‌ها بیان‌گر اسلوب چین برای چندقطبی کردن جهان در مقابل اسلوب خشن روسیه برای گسترش نفوذش و چندقطبی نمودن جهان می‌باشد؟ و این‌که آیا این اسلوب چین توسط حکام سرزمین‌های عربی استقبال خواهد شد؟ و نیز عکس‌العمل امریکا در این خصوص چیست؟

پاسخ

برای روشن شدن پاسخ به پرسش‌های مطرح شده به بررسی امور زیر باید پرداخت:

1. شی‌جین پینگ، رئیس‌جمهور چین به تاریخ 8 دسمبر 2022م وارد عربستان سعودی شد و با پادشاه سعودی و بن سلمان، ولیعهد آن دیدار نمود. از رئیس‌جمهور چین به گرمی استقبال صورت گرفت و دو طرف توافق‌نامۀ مشترک و فراگیر اقتصادی امضاء نمودند؛ از جمله توافق‌نامه‌هایی به ارزش 30 ملیارد دالر در عرصۀ انرژی و زیربنایی. این توافق‌نامه‌ها در تلاش برای هماهنگی میان پروژه‌های چین در چهارچوب استراتجی "کمربند و جاده" (راه ابریشم جدید) و پروژه‌های بن سلمان موسوم به "چشم‌انداز 2030" که سرگرمی عنوان برجستۀ آن را تشکیل می‌دهد، صورت می‌گیرد. در این نشست روی موقعیت بزرگ صنعتی چین در عربستان سعودی برای بازاریابی در منطقه نیز گفتگو صورت گرفت. سپس در روز دوم سفر شی‌جین پینگ، نشست چین با دولت‌های خلیج در ریاض برگزار گردید و سپس در همان روز نشست دیگری با دولت‌های عربی برگزار شد و شمار زیادی از "رهبران" عرب در آن شرکت نمودند؛ نشستی‌که وزارت خارجۀ چین در مورد آن گفت: «این نشست بیان‌گر گسترده‌ترین میزان فعالیت دیپلوماتیک میان چین و جهان عرب از زمان تأسیس جمهوری مردم چین می‌باشد.» (منبع: بی بی سی 8 دسمبر 2022م) در این دو نشست روی استحکام مشارکت و همکاری‌های دوجانبه میان سرزمین‌های عربی و چین تأکید صورت گرفت و در بیانیۀ پایانی روی مسائل عام مانند احترام به نظم جهانی موجود و احترام به حاکمیت دولت‌ها و عدم استفاده از زور و اصل حسن هم‌جواری و نیز مرکزیت قضیۀ فلسطین و تلاش برای جلوگیری از گسترش سلاح هسته‌ای تأکید صورت گرفت. چین در بیانیۀ پایانی نشست چین با کشورهای خلیج از ایران انتقاد نموده و از آن خواست به همسایه‌گانش احترام کند. «دولت‌های حاشیۀ خلیج و چین روز گذشته در پایان نشست خلیج و چین که در ریاض برگزار گردیده بود، بیانیۀ مشترکی را منتشر نمودند. در این بیانیه از تلاش‌ها و پیش‌قدم شدن دولت امارات برای دستیابی به راه‌حلی ناشی از گفتگو و صلح‌آمیز برای قضیۀ جزیره‌های سه‌گانه‌ای که ایران آن را بخشی از خاک خود می‌شمارد، حمایت صورت گرفت. هم‌چنین از ایران خواسته شد به گونۀ جدی وارد مذاکرات برای ازسرگیری توافق هسته‌ای ایران شود.» (منبع: میادین 10 دسمبر 2022م) لازم به ذکر است که سفیر چین در تهران در اعتراض به این موقف چین فرا خوانده شد.

2. استراتجی جدید امریکا، چین را بزرگ‌ترین خطر در برابر تسلط امریکا برجهان می‌داند و به این باور است که چین توان ساختن نفوذ عملی در گوشه و کنار جهان را دارد؛ زیرا چین دولتی است که پس از امریکا، دومین اقتصاد جهان را دارا می‌باشد و نیز دومین دولت در میزان اختصاص بودجۀ نظامی به شمار می‌رود. بنابراین، امریکا فعالیت‌های چین را با دقت زیر نظر دارد و برای جلوگیری از بالارفتن آن برنامه ریزی می‌نماید؛ بلکه حتی خودش را برای جنگ با چین آماده می‌کند؛ چنان‌چه اظهارات بایدن، رئیس‌جمهور امریکا در خصوص بحران اخیر تایوان بیانگر این ادعاست. امریکا سفر فوق‌الذکر رئیس‌جمهور چین را این گونه بررسی نمود: «قصر سفید روز چهارشنبه در بیانیه‌ای گفت: ما از سفر شی‌جین پینگ رئیس‌جمهور چین به کشور شاهی عربستان سعودی "شگفت‌زده نشدیم"؛ زیرا می‌دانیم پکن سعی دارد نفوذ خود را در خاورمیانه افزایش دهد. جان کری، مسئول هماهنگی ارتباطات استراتجی شورای امنیت ملی امریکا نیز گفت: «ما تأثیرگذاری را که چین سعی دارد در سراسر جهان استحکام بخشد، درک می‌کنیم.» وی افزود: «سفر رئیس‌جمهور چین غافل‌گیرانه نیست و قطعاً این نیز غافل‌گیرانه نیست که سفر به خاورمیانه را برگزیده.» (منبع: سی ان ان عربی 8 دسمبر 2022م)

3. از آن طرف، چین سعی دارد وانمود کند که با نظم جهانی امریکائی مخالفت ندارد؛ طوری‌که فراخوان‌های امریکا را تکرار می‌کند؛ چنان‌چه در همین سفر رئیس‌جمهور چین و مشخصاً در بیانیۀ پایانی نشست یادشده بالای حفاظت از نظام جهانی مبتنی بر قانون بین‌المللی و جلوگیری از گسترش سلاح هسته‌ای و مبارزه با تروریزم تأکید صورت گرفت؛ بلکه حتی بیانیۀ پایانی نشست چین با دولت‌های عرب در ریاض شامل انتقادهای غیر صریح از روسیه نیز بود؛ آنجا که روی احترام به حاکمیت دولت‌ها و جلوگیری از بکارگیری زور یا تهدید به استفاده از آن و احترام اصل حسن هم‌جواری تأکید شد؛ تأکیدی‌که اشاره به جنگ روسیه برعلیه اوکراین داشت. هم‌چنین انتقادی‌که چین در بیانیۀ پایانی مذکور از ایران داشت و از آن خواست به حسن هم‌جواری پایبند بوده و به امور دولت‌های خلیج مداخله ننماید، این انتقاد نیز از یک زاویه به نوعی هم‌سویی با دولت‌های غربی و امریکا به شمار می‌رود؛ غرب و امریکائی‌که همواره این انتقادها را متوجه ایران می‌نمایند. فراخوانی سفیر چین توسط ایران به نشانۀ اعتراض یک بار دیگر نشان می‌دهد که ادعای شکل گرفتن "پایگاه جدید جهانی" متشکل از روسیه، چین، ایران و کوریایی شمالی، ادعای خیالی و غیر واقعی می‌باشد.

4. و اما در خصوص روابط دولت‌های عربی با چین باید گفت که نشست‌های فوق در سعودی، هیچ‌گونه تغییری از نظر بین‌المللی در این روابط به وجود نیاورده. درست است که عربستان سعودی از رئیس‌جمهور چین به گرمی استقبال نمود؛ استقبال گرمی‌که بایدن رئیس‌جمهور امریکا در جریان سفرش در ماه جولای 2022م از آن بهره‌مند نشد، اما دلیل آن استقبال سرد از بایدن همانا مشارکت عربستان سعودی با جمهوری‌خواهان در رقابت با حزب دموکرات و شخص بایدن بود، به علاوۀ کم‌مهری و احترام اندکی که بایدن به بن سلمان، ولیعهد سعودی نشان داد. گذشته از آن؛ دولت‌های عربی توافق‌نامه‌های شراکت استراتجی را با هر یک از هند و آلمان نیز امضاء نمودند، بدون این‌که آن توافق‌نامه‌ها، وابسته‌گی و یا تغییر در وابسته‌گی سیاسی تعبیر شود.

5. از آن جایی‌که چین از مشکلات سیاسی بزرگی در ما حول خوداش رنج می‌برد، مانند مشکلی‌که با تایوان دارد؛ طوری‌که آن را بخشی از خاک خود می‌داند؛ اما تا هنوز توان این را ندارد که آن را به خود پیوند دهد و نیز مشکلی که با ویتنام دارد و یا مشکلات مربوط به جزیره‌هایی‌که با دولت‌های متعدد دارد. هم‌چنین با توجه به این‌که روابط نزدیک و دوستانۀ چین تقریباً با کوریای شمالی خلاصه می‌شود؛ با توجه به تمام این موارد باید گفت که چین مطمئناً در منطقۀ عربی نه آرزوی ایجاد وابسته‌گی سیاسی دارد و نه هم برنامه‌ای؛ مخصوصاً با توجه به این‌که از شدت روابط حکام عرب با امریکا و انگلیس به خوبی آگاه است. بناءً سفر رئیس‌جمهور چین و برگزاری این نشست‌ها و امضای توافق‌نامه‌های اقتصادی به هر قیمتی که باشد، به هیچ‌وجه بیانگر وابسته‌گی سیاسی نزدیک و یا دور نیست؛ بلکه این تنها روابط اقتصادی باز میان دولت‌هاست و درست نیست که از هیچ زاویه‌ای دیگری بجز زاویۀ اقتصادی به آن دیده شود. ممکن است این سفر برخی دلالت‌های سیاسی نیز داشته باشد؛ اما این دلالت‌ها هیچ ربطی به منطقه و یا وابسته‌گی سیاسی حکام آن ندارد. به طور مثال؛ انتقاد چین از ایران به معنای هم‌سویی با موقف غرب بوده و ثابت می‌کند که چین بیرون از موقف‌ انتقادآمیز جهانی از ایران حرکت نمی‌کند و هیچ‌گونه پیامدی مبنی بر مداخلۀ سیاسی چین با دولت‌های خلیج علیه ایران نخواهد داشت.

هم‌چنین این‌که بیانیۀ پایانی مذکور شامل انتقادهای غیر صریح از روسیه مانند احترام به حاکمیت دولت‌ها و عدم استفاده از زور و احترام به حسن‌همجواری می‌باشد، بخشی از گمانه‌زنی‌های در حال قوت‌گرفتن به شمار می‌رود، مبنی بر این‌که چین در جنگ علیه اوکراین با روسیه هم‌پیمان نمی‌شود و این‌که چین در روابط خویش با جهان راه دیپلوماتیک مسالمت‌آمیز را پیش گرفته است.

6. چین به این دلیل خود را از نظر اقتصادی به منطقۀ خلیج نزدیک می‌کند که به شدت نگران قطع شدن زنجیره‌های صنعتی خویش توسط امریکا و اروپا می‌باشد؛ به خصوص زنجیره‌های صادرات چین به بازارهای غرب. تعاملی‌که امروزه در خصوص اشتباه استراتجیک در اعتماد بیش از حد به منابع انرژی روسیه در اروپا صورت می‌گیرد، دقیقاً همان چیزی است که در آینده در خصوص اعتماد بیش از حد غرب به زنجیره‌های صنعت چین صورت خواهد گرفت و نشانه‌های این تعامل با قوت تمام عملاً ظاهر گردیده؛ چنان‌چه بربوک وزیر خارجۀ آلمان گفت: «ما دیگر به خود اجازه نخواهیم داد در خصوص قضایای حیاتی خویش به دولت‌هایی اعتماد نماییم که در ارزش‌های مان با ما شریک نیستند. بدون شک اعتماد کامل اقتصادی، بر مبنای اصل "امیدوار بودن"، ما را در معرض باج‌خواهی سیاسی قرار می‌دهد.» (منبع: میادین 2 نومبر 2022م) هم‌چنین شولتز صدر اعظم آلمان پیش از ترک پکن در مقاله‌ای به روزنامۀ "فرانکفورتر تزایتونگ" نوشت: «آلمان باید "نزدیک شدنش" به چین را که به سوی نزدیک شدن سیاسی بر اساس دیدگاه مارکس و لیلین در حرکت می‌باشد، تغییر دهد.» وی در ادامه افزود: «شرکت‌های آلمانی موظف اند گام‌هایی را برای "کاستن از اعتماد خطرآمیز خویش" به زنجیرۀ واردات از چین بردارند.» (منبع: روزنامۀ الشرق الاوسط 4 نومبر 2022م) در این خصوص و به هدف تلاش برای جلوگیری از این روند، چین یک سلسله اقدامات وقایه‌وی را  برای ممانعت از متضرر شدن زنجیره‌های وارداتش به غرب روی دست گرفته؛ ضررهایی‌که زنجیره‌های روسیه، به ویژه در موضوع انرژی در معرض آن قرار گرفته است. اقدامات وقایویی را که ظاهراً چین تا کنون روی دست گرفته، موارد زیر می‌باشد:

أ‌. فاصله گرفتن از روسیه: هرچند چین امیدوار بود پوتین رئیس‌جمهور روسیه در تحمیل یک عمل انجام شده در اوکراین موفق شود و در پی آن بتواند نقش بزرگ‌تر جهانی را برای روسیه به ارمغان آورد، اما موقف چین در شروع جنگ روسیه علیه اوکراین مبهم بود. پشتیبانی بیش از حد امریکا و اروپا از اوکراین به اوکراین قدرت بیش‌تری برای پایداری داد و اینجا بود که چین شروع به فاصله گرفتن و انتقادهای غیر صریح از روسیه نمود که پس از گردهمایی اخیر حزب کمونست چین در اوکتوبر 2022م مشاهده گردید؛ گردهمایی‌که شی‌جین پینگ رئیس‌جمهور چین امور کشور را در آن به صورت کامل در دست گرفت و رقبای خویش را از دفتر سیاسی حزب بیرون راند. پس از آن بود که روند فاصله گرفتن چین از روسیۀ نامتعادل سرعت بیشتری گرفت. چین نمی‌تواند قطع شدن زنجیره‌های صنعت خویش توسط امریکا و دولت‌های اروپائی را تحمل نماید؛ کاری‌که با زنجیره‌های انرژی روسیه نمودند و چین این احتمال را در محاسبات خود گنجانیده است.

ب‌. هم‌سویی با موقف‌گیری‌های غرب: چین پیوسته اعلان می‌کند که به نظم بین‌المللی "امریکایی" پایبند و وابسته می‌باشد و از هر آن‌چه غرب انتقاد می‌کند، چین نیز انتقاد می‌کند؛ مانند مداخلۀ ایران به امور دولت‌های خلیج. بناءً چین می‌خواهد به غرب بگوید که چین یکی از دولت‌های جهان "متمدنی" است که سیاست‌های وحشیانۀ بعضی از دولت‌ها را نمی‌پذیرد. ممکن است در روزهای آینده شاهد افزایش چنین موقف‌گیری‌هایی از جانب چین باشیم، از جمله این‌که از نظر نظامی از تایوان فاصله گرفته و از امریکا بخواهد تنش‌های آن را کاهش دهد و نیز در حل و فصل بحران هسته‌ای مربوط به کوریای شمالی همکاری نماید. چین تمام این کارها را به هدف متوقف نمودن سیاست امریکا و نیز اروپا برای قطع زنجیره‌های واردات صنعتی از چین انجام خواهد داد.

ت‌. افزایش توجه به بدیل‌های اقتصادی: چین بازارهای سرزمین‌های عربی را به چشم بدیل می‌بیند، هرچند هنوز برای بازارهای غرب مهم نیست؛ به این معنا که در صورت قطع شدن یا کاهش زنجیره‌های صادرات چین به امریکا و اروپا، ممکن است بازارهای عربی به نوعی بدیل تلقی شود؛ هرچند هنوز این بازارها در مقایسه با بازارهای امریکا و غرب، حاشیه‌وی و فرعی تلقی می‌گردد. اگر این مسئله با بازارهای افریقا و امریکای لاتین مقایسه شود، دیده خواهد شد که اقتصاد چین، در صورت اختناق به دلیل رویکردهای جدید امریکا و اروپا برای کاهش اعتماد به چین، بازهم فرصتی برای نفس کشیدن دارد.

7. در پیوند به اقتصاد دولت‌های عربی، می‌توان نشست‌های مذکور، اعم از نشست‌های چین با دولت‌های خلیج و دولت‌های عربی را به گونۀ زیر بررسی نمود:

أ‌. پس از چندین دهه حاکمیت ناکام در سرزمین‌های عربی، اینک این سرزمین‌ها به جنگل‌های خشکی می‌ماند که با هر جرقه‌ای کوچکی ممکن است آتش گرفته و شعله‌ور گردد؛ چنان‌چه برخی از این سرزمین‌ها بیش‌تر از نیمی از مالیاتی را که جمع‌آوری می‌نمایند برای اکمال سود قرضه‌های سودی‌که تا کنون دریافت کرده اند، می‌پردازند. واحدهای پولی این سرزمین‌ها نیز پیوسته ارزش خود را به سرعت از دست می‌دهد و بهای کالا نیز در این سرزمین‌ها به گونۀ سرسام‌آوری در حال افزایش است و این نتیجۀ سیاست‌های ناکام اقتصادی این حکام و نیز عمق وابسته‌گی‌شان به غرب می‌باشد، واقعیتی‌که هشدار بروز اعتراضات را جدی‌تر می‌نماید. تقریباً تمام سرزمین‌های عربی به استثنای دولت‌های خلیج، از مشکلات حاد اقتصادی رنج می‌برند و این واقعیت باعث شده حکام این سرزمین‌ها، چین را به عنوان ناجی احتمالی اقتصادی خویش بدانند؛ طوری‌که می‌توانند قرضه‌های بیش‌تری از آن دریافت نموده و از برخی از شرط‌های سخت صندوق بین‌المللی پول نجات یابند. چین نیز فرصت دارد از طریق پروژ‌ه‌های بزرگ خارجی خود، سرمایه‌گذاری‌های هنگفتی در این سرزمین‌ها داشته باشد که سود و منافع آن به دلیل فساد گستردۀ حکومتی موجود در این سرزمین‌ها، به دامن حکام عرب و پشتیبانان آنان بیفتد.

ب‌. در خصوص امریکا باید گفت که مشکلات اقتصادی امریکا آن را وادار نموده به پیمانۀ وسیع‌تری به مزدوران خود تکیه نماید، مانند پیمان‌های خیالی سلاح که ادارۀ ترامپ با عربستان سعودی بست و حتی برای تأمین منافع اقتصادی خویش بالای مزدوران رقیبان خود نیز فشار می‌آورد؛ چنان‌چه مزدوران امریکا بالای قطر، که مزدور انگلیس است، فشار آوردند تا آن که دارایی‌های سرمایه‌گذاری شده قطر در امریکا تبدیل به ریسمان نجاتی برای حکام آن شده که از طریق آن می‌توانند در حاکمیت باقی بمانند؛ در حدی‌که ترامپ در زمان حاکمیت خویش از حکام منطقه خواست در بدل حمایتی که امریکا از آنان می‌کند باید پول بپردازند. به دلیل مشکلات بزرگی‌که حکام عرب دارند، امریکا آنان را تشویق می‌کند و یا حد اقل مانع روی‌آوردن اقتصادی آنان به چین نمی‌شود. شاید هم در حال حاضر این جزء برنامه‌ریزی‌های امریکا باشد که اقتصاد چین را از طریق کمک‌های اقتصادی آن برای مزدوران امریکا در منطقه تضعیف نماید و این بخشی از سیاست امریکا برای جلوگیری از رشد چین به شمار رود. پس همکاری و مشارکت اقتصادی چین و دولت‌های عربی به هیچ وجه وابسته‌گی حکام عرب به امریکا را تهدید نمی‌کند.

8. به این ترتیب، اهداف چین از نشست‌های مذکور روشن می‌شود؛ طوری‌که در قدم نخست این‌ها اهداف اقتصادی می‌باشد و این‌که چین در سدد رقابت با امریکا و اروپا برسر نفوذ سیاسی در منطقۀ عرب نیست؛ زیرا توانایی‌ها و ارادۀ چین کم‌تر از از آن است که دست به چنین اقدامی بزند؛ در حدی‌که حتی نمی‌تواند نفوذ سیاسی منطقۀ ماحول خودش را در شرق آسیا به نفع خود یک‌طرفه نماید. بنابر این، هدف چین از این نشست‌ها و توافق‌نامه‌های مشترک اقتصادی‌ که امضاء می‌کند، اینست که منطقۀ عرب هم‌چنان به عنوان شریان اقتصاد آن باقی بماند، چه در خصوص منابع انرژی خلیج و یا بازارهای سرزمین‌های عربی برای تولیدات صنعتی چین. در عین حال، چین از این نشست‌ها و فرصت‌های امثال آن برای این‌که خودش را بخشی از جهان متمدن جلوه دهد و نیز بگوید که ما بخشی از دولت‌هایی نیستیم که غرب آنان را "دولت‌های سرکش" می‌نامد، استفاده می‌نماید؛ مانند کوریای شمالی و ایران. هم‌چنین چین نمی‌خواهد دچار عزلت بین‌المللی شود، عزلتی‌که در حال حاضر گلوی روسیه را می‌فشارد و نیز چین در پی آنست که روابط مستحکم اقتصادی با منطقۀ عرب، افریقا و امریکای لاتین داشته باشد تا تمام این‌ مناطق را به عنوان بدیل بازارهای غرب به کارگیرد، البته در صورتی‌که فشارهای غرب بالای چین شدت گرفته و دولت‌های غرب بخواهند زنجیره‌های واردات صنعتی خویش از چین را قطع نمایند، پس چین سعی دارد چنین اقدامی را از طریق سیاست‌ مماشات با غرب و سیاست در حال تشکل فاصله گرفتن از روسیه، تلافی نماید.

9. لازم به ذکر است که در جریان نشست‌های فوق‌الذکر و گفتگوهای "دوستانه" "حکام عرب" با رئیس‌جمهور چین، اقدامات وحشیانۀ چین علیه مسلمانان در اقلیم شینگیانگ "ترکستان شرقی"، حتی در ذهن آنان هم خطور نکرد؛ طوری‌که هیچ بحثی در خصوص آن مطرح نشد، انگار اصلاً چنین اقدامات وحشیانه‌ای صورت نگرفته! اگر این واقعیت شرم‌آور حکام عرب به چیزی دلالت کند، قطعاً به این دلالت می‌کند که حکام مذکور به شدت ناتوان بوده، دست از یاری امت اسلامی برداشته و امور مسلمانان هیچ اهمیتی برای آنان ندارد و نیز این‌که قضیۀ اساسی و سرنوشت‌ساز برای آنان در سایۀ بالاگرفتن میزان دشمنی مردم خودشان علیه آنان، همانا حفاظت از چوکی‌های قدرت‌شان می‌باشد و بس؛ زیرا می‌دانند که در تمام سیاست‌های خویش ناکام شده و توان تعامل با هیچ یک از قضایای مربوط به زندگی مردم را ندارند. تمام گفتگوها بالای روابط اقتصادی و تجارت بین‌المللی متمرکز بود، انگار جنایت‌های چین علیه مسلمانان ایغور در جهان دیگری رخ می‌دهد!

10. شکی نیست که حکام امروز عرب، بلکه حکام تمام مسلمانان، در بدترین وضعیت خویش از زمان سقوط خلافت به سر می‌برند؛ وضعیتی‌که نزدیک شدن نابودی آنان را هشدار می‌دهد؛ زیرا حجم عظیم ویرانی‌هایی را که آنان در هماهنگی با امریکا و اروپا و حتی چین به بار آورده اند، در حدی است که آنان را در خصوص جبران آن کاملاً سردرگم نموده و دیگر به هیچ وجه توان دست‌یابی به موفقیتی را ندارند که بقای آنان در حاکمیت را توجیه نماید. روشن است که این میزان ناکامی است که میان یک حاکم و حاکم بعد از او را مشخص می‌نماید. البته این به علاوۀ خشم و غضب الله سبحانه و تعالی است که دامن آنان را خواهد گرفت؛ زیرا آنان اسلام خویش را پشت سر انداخته و با کسانی‌که برای ازسر گیری زندگی اسلامی در زمین کار و تلاش می‌نمایند، در جنگ و ستیز قرار دارند و اوامر کفار استعمارگر را دنبال می‌نمایند؛ انگار دچار بلای ناگهانی شده اند که توان تفکیک راه درست و غلط را از آنان گرفته.

الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

(أمواتٌ غَیرُ أحیَاءٍ وَ مَا یَشعُرُونَ أَیّانَ یُبعَثُون) [نحل: 21]

ترجمه: مردگانند نه زندگان و نمی‌دانند کی برانگیخته خواهند شد.

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه