یکشنبه, ۰۲ صَفر ۱۴۴۷هـ| ۲۰۲۵/۰۷/۲۷م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
بسم الله الرحمن الرحيم

سوال و جواب: معنی «المعاهد» در سرزمین‌های اسلامی

(ترجمه)

به جواب  Jumah Alsaad

سوال:

برادر گرامی، السلام علیکم و رحمة الله و برکاته!

در صفحه ۸۰ کتاب «مفاهیم حزب التحریر»، در سطر دهم از بالا چنین آمده است: «بل یعمل لاقتلاع الأوضاع التي أقامها الکافر المستعمر من جذورها، بتحریر البلاد، والمعاهد والأفکار، من الاحتلال...» سوال این است: مقصود از واژه‌ی «المعاهد» چیست؟ الله سبحانه وتعالی شما را به آنچه دوست دارد و راضی می‌شود، موفق نماید!

جواب:

و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته!

متنی که از آن سؤال شده در پایان کتاب مفاهیم حزب‌التحریر در صفحه ۸۳ (نسخه ورد) آمده. متن چنین است: «از همین رو حزب‌التحریر برای رهایی مناطق اسلامی از تمامی اشکال استعمار تلاش می‌کند. او با استعمارِ جنگی بی‌امان می‌جنگد، اما صرفاً خواهان خروج نیروهای اشغال‌گر یا استقلال ظاهری نیست، بلکه برای ریشه‌کن کردن تمام ساختارهایی که استعمارگر کافر برپا کرده تلاش می‌کند؛ از جمله آزادی سرزمین‌ها، نهادهای تعلیمی (المعاهد) و آزادی افکار ‌از سلطۀ استعمار، خواه این سلطه نظامی باشد، یا فکری، فرهنگی، اقتصادی و یا از نوع دیگری.

حزب هم‌چنین با هر کس که از هر جنبه‌ و به هر شکلی از استعمار دفاع کند، مبارزه می‌نماید، تا زمانی که زندگی اسلامی با برپایی دولت اسلامی که حامل پیام اسلام برای همه جهانیان است، از سر گرفته شود. از الله سبحانه وتعالی یاری می‌طلبیم و با تضرع به درگاه او دعا می‌کنیم که ما را در انجام این مسئولیت‌های بزرگ یاری دهد؛ همانا او شنوا و اجابت‌کننده دعاهاست.» ختم نقل قول.

توضیح واژۀ «المعاهد»: مقصود از المعاهد در این سیاق، همان نهادهای تعلیمی است؛ خواه مدرسه باشد و یا پوهنځی‌ها/دانشکده و یاپوهنتون/دانشگاه و سائر مراکز تعلیمی عمومی و تخصصی باشد.

لذا لفظ المعاهد در اینجا همه نهادهای تعلیمی را در بر می‌گیرد. زیرا استعمارگر کافر، سیاست‌های تعلیمی را در سرزمین‌های اسلامی مطابق با افکار و دیدگاه خود نسبت به زندگی وضع نموده و بدین ترتیب، افکار متعلّمان را مسموم و آنان را از مفاهیم اسلامی و نگاه اسلامی به زندگی دور ساخته است. پس در روند آزادسازی و رهایی، ضرورت است که این نهادها نیز آزاد شوند تا سیاست‌های تعلیمی در آن‌ها بر اساس اسلام شکل گیرد.

ما درکتاب «الدولة» (صفحات ۲۲۴ تا ۲۲۶ - نسخه ورد) چنین بیان نمودیم: «به‌محض آن‌که استعمارگر کافر سرزمین‌ها را اشغال کرد، بلافاصله قوانین غربی را به عنوان قوانین مدنی و بی‌ارتباط با اسلام، تطبیق کرد، در نتیجه، احکام شرعی کنار گذاشته شد، حاکمیت کفری حاکم گردید و حاکمیت اسلام به حاشیه رانده شد. آن‌چه به این روند کمک کرد، استوار ساختن پایه‌های استعمار از طریق سیاست تعلیمی‌ بود که خودش ترسیم کرد و برنامه‌های درسی‌ را خودش وضع نمود؛ برنامه‌هایی که تا امروز در سراسر جهان اسلام به کار گرفته می‌شوند. این سیاست تعلیمی، توده‌های بزرگی از معلمان را به وجود آورد که بیشتر آن‌ها از این برنامه‌ها پاسداری و حمایت می‌کنند. بسیاری از آنان اداره امور را در دست دارند و مطابق خواست استعمارگر کافر حرکت می‌کنند.

سیاست تعلیمی بر دو پایه استوار گردیده است: یکی جدایی دین از زندگی، که به‌طور طبیعی به جدایی دین از دولت منجر می‌شود و باعث می‌گردد نسل مسلمانان با برپایی دولت اسلامی مخالفت کنند؛ زیرا چنین دولتی با اصولی که بر آن تربیت یافته‌اند، در تضاد است. دوم شخصیت استعمارگر کافر به عنوان منبع اصلی علوم و اطلاعات معرفی شده است. این امر موجب احترام و بزرگداشت استعمارگر و تقلید از او حتی با وجود کفر و اشغالگری‌اش می‌شود. در مقابل، موجب تحقیر مسلمانان، دوری از آنان، بیزاری از آن‌ها و امتناع از پذیرش چیزی از آنان می‌گردد. این دو محور، برپایی دولت اسلامی را امر عقب‌مانده جلوه می‌دهد و آن را مستحق مخالفت می‌داند.

استعمار فقط به این برنامه‌های درسی رسمی اکتفا نکرد؛ بلکه در کنار آن، مدارس تبشیری را بنیان نهاد که کاملاً بر پایۀ استعمار فرهنگی و فکری طراحی شده بودند. هم‌چنین مراکز فرهنگی‌ای تأسیس کرد که جهت‌گیری‌های سیاسی نادرست و مفاهیم فرهنگی منحرف را اشاعه می‌دادند. به این ترتیب، فضای فکری مدارس و مراکز فرهنگی، جامعه را به گونه‌ای آموزش می‌داد که آن را از فکر نمودن دربارۀ دولت اسلامی باز دارد و مانعی در برابر تلاش برای تحقق آن ایجاد کند.

افزون بر آن، خط‌‌مشی سیاسی در تمامی سرزمین‌های اسلامی بر پایۀ جدایی دین از زندگی شکل گرفت. عرف غالب نزد نخبگان فرهنگی، جدایی دین از دولت و نزد عموم مردم، جدایی دین از سیاست شد. در نتیجه این وضعیت آن بود که گروه‌هایی از نخبگان ادعا کردند که علت عقب‌ماندگی مسلمانان، پایبندی آن‌ها به دین است و تنها راه پیشرفت را در ملی‌گرایی و تلاش برای آن دانستند...» پایان نقل قول.

نتیجه‌گیری: 

بر این اساس، لازم است که نه‌تنها سرزمین‌های اسلامی، بلکه نهادهای تعلیمی و افکار مسلمانان از هرگونه اثر و شائبه‌ای از استعمارگران پاکسازی شود تا ریشه‌های آن قطع گردد و امت اسلامی به فکری پاک و خالص بازگردد.

برادرتان عطاء بن خلیل أبو الرشتة

۲۱ محرم ۱۴۴۷هـ.ق.

۱۶ جولای ۲۰۲۵م.

مترجم: مصطفی اسلام

Last modified onشنبه, 26 جولای 2025

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه