یکشنبه, ۲۰ جمادی الثانی ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۲/۲۲م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

بیت‌المقدس، نبرد سرنوشت‌ساز، اقامه خلافت موعود

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

الله سبحانه وتعالی تمامی مخلوقات را آفرید و هرکس را که خواست بر دیگران برتری بخشید. او زمین را آفرید و بیت‌المقدس و اطراف آن را به‌عنوان سرزمینی مبارک برگزید و آن را میراث پیامبران و صالحان از بندگانش قرار داد. بیت‌المقدس و اطراف آن در طول تاریخ در عهد پیامبران صلوات الله علیهم، منزلگاه بزرگ ایمانی و پاداشی برای صبر و استقامت بر حق بوده است. همین ویژگی برای رسول الله صلی الله علیه وسلم، مؤمنان صادق همراه ایشان و هم‌چنین برای کسانی‌که پس از او آمده‌اند، نیز وجود داشته است.

حق تعالی، بنی‌اسرائیل را به اسکان دادن شان در بیت المقدس، به‌ دلیل صبر و یقین آن‌ها به آیات الله سبحانه وتعالی، آیاتی که موسی علیه السلام برای شان آورده بود، اکرام نموده بود، چنان‌چه می‌فرماید:

﴿وَأَوۡرَثۡنَا ٱلۡقَوۡمَ ٱلَّذِينَ كَانُواْ يُسۡتَضۡعَفُونَ مَشَٰرِقَ ٱلۡأَرۡضِ وَمَغَٰرِبَهَا ٱلَّتِي بَٰرَكۡنَا فِيهَاۖ وَتَمَّتۡ كَلِمَتُ رَبِّكَ ٱلۡحُسۡنَىٰ عَلَىٰ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ بِمَا صَبَرُواْۖ وَدَمَّرۡنَا مَا كَانَ يَصۡنَعُ فِرۡعَوۡنُ وَقَوۡمُهُۥ وَمَا كَانُواْ يَعۡرِشُونَ﴾ [اعراف: ۱۳۷]

ترجمه: و مشرق‌ها و مغرب‌های پر برکت زمین را به آن قومِ به ضعف کشانده شده (زیر زنجیر ظلم و ستم)، واگذار کردیم و وعده نیک پروردگارت بر بنی اسرائیل، بخاطر صبر و استقامتی که به خرج دادند، تحقّق یافت؛ و آنچه فرعون و فرعونیان (از کاخ‌های مجلّل) می‌ساختند، و آنچه از باغ‌های داربست‌دار فراهم ساخته بودند، در هم کوبیدیم!

و هم‌چنین لوط و ابراهیم علیهما السلام را به‌دلیل استقامت شان بر حق و ایمان، با اسکان دادن در بیت‌المقدس مورد تکریم قرار داد. الله سبحانه وتعالی چنین می‌فرماید:

﴿قُلۡنَا يَٰنَارُ كُونِي بَرۡدٗا وَسَلَٰمًا عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِيمَ (۶۹) وَأَرَادُواْ بِهِۦ كَيۡدٗا فَجَعَلۡنَٰهُمُ ٱلۡأَخۡسَرِينَ (۷۰) وَنَجَّيۡنَٰهُ وَلُوطًا إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ٱلَّتِي بَٰرَكۡنَا فِيهَا لِلۡعَٰلَمِينَ﴾ [انبیاء: ۶۹-۷۱]

ترجمه: (سرانجام او را به آتش افکندند؛ ولی ما) گفتیم: ای آتش! بر ابراهیم سرد و سالم باش! آن‌ها می‌خواستند ابراهیم را با این نقشه نابود کنند؛ ولی ما آن‌ها را زیانکارترین مردم قرار دادیم! و او و لوط را به سرزمین (شام) -که آن را برای همه جهانیان پربرکت ساختیم- نجات دادیم!

هنگامی که رسالت اسلام آغاز شد، حق تعالی رسول الله صلی الله علیه وسلم را با سفر معراج، از مسجدالحرام به مسجدالاقصی در بیت‌المقدس و سپس به آسمان‌های دور و مرتفع گرامی داشت. بیت‌المقدس برای ایشان منزلگاه ایمانی بود تا نشانه‌های بزرگ قدرت پروردگارش را مشاهده کند و پاداشی برای صبر و استقامت او در برابر چالش‌های جاهلیت نخستین باشد. الله سبحانه وتعالی چنین می‌فرماید:

﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِيٓ أَسۡرَىٰ بِعَبۡدِهِۦ لَيۡلٗا مِّنَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ إِلَى ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡأَقۡصَا ٱلَّذِي بَٰرَكۡنَا حَوۡلَهُۥ لِنُرِيَهُۥ مِنۡ ءَايَٰتِنَآۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ﴾ [اسراء: ۱]

ترجمه: پاک و منزّه است کسی‌که بنده‌اش را در یک شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصی -که گرداگردش را پربرکت ساخته‌ایم- برد، تا برخی از نشانه‌های قدرت خود را به او نشان دهیم؛ چرا که او شنوا و بیناست.

سپس الله سبحانه وتعالی مسلمانان را در دوران خلافت راشده، که توسط صحابه رسول الله صلی الله علیه وسلم اداره می‌شد، گرامی داشت و آنان را با فتح بیت‌المقدس و اطراف آن، سرزمین مقدس بیت‌المقدس، مورد عنایت قرار داد. این فتح به‌دلیل استقامت آن‌ها بر حق، اخلاص در دین پروردگارشان و جهاد در راه او بود، بدون اینکه از سرزنش هیچ سرزنش‌کننده‌ای در راه الله سبحانه هراس داشته باشند. آنان شایسته دریافت این پاداش الهی یعنی سرزمین مقدس الله سبحانه وتعالی به‌عنوان جایزه‌ای برای استقامت‌شان بودند.

در آخرالزمان، الله تبارک وتعالی خبر داده است که بیت‌المقدس به‌عنوان پاداشی برای مؤمنان مخلص خواهد بود، از طریق برپایی دولت خلافت موعود که در بیت‌المقدس استقرار خواهد یافت. چنان‌که در حدیث حذیفه بن یمان از رسول الله صلی الله علیه وسلم چنین روایت شده است:

«ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةً عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ»

ترجمه: سپس خلافتی بر منهج نبوت خواهد بود.

 هم‌چنین در حدیثی دیگر، رسول الله صلی الله علیه وسلم مکان استقرار خلافت را مشخص کرده و چنین فرموده است:

«يَاابْنَ حَوَالَةَ، إِذَا رَأَيْتَ الْخِلَافَةَ قَدْ نَزَلَتْ الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ فَقَدْ دَنَتْ الزَّلَازِلُ وَالْبَلَايَا وَالْأُمُورُ الْعِظَامُ، وَالسَّاعَةُ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ إِلَى النَّاسِ مِنْ يَدَيَّ هَذِهِ مِنْ رَأْسِك» (رواه أحمد في مسند)

ترجمه: ای ابن حواله! هنگامی که دیدی خلافت در سرزمین مقدس مستقر شده است، بدان که زلزله‌ها، بلاها، و امور عظیم نزدیک شده‌اند، و در آن روز قیامت به مردم از دست من به سر تو نزدیک‌تر خواهد بود.

ابن عساکر در کتاب تاریخ خود حدیثی مرفوع از پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم نقل کرده است که ایشان چنین فرمودند:

«هَذَا الْأَمْرُ كَائِنٌ بِالْمَدِينَةِ، ثُمَّ بِالشَّامِ، ثُمَّ بِالْجَزِيرَةِ، ثُمَّ بِالْعِرَاقِ، ثُمَّ بِالْمَدِينَةِ، ثُمَّ بِبَيْتِ الْمَقْدِسِ، فَإِذَا كَانَتْ بِبَيْتِ الْمَقْدِسِ فَثَمَّ عُقْرُ دَارِهَا، وَلَا يَخْرُجُ مِنْ قَوْمٍ فَيَعُودُ إِلَيْهِمْ» والمدينة هي القسطنطينية نسبة إلى حديث المصطفى صلى الله عليه وسلم: أَيُّ الْمَدِينَتَيْنِ تُفْتَحُ أَوَّلًا؛ قُسْطَنْطِينِيَّةُ أَوْ رُومِيَّةُ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صلى الله عليه وسلم«مَدِينَةُ هِرَقْلَ تُفْتَحُ أَوَّلًا، يَعْنِي قُسْطَنْطِينِيَّةَ» (رواه أحمد(

ترجمه: این امر (مقر دولت اسلامی) ابتدا در مدینه خواهد بود، سپس در شام، بعد در جزیره، سپس در عراق، دوباره در مدینه، و در نهایت در بیت‌المقدس و زمانی که در بیت‌المقدس باشد، آنجا مقر نهایی آن خواهد بود و از هیچ قومی خارج نمی‌شود تا دوباره به آن‌ها بازگردد.  حکوهَذِهِ مِنْ رَأْسِكَمنظور از «مدینه» قسطنطنیه است، که به حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم اشاره دارد: «کدام‌ یک از دو شهر ابتدا فتح خواهد شد، قسطنطنیه یا رومیه؟» رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «شهر هرقل (قیصر روم) ابتدا فتح خواهد شد، یعنی قسطنطنیه.»

در آیات سوره اسراء، بشارتی به چشم می‌خورد که ما آن را با «چشم یقین» در غزه هاشم مشاهده می‌کنیم؛ بشارتی که گواه بر زوال یهود از بیت‌المقدس است و بازگشت مؤمنان به مسجدالاقصی، همان‌گونه که در نخستین بار، در دوران خلافت راشده صحابه رسول الله صلی الله علیه وسلم، وارد آن شدند. الله سبحانه وتعالی چنین می‌فرماید:

﴿إِنۡ أَحۡسَنتُمۡ أَحۡسَنتُمۡ لِأَنفُسِكُمۡۖ وَإِنۡ أَسَأۡتُمۡ فَلَهَاۚ فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ ٱلۡأٓخِرَةِ لِيَسُ‍ُٔواْ وُجُوهَكُمۡ وَلِيَدۡخُلُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٖ وَلِيُتَبِّرُواْ مَا عَلَوۡاْ تَتۡبِيرًا﴾] اسراء: ۷]

ترجمه: اگر نیکی کنید، به خودتان نیکی می‌کنید؛ و اگر بدی کنید باز هم به خود می‌کنید و هنگامی که وعده دوم فرا رسد، (آنچنان دشمن بر شما سخت خواهد گرفت که) آثار غم و اندوه در صورت‌های‌تان ظاهر می‌شود؛ و داخل مسجد (الاقصی) می‌شوند همان گونه که بار اول وارد شدند؛ و آنچه را زیر سلطه خود می‌گیرند، در هم می‌کوبند.

این آیه حامل بشارتی است که آن عبارت از  بیت‌المقدس به حیث پاداشی برای مؤمنان در این دوران، با برپایی خلافت راشده دوم است؛ خلافتی که ظهور آن بسیار نزدیک شده و به فاصله‌ای یک قدمی قرار دارد. میان نبرد سرنوشت‌ساز و اقامه دولت خلافت موعود تنها یک گام باقی مانده است، و آن تصمیم‌گیری صاحبان قدرت برای بیعت با حاکمیت اسلامی است. به‌راستی، یک روز زندگی تحت سایه خلافت بر منهج نبوت کافی است تا تمام رنج‌ها و سختی‌ها در یک لحظه از بین بروند.

شایسته است یادآوری شود که خلافت راشده موعود تنها یک وعده جدای از تکلیف و مسئولیت در قبال آن نیست، هرگز! بلکه این خلافت یک فریضه بزرگ و تاج همه فرائض است و قضیه‌ای سرنوشت‌ساز برای مسلمانان بوده و در رأس امور برجسته و والای امت اسلامی قرار دارد!

دشمنان ما از تجربه گذشته به اهمیت دولت خلافت نزد مسلمانان پی برده‌اند؛ به همین دلیل تمام توان و حیله‌های خود را برای نابودی آن به کار گرفتند و موفق شدند در 3 مارچ 1924م، خلافت را سرنگون کنند. این اقدام ممکن نمی‌شد اگر خیانت‌کاران عرب و ترک و هم‌چنین رکود و جمود فکری که از اواسط قرن هجدهم میلادی گریبانگیر امت شده بود، وجود نداشت. این رکود فکری زمینه را برای بازی‌گری مزدوران و فریب دادن احساسات امت فراهم کرد و این فریب‌ها چنان ادامه یافت که غیبت خلافت طولانی شد. این رکود فکری، تفکر بسیاری از فرزندان امت را، چه در سطح افراد و چه در سطح گروه‌ها، تضعیف کرد؛ چه رسد به رژیم‌های وابسته و حکام مزدور که بیشترین نقش را در گمراهی امت ایفا کردند، چرا که آن‌ها مطیع اربابان‌شان، یعنی رهبران کفر، بودند. الله سبحانه وتعالی چنین می‌فرماید:

﴿يُرِيدُونَ لِيُطۡفِ‍ُٔواْ نُورَ ٱللَّهِ بِأَفۡوَٰهِهِمۡ وَٱللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِۦ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡكَٰفِرُونَ﴾ [صف: ۸]

ترجمه: آنان می‌خواهند نور الله را با دهان خود خاموش سازند؛ ولی الله نور خود را کامل می‌کند هرچند کافران خوش نداشته باشند!

بدون شک می‌توان گفت؛ پروژه‌ای که رسول الله صلی الله علیه وسلم بنیانش را نهاد، هرگز نابودشدنی نیست! آیا خبر حزب‌التحریر را شنیده‌اید؟ حزبی که طریقۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم را برای برپایی دولت موعود خلافت  در این زمان دنبال کرده و پروژه آن را آماده ساخته است؟ آیا خبر این حزب مُجدِّد به شما رسیده است؟ حزبی که نخستین بار در سال 1953م در بیت‌المقدس، سرزمین مبارک فلسطین، پایه‌گذاری شد. حزبی که همواره در دعوت خود شفاف، در ایده‌ و افکارش آگاه، در طریقۀ خود بینا و نسبت به قضیه‌اش کاملاً مطلع بوده و از زمان تأسیس خود با ثباتی بی‌نظیر، بدون آن‌که در برابر طوفان‌ها خم شود، به مسیرش ادامه داده است.

حزب‌التحریر، حزب مبدأی و اصول‌محور است؛ اسلام، اساس آن است و سیاست، کار آن. این حزب غایت خود را احیای دوباره زندگی اسلامی از طریق برپایی دولت خلافت اسلامی قرار داده و تمامی ایده‌ها، افکا، دیدگاه‌ها، احکام و مواضع خود را از اسلام استخراج کرده است.

برای تحقق این هدف، حزب‌التحریر تصویری جامع و دقیق از جنبه‌های مختلف زندگی اسلامی و دولت خلافت اسلامی ارائه داده است. این موارد در ثقافت و نشرات حزب مشهود است تا جایی که نظام اقتصادی اسلام، نظام اجتماعی اسلام، نظام حکمرانی، سیاست آموزشی، ساختار دولت و نهادهای داخلی و خارجی آن و بسیاری موضوعات دیگر که برای ایجاد یک زندگی کاملاً اسلامی ضروری است، طرح نموده‌است.

با این تصور بسیار شفاف و واقعیتی که حزب‌التحریر درصدد تحقق آن است، این حزب تصویری از بزرگ‌ترین پروژه اسلامی ارائه داده است. این همان چیزی است که بسیاری از جماعت‌ها و حرکت‌های اسلامی فعال در عرصه از آن بی‌بهره بوده‌اند؛ چراکه این گروه‌ها تنها به طرح شعارهایی مبهم و طریقه‌های خود اختراعی بسنده کرده‌اند، و تصورات آن‌ها اغلب تحت تأثیر واقعیت‌های معاصر بوده است. این امر تناقضات آشکاری را در بخش‌های مختلف آن‌ها به وجود آورده که به‌وضوح نمایان است.

اما حزب‌التحریر بر خلاف این جریان‌ها، تصویری جامع و کامل از زندگی اسلامی و دولت اسلامی ارائه کرده است و تمامی این تصورات برگرفته از قرآن، سنت و آنچه از اجماع صحابه و قیاس شرعی استنباط شده، می‌باشد.

به‌راستی می‌توان گفت که مسیر امروز امت، همان مسیری است که حزب‌التحریر آن را با پروژه ربانی دست داشته‌اش و بر اساس همان پایه‌های دعوتی که رسول الله صلی الله علیه وسلم بنای آن را نهاده است، هدایت می‌کند. این پایه‌ها عبارت‌اند از عقیده به‌عنوان اساس فکری برای تمامی ایده‌ها و افکار، دولت اسلامی به‌عنوان تنها طریقۀ ممکن برای تطبیق مبدأ اسلام و اجرای اصول اسلام، و جهاد به‌عنوان تنها طریقۀ شرعی برای حمل اسلام به سوی جهانیان.

این سه رکن: عقیده، خلافت و جهاد، ثمره فرایند ذوب افکار و عقاید (همه‌جوشی) است که عبارت از پروژه حزب در میان امت می‌باشد.

حزب‌التحریر مسیری طولانی را پیموده است که امت اسلامی در طی آن، بازگشتی نیکو و شایسته را تجربه کرده است. پس از تکان‌های شدیدی که امت را تحت تأثیر قرار داد و رخدادهایی که احساس فکری امت را نسبت به واقعیت حکام خائن برانگیخت، هم‌چون حادثه طوفان مسجدالاقصی که مسلمانان را به اهمیت شکستن مرزهای ملی و سرنگونی حکومت‌هایی که مانع از ایفای نقش ارتش‌های امت در نصرت و یاری رساندن به اهل ما در غزه هاشم به‌طور خاص و فلسطین به‌طور عام شده‌اند، آگاه ساخت.

در این مقطع، امت اسلامی آغاز به همراهی با حزب‌التحریر در طلب نصرت از مخلصین در ارتش‌های اسلامی کرد تا اسلام را با اقامه دولت خلافت راشده، که وعده استقرار آن در بیت‌المقدس داده شده است، تمکین دهند. آمادگی مسلمانان، عزت آن‌ها و انسجام‌شان با فعالان در راه اقامه خلافت اسلامی اکنون بیش از هر زمان دیگری است؛ زیرا دیگر خطابه‌های فریب‌کارانه و آکنده از دروغ حکام بر آن‌ها تأثیری ندارد.

هم‌چنین، دیگر دیدگاه‌های احزابی که بار سنگینی بر دوش امت اسلامی در مسیر تغییر و پیشرفت بودند، اعتباری نزد امت ندارند؛ چراکه این دیدگاه‌ها دیگر با واقعیت حال حاضر امت سازگار نیستند. طبیعی بود که این احزاب به دلیل ورشکستگی فکری و پروژه‌های ترکیبی و بی‌ریشه خود تأثیرشان را بر امت از دست بدهند؛ زیرا در واقع هیچ پروژه اسلامی واقعی را در اختیار نداشتند!

ما بر این باوریم که حزب‌التحریر بهترین رهبر و راهنمایی است که می‌توانیم پشت سر آن حرکت کنیم، چراکه به درستی، استواری و اصالت آن‌چه ارائه می‌کند ایمان داریم. از این رو، همه فرزندان امت اسلامی را دعوت می‌کنیم که این حزب را در آغوش بگیرند و با آن همکاری کنند تا ارتش‌ها را برای تکمیل نبرد سرنوشت‌ساز، که قهرمانان غزه هاشم در سرزمین مبارک فلسطین آغاز کرده‌اند، به حرکت درآورند و دولت خلافت راشده دوم بر منهج نبوت را، که وعده استقرار آن در بیت‌المقدس داده شده است، برپا سازند. چنان‌که آمده است: « فَثَمَّ عُقْرُ دَارِهَا، وَلَا يَخْرُجُ مِنْ قَوْمٍ فَيَعُودُ إِلَيْهِمْ ...؛ آنجا مقر نهایی آن خواهد بود و از هیچ قومی خارج نمی‌شود تا دوباره به آن‌ها بازگردد.» این پاداش رحمان در آخرالزمان است. پس ای شریف‌ترین فرزندان امت اسلامی، شایسته این فضل و شرف باشید!

برگرفته از شماره 458-459 مجله الوعي - سال سی‌ونهم، ربیع‌الاول – ربیع‌الثانی 1446 ه.ق، مصادف با اکتبر – نوامبر 2024 میلادی

نویسنده: رمزی راجح - ولایه یمن

ادامه مطلب...

نشست ریاض؛ گواه خیانت آشکار حاکمان مسلمانان به غزه و لبنان

بیش از 400 روز از آغاز جنگ ویرانگر رژیم غاصب و جنایتکار صهیونیستی علیه مردم مظلوم غزه می‌گذرد؛ جنگی كه بعد از زمان جنگ جهانی دوم تا امروز سابقه نداشته است. در پی این جنایات، کشتارها و ویرانی‌های گسترده‌ای نیز در لبنان به وقوع پیوست. با این حال، حاکمان سرزمین‌های اسلامی در ریاض گرد هم آمدند و نشستی که آن را «استثنایی» نامیدند، برگزار کردند. اما دستاورد این نشست، تصمیماتی ضعیف و بی‌ارزشی بود که نمی‌توان آن را چیزی جز خیانت آشکار تعبیر کرد.

پس از آنکه خواستار حمایت همه‌جانبه سیاسی، دیپلماتیک و حمایت بین‌المللی از مردم فلسطین شدند و از شورای امنیت سازمان ملل،  در خواست کردند تا قطعنامه‌ای الزام‌آوری را برای توقف حملات به غزه و ممنوعیت انتقال یا صادرات سلاح به رژیم صهیونیستی صادر کند ؛ اما این خواسته‌ها، از نوشته‌های روی کاغذ فراتر نرفت. چراکه نه برنامه‌ای برای اجرا ارائه دادند و نه هیچ اقدام عملی مشخصی در نظر گرفتند. خواسته‌های آنان حتی از شعارهای تظاهرات مردمی نیز کم‌اثرتر بود، زیرا در تظاهرات، صداها در خیابان‌ها و میدان‌ها طنین‌انداز می‌شود و گاه می‌تواند سیاستمداران کشورهای استعماری را به واکنش وادارد. اما خواسته‌های این نشست تنها سخنانی در میان دیوارهای ساکت و غیرقابل نفوذ سالون کنفرانس بود که هیچ اثری در دنیای بیرون نداشت.

پس از این مطالبات ضعیف و بی‌ارزش که گویای خیانت آشکار حاکمان مسلمانان، چه عرب و چه غیرعرب، به غزه و لبنان است، شرکت‌کنندگان در نشست به مأموریت اصلی خود پرداختند؛ مأموریتی که از سوی اربابان استعماری‌شان، به‌ویژه امریکا، به آن‌ها محول شده بود و آن عبارت از ترویج دوباره طرح‌های خیانت، وابستگی و تسلیم است.

این حاکمان نالایق، پس از چند جمله ظاهری در محکومیت جنایات رژیم صهیونیستی در غزه و لبنان، بر اهمیت صلح با این رژیم تأکید کردند و با پذیرش اشغال سه‌چهارم سرزمین فلسطین، از راه‌حل دو دولتی حمایت نمودند؛ طرحی که بر اساس آن، دولتی فلسطینی بی‌سیادت، بدون سلاح و بی عزت، بر پایه مرزهای ساختگی چهارم جون سال  1967 م شکل گیرد .

اکنون زمان آن فرا رسیده است که امت اسلامی، این حاکمان خائن را از مسند قدرت به زیر کشد و حاکمیت از دست‌رفته‌اش را بازپس گیرد. تنها راه تحقق این هدف، نصرت نیروهای مخلص ارتش‌های اسلامی به حزب التحریر برای برپایی خلافت راشده بر منهج نبوت است؛ خلافتی که رژیم صهیونیستی را نابود کند، تمام فلسطین را از بحر تا نهر آزاد سازد و آن را به آغوش امت اسلامی بازگرداند. در غیر این صورت، امت اسلامی و نیروهای آن در برابر الله عزیز و جبار مسؤول خواهند بود و در روز قیامت به دلیل سکوت و کوتاهی‌شان در نصرت اسلام و مسلمانان مورد بازخواست قرار خواهند گرفت. چنانکه الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انْفِرُوا فِي سَبِيلِ اللهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ﴾ [توبه: 38]

ترجمه: ای مؤمنان! چرا هنگامی به شما گفته می‌شود:‌ (برای جهاد) در راه الله سبحانه و تعالی حرکت کنید،‌ سستی می‌کنید و دل به دنیا می‌دهید؟ آیا به زندگی این جهان به جای زندگی آن جهان خوشنودید؟ و (فانی را بر باقی ترجیح می‌دهید؟) تمتع و مال  این جهان در برابر تمتع و مال  آن جهان،‌ چیز کمی بیش نیست.

دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

مترجم: احمد صادق امین

 

 

ادامه مطلب...

تحولات سیاسی در اندونیزیا

  • نشر شده در سیاسی

جواب  سؤال

 

(ترجمه )

سؤال: جنرال سابق پرابوو سوبیانتو ۷۳ ساله در ۲۰ اکتوبر ۲۰۲۴م سوگند ریاست جمهوری  اندونیزیا را در برابر پارلمان اداء کرد. این رویداد پس از انتخابات ریاست جمهوری که در فیبروری گذشته برگزار شد و اعلام پیروزی وی در ۲۰ مارچ ۲۰۲۴م اتفاق افتاد. آمریکا نیز نیز به صورت فوری پیروزی وی را تبریک گفته، بلینکن وزیر خارجه آمریکا تبریکی خود را ارسال کردهگفت: «واشنگتن به دنبال همکاری محکمی با پرابوو است»{الجزیره، ۲۰ مارچ ۲۰۲۴}

هم‌چنین، پرابوو در ۱ اپریل ۲۰۲۴م حتی پیش از آغاز به کار رسمی خود، به چین سفر کرد و در دیدار با رئیس‌جمهور چین، شی جین‌پینگ، اظهار داشت: «کاملاً از توسعه روابط نزدیک‌ بین  اندونیزیا و چین حمایت می‌کند و مایل است سیاست دوستی که رئیس‌جمهور جوکو، با چین پیش گرفته بود، ادامه یابد» {رویترز، ۱ اپریل ۲۰۲۴}.

حالا سؤال این است؛ آیا این تبریک سریع آمریکا و سفر فوری پرابوو به چین، به معنی روابط  اندونیزیا با آمریکا و چین است؟ به عبارت دیگر، آیا سیاست  اندونیزیا نسبت به آمریکا تغییر خواهد کرد؟ سیاست  اندونیزیا در قبال چین چگونه خواهد بود؟ و سیاست  این کشور نسبت به حملات رژیم صهیونیستی به غزه چیست؟

جواب: برای جواب به این سؤالات، موارد زیر را بررسی می‌کنیم:

اول: سیاست آمریکا و  اندونیزیا:

  1. آمریکا پس از آزادی  اندونیزیا از استعمار هالند در سال ۱۹۴۹م تلاش کرد جایگزین هالند شود و از طریق ارائه کمک‌ها و قرضه‌ها نفوذ خود را در این سرزمین افزایش دهد، اما  اندونیزیا این کمک‌ها را نپذیرفت و آن‌ها را ابزاری برای سلطه‌گری دانست، آن وقت بود که آمریکا بالای آن فشارهای را  تحمیل نمود که در نهایت، رئیس‌جمهور احمد سوکارنو در سال ۱۹۵۸م به دریافت این کمک‌ها تن داد و از آن زمان آمریکا نفوذ خود را در این سرزمین گسترش داد؛ چنانچه در جستجوی اجیران برای خودش گردید و توانست که در ارتش این کشور مزدوران جدیدی که در رأس شان محمدسوهارتو قرار داشت پیدا کند و در سال 1966م دست به انقلاب علیه احمدسوکارنو بزند. آمریکا برای تقویت نفوذ خود، به حمایت از او (سوهارتو) پرداخت تا کمونیست‌ها را سرکوب کند. سپس به او کمک کرد تا تیمور شرقی را در سال ۱۹۷۵ م از استعمارگران پرتگالی آزاد کند. اما زمانی که آمریکا خواستار جدایی تیمور شرقی از  اندونیزیا شد، سوهارتو در اجرای این خواسته تعلل کرد. در پاسخ، آمریکا مشکلات اقتصادی برای او ایجاد کرد و ابزارهای مالی وابسته به آن، مانند صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی، نقش مهمی در بحرانی کردن اوضاع ایفا کردند، این بحران‌ها منجر به اعتراضات دانشجویی و شورش‌هایی شد که در نهایت سوهارتو را وادار به اعلام استعفای خود در سال ۱۹۹۸م کرد، آمریکا نیز او را مانند هر مهره‌ای که در اجرای پروژه‌هایش تأخیر کند یا تاریخ مصرفش به پایان برسد، به گوشه‌ای انداخت!

  2. پس از سوهارتو، معاون او یوسف حبیبی به مدت  بیشتر از یک سال ، بین سال‌های ۱۹۹۸ و ۱۹۹۹م، ریاست جمهوری  اندونیزیا را بر عهده گرفت، او خواسته‌های آمریکا را برآورده کرد؛ که از جمله این خواسته‌ها موافقت با برگزاری همه‌پرسی حق تعیین سرنوشت تیمور شرقی به عنوان مقدمه‌ای برای جدایی آن از  اندونیزیا و تعهد به عدم مطالبه مجدد این منطقه بود، او هم‌چنین نظام انتخابات را با عنوان «گذار به دموکراسی» طراحی کرد، پس از او عبد الرحمن وحید حدود دو سال، بین سال‌های ۱۹۹۹ و ۲۰۰۱م حکومت را در دست داشت، اما پارلمان او را به اتهام فساد برکنار کرده و جای او را مگاوَتی سوکارنو، دختر احمد سوکارنو، نخستین رئیس‌جمهور   زن  اندونیزیا گرفت که از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۴م ریاست جمهوری را بر عهده داشت. در دوران او در سال ۲۰۰۲م جدایی تیمور شرقی از  اندونیزیا اعلام شد و او نیز هم‌چون سلف خود خیانت کرد!

  3. انتخابات ریاست جمهوری در  اندونیزیا طبق اصلاحات جدید به صورت مستقیم برگزار شد و رئیس‌جمهور می‌تواند حداکثر دو دوره و هر دوره به مدت ۵ سال انتخاب شود، سوسیلو بامبانگ یودهویونو از سال ۲۰۰۴ م تا ۲۰۱۴ به عنوان رئیس‌جمهور انتخاب شد. بعد از آن در سال ۲۰۱۴ جوکو ویدودو رئيس جمهور شد و در سال ۲۰۱۹ م بار دیگر به عنوان رئیس‌جمهور انتخاب گردید و دوره دوم او در اکتبر ۲۰۲۴م به پایان رسید، جوکو ویدودو در دوران خود تلاش زیادی برای حفظ وابستگی نظام  اندونیزیا به آمریکا داشت، در جریان سفر اخیر خود به آمریکا و دیدار با جوبایدن در تاریخ ۱۳ نوامبر ۲۰۲۳م او بر تقویت شراکت استراتژیک میان دو کشور و تقویت نقش محوری اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا توافق کرد، آمریکا تلاش دارد تا با استفاده از  اندونیزیا، نفوذ خود را در این اتحادیه که شامل کشورهای متعددی است و برخی از آنها خارج از نفوذ آمریکا قرار دارند گسترش دهد، این اقدامات به منظور مقابله با چین و جلوگیری از گسترش نفوذ آن در منطقه دریای چین جنوبی صورت می‌گیرد. بلینکن، وزیر خارجه آمریکا، در پیامی به مناسبت روز استقلال  اندونیزیا در تاریخ ۱۷ جولای ۲۰۲۴م به این موضوع اشاره کرد و گفت: «در گام تاریخی جدید در روابط ما، رئیس‌جمهور جوکو ویدودو و رئیس‌جمهور جو بایدن در نوامبر گذشته روابط میان ایالات متحده و  اندونیزیا را به سطح یک شراکت استراتژیک جامع ارتقا دادند.» {منبع: روزنامه الیوم السابع، ۱۷ /۸/۲۰۲۴}.

  4. در انتخابات ریاست جمهوری  اندونیزیا که در تاریخ ۱۴ فبروری ۲۰۲۴م برگزار شد، پرابوو سوبیانتو (داماد رئیس‌جمهور پیشین محمد سوهارتو) و معاون او جبران، فرزند رئیس‌جمهور وقت جوکو ویدودو، در دور اول با کسب ۵۸.۵۸ درصد آرا به پیروزی رسید. با این حال بر اساس قوانین  اندونیزیا، جبران نمی‌توانست به عنوان معاون رئیس‌جمهور نامزد شود زیرا سن او ۳۶ سال بود، در حالی که قوانین این کشور نامزدی برای مناصب عالی هم‌چون ریاست جمهوری و معاونت آن را برای افراد زیر ۴۰ سال ممنوع کرده بود؛ اما رئیس قوه قضائیه  اندونیزیا، که او نیز داماد جوکو ویدودو است، پیش از انتخابات تغییری در قوانین ایجاد کرد که به افراد زیر ۴۰ سال اجازه می‌داد برای این مناصب نامزد شوند. جوکو ویدودو پیش‌تر در فکر تمدید دورۀ ریاست جمهوری خود بود، اما موفق به انجام این کار نشد. در نتیجه، او معامله‌ای با پرابوو انجام داد تا از او حمایت کند و در بدل  آن، جبران را به عنوان معاون رئیس‌جمهور منصوب کند. دولت  اندونیزیا، از رئیس‌جمهور ویدودو گرفته تا ارتش، سازمان اطلاعات و پلیس، به صورت آشکار از انتخاب پرابوو حمایت کردند، این حمایت‌ها با مخالفتی از سوی آمریکا روبه‌رو نشد، همان‌گونه که معمولاً در چنین مواردی رخ می‌دهد.

پرابوو که توسط همکاران نظامی‌اش در ارتش به «پسر آمریکا» معروف بود، در آمریکا آموزش دیده است، از جمله در فورت بینینگ در ایالت جورجیا و فورت براگ در ایالت کارولینای شمالی، پس از اعلام رسمی پیروزی او در ۲۰ مارچ ۲۰۲۴، آمریکا نیز سریعاً این پیروزی را تبریک گفت. بلینکن وزیر خارجه آمریکا، پیام تبریکی فرستاد و اظهار داشت: «واشنتن به همکاری نزدیک با پرابوو چشم دوخته است» {منبع: الجزیره، ۲۰ مارچ ۲۰۲۴} که این امر وفاداری پرابوو به آمریکا و تقویت این وابستگی را تأیید می‌کند!

  1. پرابوو به طور رسمی به عنوان رئیس‌جمهور منصوب شد و مراسم تحلیف خود را انجام داد و سپس به تاریخ ۲۰ اکتوبر ۲۰۲۴م دولت جدید خود را تشکیل داد. در دوره انتقالی بین پیروزی او در انتخابات تا زمان آغاز به کارش به عنوان رئیس‌جمهور که حدود هفت ماه به طول انجامید هم‌چنان سمت پیشین خود را به عنوان وزیر دفاع در دولت سلفش جوکو ویدودو، حفظ کرد.

در این دوره آمریکا به تاریخ ۲۶ جولای ۲۰۲۴م مانورهای نظامی بزرگی را با  اندونیزیا در منطقه سیداوارگو واقع در جزیره جاوه که در حوزه دریای چین جنوبی قرار دارد، برگزار کرد، این مانورها به مدت دو هفته ادامه یافت و کشورهایی هم‌چون جاپان، تایلند، بریتانیا، سنگاپور، فرانسه، کانادا و نیوزلند در آن شرکت داشتند.

هم‌چنین، پرابوو در این مدت سفرهای خارجی متعددی انجام داد، از جمله سفری به آمریکا که در آن با لوید آستین، وزیر دفاع امریکا در پنتاگون دیدار کرد، سفیر آمریکا در  اندونیزیا، کمالا شریین الخضیر، اظهار داشت: «روابط کشور ما با رئیس‌جمهور جدید  اندونیزیا به سال‌ها قبل بازمی‌گردد، حتی پیش از آنکه او در سال ۲۰۱۹ م سمت وزیر دفاع را بر عهده بگیرد...» {منع: الجزیره، ۲۰ اکتبر ۲۰۲۴م». این نشان می‌دهد که روابط آمریکا با پرابوو از دوران خدمت او در ارتش، زمانی که در پایگاه‌های آمریکا تحت آموزش قرار می‌گرفت و توسط افسران آمریکایی تعلیم می‌دید، شکل گرفته بود. هم‌چنین این روابط در دوران فرماندهی او بر ارتش در زمان حکومت سوهارتو ادامه داشت. منبع:{وب‌سایت VOI - Voice of Indonesia نیز در تاریخ ۲۹ اکتبر ۲۰۲۴، تنها چند روز پس از تحلیف پرابوو، مطلبی را منتشر کرد:

«وزیر دفاع  اندونیزیا، شفری شمس‌الدین، و سفیر  آمریکا در  اندونیزیا، کامالا شیرین لَخضَر، فرصت‌های همکاری دفاعی میان این دو کشور، از جمله امنیت دریایی را مورد بحث و بررسی قرار دادند، رئیس دفتر روابط عمومی دبیرخانه وزارت دفاع  اندونیزیا،  ادوین آدریان سومانتا، روز دوشنبه اعلام کرد که سفیر آمریکا به وزیر دفاع  اندونیزیا تمایل امریکا  را برای افزایش همکاری در زمینه امنیت دریایی ابراز کرده است، در نشستی که در دفتر وزارت دفاع  اندونیزیا برگزار شد، سفیر آمریکا هم‌چنین تمایل کشورش را برای ادامۀ مانورهای که در حال حاضر به صورت سالانه و منظم یک بار در  اندونیزیا برگزار می‌شود، اعلام کرد. در این دیدار، شفری از سفیر کامالا برای بازدیدش تشکر کرد و بر تعهد  اندونیزیا به تقویت شراکتی که میان این دو کشور ایجاد شده است، تأکید نمود.

با تدبر و ملاحظۀ دقیق در مطالب فوق روشن می‌شود که رئیس‌جمهور جدید  اندونیزیا، پرابوو، از زمان اعلام پیروزی‌اش در انتخابات به تاریخ ۲۰ مارچ ۲۰۲۴م تا زمان تحلیف او در ۲۰ اکتبر ۲۰۲۴م، و حتی پس از آن، هم‌چنان مسیر و منهج سلف خود حرکت می‌کند و حتی وابستگی بیش‌تری به آمریکا نشان داده است چنانچه نفوذ امریکا هم‌چنان باقی است.

دوم: سیاست چین در قبال  اندونیزیا:

  1. رابوو، رئیس‌جمهور منتخب  اندونیزیا، در حالی که هنوز رسماً صلاحیت‌های خود را بر عهده نگرفته بود، به تاریخ ۱ اپریل ۲۰۲۴م سفری به چین انجام داد و با رئیس‌جمهور این کشور، شی جین‌پینگ، دیدار کرد، او در این دیدار اظهار داشت: «به طور کامل از توسعه روابط نزدیک‌تر میان  اندونیزیا و چین حمایت می‌کنم و تمایل دارم سیاست دوستی‌ای را که رئیس‌جمهور جوکو در قبال چین دنبال می‌کرد، ادامه دهم» در مقابل، شی جین‌پینگ گفت: «پکن از دیدگاهی راهبردی و بلندمدت به روابط خود با  اندونیزیا می‌نگرد و آماده است تا همکاری‌های جامع راهبردی را بیش از پیش تعمیق بخشد» [رویترز، ۱ آوریل ۲۰۲۴]

با درک این مسأله که چین در  اندونیزیا فعالیت اقتصادی قابل توجهی دارد، چه در سطح روابط تجاری و چه در زمینه سرمایه‌گذاری. هم‌چنین، هر دو کشور از اعضای سازمان ( اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا) هستند. این وضعیت ایجاب می‌کند که روابط میان  اندونیزیا و چین به گونه‌ای مدیریت شود که  اندونیزیا در جایگاه دشمن چین قرار نگیرد، در حالی که هم‌چنان وابستگی خود را به سیاست‌های آمریکا، همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، حفظ کند.

  1. روزنامه کویتی به تاریخ ۹ نوامبر ۲۰۲۴م در وب‌سایت خود نوشت: «رئیس‌جمهور چین، شی جین‌پینگ، و رئیس‌جمهور  اندونیزیا، پرابوو سوبیانتو، در جریان مراسم امضای توافق‌نامه‌ای در تالار بزرگ خلق در پکن دست یکدیگر را فشردند، این نخستین سفر خارجی سوبیانتو پس از سه هفته از آغاز دورۀ ریاست‌جمهوری او بود، او در پکن با همتای چینی خود، شی جین‌پینگ، دیدار کرد و بر حفظ روابط نزدیک با چین، که بزرگ‌ترین شریک تجاری  اندونیزیا و یکی از مهم‌ترین سرمایه‌گذاران خارجی آن است، تأکید نمود.

پرابوو سوبیانتو، ژنرال پیشین ۷۳ ساله، در این دیدار گفت: « اندونیزیا به چین نه فقط به‌عنوان یک قدرت بزرگ، بلکه به‌عنوان یک تمدن بزرگ نگاه می‌کند.» او افزود: «این دو کشور از قرن‌ها پیش روابط نزدیکی داشته‌اند، بنابراین در شرایط کنونی جیووپلیتیکی و جغرافیای اقتصادی، طبیعی است که  اندونیزیا و چین به شرکای بسیار نزدیک در حوزه‌های متعدد تبدیل شوند»

شی جین‌پینگ نیز در این دیدار بر حمایت از دولت سوبیانتو تأکید کرد و از او بابت انتخاب چین به‌عنوان نخستین مقصد خارجی‌اش تشکر نمود، شی اظهار داشت: «من اطمینان دارم که  اندونیزیا مسیر توسعه مستقل خود را ادامه خواهد داد و در مسیر دستیابی به رفاه ملی و نوسازی کشور به موفقیت‌های جدیدی دست خواهد یافت،  اندونیزیا هم‌چنین نقش مهمی در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی ایفا خواهد کرد.»

چین و  اندونیزیا از متحدان اصلی اقتصادی به شمار می‌روند، اما در خصوص حاکمیت بر دریای چین جنوبی تنش‌هایی لفظی میان آن‌ها رخ داده است، قرار است پرابوو سوبیانتو پس از سفر به پکن، به دعوت جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا، راهی واشنگتن شود، این سفر بخشی از یکسفر بین‌المللی است که شامل پرو، برازیل، و بریتانیا نیز می‌شود.

با تأمل در این موضوع روشن می‌شود که روابط بین  اندونیزیا و چین فراتر از حوزه‌های تجاری نمی‌رود و این روابط تأثیری بر نفوذ سیاسی آمریکا در  اندونیزیا ندارد، تجارت محور اصلی این روابط است، اما زمانی که مسائل به نفوذ حاکمیت، و موضوع دریای چین جنوبی کشیده می‌شود، این دو کشور دچار تنش و اختلاف نظر می‌شوند!

سوم: سیاست  اندونیزیا در قبال مسائل مسلمانان

  1. روشن است که  اندونیزیا یک سرزمین اسلامی و ریشه‌دار است، چرا که مردم آن از قرن اول هجری به اسلام گرویدند، جمعیت این سرزمین نزدیک به ۳۰۰ میلیون نفر است که اکثریت آن‌ها حدود ۹۰ فیصد  مسلمان هستند،  اندونیزیا با وسعتی بیش از ۱.۹ میلیون کیلومتر مربع سرزمین پهناور و غنی از منابع طبیعی و مواد خام به شمار می‌رود، این سرزمین این ظرفیت این را دارد که به یک قدرت بزرگ تبدیل شود، به شرطی که طرح قانون اساسی اسلامی در آن به اجرا درآید و رهبری سیاسی آگاه و اسلامی، زمام امور آن را در دست گیرد.

  2. سیاست خارجی رئیس‌جمهور جدید  اندونیزیا در قبال مسائل مسلمانان، همانند سیاست‌های سلف او  بر اساس دیدگاه‌های آمریکا شکل گرفته است، پرابوو به تاریخ ۱ جون ۲۰۲۴م در سخنرانی خود در نشست گفتگوی شانگریلا، بزرگ‌ترین مجمع امنیتی آسیا که در سنگاپور برگزار شد، اظهار داشت: «پیشنهاد سه‌مرحله‌ای جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا درباره آتش‌بس در غزه، گامی در مسیر درست است.» او افزود: «در صورت لزوم و درخواستی از سوی سازمان ملل ما آماده‌ایم نیروهای گسترده‌ای برای حفظ و نظارت بر آتش‌بس اعزام کنیم و هم‌چنین امنیت را برای تمامی طرف‌ها و جنبه‌ها فراهم آوریم.» وی افزود: «پیشنهاد سه‌مرحله‌ای جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا درباره آتش‌بس در غزه گامی در مسیر درست است.» او هم‌چنین خواستار « راه‌حلی عادلانۀ برای وضعیت فلسطین» شد و گفت: «این به معنای موجودیت حقوق نه‌ تنها برای اسرائیل، بلکه به معنی داشتن حقوق مردم فلسطین، وطن، کشور و زندگی در صلح نیز می‌باشد» {منبع: رویترز، ۱ جون ۲۰۲۴}

  3.  این در حالی است که وظیفۀ او به‌عنوان رئیس‌جمهور یک کشور اسلامی این است که به یاری مردم غزه بشتابد، نیروها و تجهیزات نظامی کافی برای بازدارندگی دشمن وحشیانه‌ای که بی‌رحمانه به کشتار مردم بی‌گناه مشغول است ارسال کند، دشمنی که به‌طور عمدی کودکان، زنان، و افراد غیرمسلح را هدف قرار می‌دهد و زیرساخت‌های غیرنظامی مانند خانه‌ها، مدارس، و بیمارستان‌ها را تخریب می‌کند، تنها کمک  اندونیزیا به مردم غزه، ساخت شفاخانه   اندونیزیایی بود که آن نیز توسط رژیم یهود دشمن اسلام و مسلمانان نابود شد، این رژیم از حمایت بی‌وقفه آمریکا برخوردار است و آمریکا از آن سوی اقیانوس‌ها سلاح‌های کشنده، تجهیزات نظامی و کمک‌های گسترده را بدون توقف برایش ارسال می‌کند. با وجود این همه جنایات و حقایق رئیس‌جمهور جدید  اندونیزیا، پرابوو، روابط خود با آمریکا را بیشتر تقویت کرده و وابستگی خود را به آن افزایش داده است، این نزدیکی به دلیل روابط دیرینۀ او با آمریکا و حمایتی است که همواره از سوی آن دریافت کرده است.

  4.  با وجود چنین رویکردهای سیاسی و حکامی که در  اندونیزیا بر سر کار هستند و سیاست‌های خود را در همراهی با آمریکا تنظیم می‌کنند، فرصتی مهم و تاریخی برای این سرزمین از دست می‌رود که می‌توانست به یک قدرت بزرگ تبدیل شود، این در حالی است که اگر رهبری آگاه، اسلامی و مخلص زمام امور را به دست می‌گرفت و قانون اساسی اسلامی که برآمده از عقیده و دین اسلام ناب مردم این سرزمین است را به اجرا می‌گذاشت،  اندونیزیا می‌توانست به جایگاه شایسته‌ای در میان سرزمین‌های جهان دست یابد، چنین رهبری سیاسی می‌توانست برای اتحاد سرزمین‌های اسلامی، به‌ویژه سرزمین‌های مجاور آن مانند مالیزیا، تلاش کند و این اتحاد را به‌عنوان نقطه ارتکاز و یا مرکزی برای برپایی دولت خلافت راشده بر منهج نبوت قرار دهد.

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ﴾. [انفال:  24]

ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هرگاه الله سبحانه تعالی و رسول الله صلی الله علیه وسلم شما را به چیزی فراخواند که مایۀ زندگی و حیات شماست از دستور شان اجابت کنید.

نهم جمادی الاول 1446هـ.ق

11نوامبر2024م

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

بازگشت ترامپ به ریاست‌جمهوری امریکا و تأثیر آن بر جنگ یهود علیه غزه

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

به محض پیروزی نامزد جمهوری‌خواه، دونالد ترامپ، در انتخابات ریاست‌جمهوری امریکا، اظهارنظرها، پیش‌بینی‌ها و گمانه‌زنی‌های بسیاری دربارۀ تأثیر پیروزی او بر جنگ غزه آغاز شد. این پیش‌بینی‌ها ادامهٔ نظراتی بود که پیش از پیروزی او مطرح شده بودند، اما اکنون با شدت و گستردگی بیشتری همراه شده‌اند.

ترامپ پیش از این، در جریان کمپاین انتخاباتی‌اش، تأکید کرده بود که برای پایان دادن به جنگ در غزه تلاش خواهد کرد و چیزی را که "صلح در منطقه" می‌نامید، برقرار خواهد ساخت و این تعهد را به رأی‌دهندگان عرب و مسلمان امریکا داده بود. او چند ماه پیش نیز خواستار پایان سریع جنگ اسرائیل علیه غزه شده و به نخست‌وزیر اسرائیل، نتانیاهو، گفته بود: «باید این کار را پایان دهی و آن را سریع انجام دهی.» او افزوده بود: «پیروزی‌ات را به دست آور و از آن عبور کن. جنگ باید متوقف شود، قتل باید پایان یابد.» در یک رویداد به مناسبت گرامی‌داشت هفتم اکتبر در فلوریدا، ترامپ تعهد کرد که «از حق اسرائیل برای پیروزی در جنگش علیه تروریسم حمایت خواهد کرد.» او افزود که اسرائیل باید «به سرعت پیروز شود، بدون توجه به آنچه رخ می‌دهد.» و رویکرد بایدن و هریس در قبال جنگ غزه را به دلیل ضعف و تردید مورد انتقاد قرار داد.

در نتیجه، ترامپ همانند بایدن و هریس، خواستار پیروزی اسرائیل در جنگ غزه است و هرکدام از آن‌ها برای حمایت از این رژیم تلاش کرده‌اند تا از دیگری پیشی بگیرند تا جایی که بایدن اظهار داشت: «برای صهیونیست بودن، لازم نیست یهودی باشید؛ من یک صهیونیست هستم.»

با وجود تمام حمایت‌های بی‌قید و شرطی که دولت جنایت‌کار بایدن در سال گذشته به رژیم اسرائیل ارائه کرد، به اسرائیل اجازه داده شد که جنگی وحشیانه را به تمام معنای کلمه به راه بیندازد. در این میان، پلی هوایی و دریایی از هواپیماها/طیاره‌ها و کشتی‌های حامل موشک‌ها و بمب‌های امریکایی ایجاد شد که شامل بیش از 300 هواپیما/طیاره و 50 کشتی با محموله‌ای بیش از 40 هزار تن از تسلیحات و مهمات بود؛ به‌طوری‌که تقریباً روزانه یک هواپیما/طیاره یا کشتی به کیان یهود(اسرائیل) ارسال می‌شد. بر اساس گزارش‌ها، امریکا 70 درصد از هزینه‌های جنگی را که اسرائیل از یک سال پیش آغاز کرده، تأمین کرده است. روزنامۀ واشنگتن‌پست گزارش داد که اسرائیل پس از یک سال جنگ با غزه، بیش از هر کشور دیگری از زمان جنگ جهانی دوم، کمک نظامی امریکا را دریافت کرده است؛ به‌طوری‌که ارزش این کمک‌ها از مرز 17 میلیارد دلار فراتر رفته است.

با تمام این حمایت‌ها و فراهم کردن پوشش کامل برای رژیم اسرائیل از سوی دولت بایدن، هم‌چنین تأمین امنیت آن در برابر مردم منطقه و فشار بر حاکمان برای پذیرش نقش محافظت از این رژیم در برابر مسلمانان خشمگین و آمادهٔ انفجار، حفظ مرزهای آن، ممانعت از هرگونه حمایت یا یاری‌رسانی به مردم غزه، و اعزام ناوگان دریایی عظیمی برای استقرار در منطقه به‌منظور حفاظت از آن؛ با تمام این اقدامات و بیشتر از آنچه ذکرش طولانی خواهد شد، نخست‌وزیر اسرائیل، نتانیاهو، از شکست حزب دموکرات به رهبری هریس و پیروزی حزب جمهوری‌خواه به رهبری ترامپ در انتخابات ابراز خرسندی کرد. پس او چه انتظاری از ترامپ دارد و چه چیزی باعث می‌شود او را به هریس ترجیح دهد؟

با توجه به موضع بایدن در طول سال گذشته در قبال رژیم اسرائیل و اظهارات ترامپ و عملکرد او در دورۀ ریاست‌جمهوری قبلی‌اش (۲۰ جنوری ۲۰۱۷ – ۲۰ جنوری ۲۰۲۱م)، روشن است که هر دو در میزان حمایتی که به اسرائیل ارائه می‌دهند و به بهای حقوق، جان و تکه‌پاره‌های مردم فلسطین و مسلمانان رقابت می‌کنند. هیچ‌یک از دیگری در جنایت علیه فلسطین و مردم آن کم ندارد. هر دو بر لزوم پیروزی کیان یهود(اسرائیل) در جنگ توافق دارند و در منافع استراتژیک امریکا در جهان و از جمله در خاورمیانه و فلسطین اختلافی ندارند. هر دو، رژیم کیان یهود(اسرائیل) را پایگاه و سرنیزه‌ای برای خود در قلب سرزمین‌های اسلامی و خنجری سمی در قلب امت اسلامی می‌دانند و هیچ اختلافی در تلاش شان برای تضمین امنیت این پایگاه و احیای اعتبار و نقش تعیین‌شده آن ندارند.

اما مواردی وجود دارد که شاید مهم‌ترین عوامل اشتیاق نتانیاهو به پیروزی ترامپ باشند و نشان‌دهندۀ میزان خفت ما نزد آنان هستند. این موارد سه نکته کلیدی هستند:

نکته اول این است که ترامپ، همان‌طور که در دورۀ نخست ریاست‌جمهوری‌اش نمایان گشت، در مورد راه‌حل دو دولت و ترتیبات زمانی مربوط به عادی‌سازی روابط و حذف قضیۀ فلسطین جدی نبود. او چیزی را که به "معاملۀ قرن" معروف شد، مطرح کرد که شامل برنامه عادی‌سازی روابط با حاکمان مسلمانان و توافقات ابراهیم بود. در آن زمان، او قبول یک کشور فلسطینی از سوی یهودیان را برای انجام عادی‌سازی شرط نگذاشت، بلکه این دو مسیر را به‌صورت هم‌زمان پیش برد و عادی‌سازی را به‌عنوان پاداشی برای راه‌حل دو دولت مطرح نکرد. او موفق شد چندین مورد از عادی‌سازی روابط را بدون هیچ پیشرفتی در زمینه راه‌حل دو دولت به دست آورد؛ و این دقیقاً همان چیزی است که نتانیاهو آرزو دارد، یعنی ورود به زنجیره‌ای از عادی‌سازی روابط با حاکمان مسلمانان که منافع استعماری، اقتصادی و اهداف مذهبی او را تأمین کند، بدون پیشرفت در زمینه راه‌حل دو دولت.

ترامپ هم‌چنین در دورۀ ریاست‌جمهوری اول خود انعطاف زیادی در قبال کشور فلسطینی از خود نشان داد و مانعی برای تلقی آن به‌عنوان حکومتی خودگردان نداشت و حتی پیشنهاد داد که پایتخت آن در العیزریه یا ابودیس باشد. او حاکمیت اسرائیل بر بلندی‌های جولان را به رسمیت شناخت، سفارت امریکا را به قدس منتقل کرد، و پیشنهاد ترسیم مجدد مرزهای کرانۀ باختری به‌منظور الحاق شهرک‌های بزرگ و منطقۀ غور اردن به اسرائیل را مطرح کرد. علاوه بر این، در طول مبارزات انتخاباتی‌اش به‌طور ضمنی احتمال اجازۀ گسترش مرزهای اسرائیل را مطرح کرد، چه به ضرر کشور فلسطینی و چه به ضرر کشورهای همسایه، از جمله اردن و مصر. او گفت: «مساحت اسرائیل به نظر کوچک می‌آید و همیشه به این فکر می‌کردم که چگونه می‌توان آن را گسترش داد.» و این دقیقاً همان چیزی است که نتانیاهو آرزوی آن را دارد و با رؤیاهای او هم‌خوانی دارد.

موضوع دوم مربوط به جنگ در غزه و لبنان است. نتانیاهو در تمایل ترامپ به پایان سریع جنگ، فرصتی می‌بیند که به سرعت و بدون خسارت‌های چشم‌گیر، به تمام اهدافش در این جنگ دست یابد. او می‌داند که شخصیت ترامپ به او این امکان را می‌دهد که بر همه کسانی که در برابر طرح‌ها و خواسته‌هایش مقاومت می‌کنند، اعم از حاکمان و جنبش‌ها، فشار بیاورد و آن‌ها را تهدید کند. ترامپ از آن دسته افرادی است که برای دستیابی به اهدافش از نیروی سخت استفاده می‌کند، و همین مسئله ممکن است باعث شود که او به طرف‌های مؤثر در جنگ‌های جاری در لبنان، قطر، مصر، ترکیه، اردن، ایران، عراق، یمن و سوریه فشار وارد کرده و آن‌ها را تهدید کند تا تمامی خواسته‌های امریکا را بپذیرند. مشابه آنچه رسانه‌های یهود این روزها از تصمیم قطر برای درخواست از مقامات ارشد حماس برای ترک کشور و بستن دفاترشان در دوحه می‌گویند. چه این اخبار درست باشد یا نباشد، بازتاب‌دهنده آرزوهای یهود از پیروزی ترامپ است. یهودیان در ترامپ توانایی لازم برای تحمیل سریع خواسته‌های‌شان بر حزب لبنانی ایران را می‌بینند تا او را به عقب‌نشینی به سوی جنوب رود لیطانی وادار کرده و یا آتش‌باری و یا سلاحش را متوقف کنند. همین امر در مورد حوثی‌ها، ایران و مقاومت اسلامی در عراق نیز صدق می‌کند.

موضوع سوم که نتانیاهو را به پیروزی ترامپ علاقه‌مند می‌کند، مسئله هسته‌ای ایران است. ترامپ همواره رویکرد نرم‌گیرانه‌ی دولت بایدن را در این زمینه مورد انتقاد قرار داده است. او کسی است که تحریم‌های نفتی امریکا را علیه ایران اعمال کرد. این تحریم‌ها را از سال ۲۰۱۸م، پس از خروج از توافق هسته‌ای با ایران و قدرت‌های جهانی آغاز کرد. ترامپ گفته که واشنگتن نمی‌تواند به ایران اجازه دهد تا به سلاح هسته‌ای دست یابد و حتی بیان کرده است که «(اسرائیل) باید به تأسیسات هسته‌ای ایران در پاسخ به موشک‌های شلیک‌شده از سوی ایران حمله کند.» نتانیاهو در بازگشت ترامپ به قدرت، فرصتی جدی برای جلوگیری از تکمیل پروژه هسته‌ای ایران می‌بیند، چه از طریق اعمال فشارهای شدید، چه تحریم‌ها و چه اقدامات نظامی.

خلاصه این است که تمام مسائلی که رهبران یهود در آن با ترامپ توافق دارند یا با دولت بایدن اختلاف‌نظر دارند، در واقع جزئیات و چگونگی تحقق منافع امریکا و کیان یهود است. آن‌ها در اصل و اهداف پلید خود، که همان تضمین تداوم استعمار سرزمین‌های اسلامی، غارت منابع و ثروت‌های آن‌ها و جلوگیری از رهایی این کشورها از وابستگی است، مشترک هستند. هم‌چنین، آن‌ها به دنبال تثبیت جایگاه رژیم یهود در منطقه هستند تا این رژیم قوی، پیشرفته و در خدمت منافع و اهداف استعماری غرب باقی بماند، چه این اقدامات تحت عنوان برقراری صلح و پایان جنگ‌ها باشد، و چه تحت شعار تضمین ثبات منطقه و جلوگیری از جنگ‌های گسترده.

تا زمانی که امت و ارتش‌هایش ابتکار عمل را به دست نگیرند و حاکمیت غصب‌شده خود را باز پس نگیرند، سرزمین‌های ما صحنه‌ای برای حضور استعمارگران خواهد بود، خون‌های ما مباح، مقدسات ما مورد تعرض، و خانه‌های ما در اشغال باقی خواهند ماند. تنها راه کمک به غزه، آزادسازی فلسطین، بازگرداندن عزت و کرامت به امت و پایان دادن به سلطۀ امریکا و یهود، برکناری حکام خیانت‌کار و تأسیس خلافت بر منهج نبوت است.

برگرفته از شمارۀ 521 جریدۀ الرایه

نویسنده: استاد مهندس باهر

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...

رژیم ایران دشمن داخلی امت اسلامی

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

‏ایران یک سرزمین اسلامی است که در زمان خلفای راشدین، خلیفه عمر بن خطاب رضی‌الله عنه توسط مسلمانان فتح شد. این فتح در جریان فتوحات مسلمانان در سرزمین فارس و طی نبردهای بزرگ و سرنوشت‌سازی هم‌چون قادسیه و نهاوند رخ داد.

ایران در زبان فارسی به معنای "سرزمین آریایی‌ها" است که اشاره به اقوام آریایی دارد که در این منطقه ساکن بودند. این سرزمین در تاریخ معاصر با نام‌های ایران و فارس شناخته می‌شد، اگرچه در گذشته، سرزمین فارس شامل مناطق دیگری علاوه بر ایران امروزی بود.

در سال ۱۹۳۵میلادی، نام "ایران" به‌عنوان نام رسمی این سرزمین مورد استفاده قرار گرفت. این تغییر بنا به خواست رضاشاه پهلوی، پادشاه وقت ایران، صورت گرفت؛ پس از آن‌که نام‌های "فارس" و "ایران" به‌طور رسمی و سیاسی استفاده می‌شدند.

ایران در طول تاریخ خود پیش از فتح اسلامی تا امروز، دوره‌های برجسته سیاسی متعددی را پشت سر گذاشته است، اما برجسته‌ترین تحولات سیاسی تاریخ معاصر ایران عبارت است از:

  1. تشکیل دولت صفوی در سال 1502م؛ این دولت توسط اسماعیل میرزا پایه‌گذاری شد که مذهب شیعه اثنی‌عشری را به‌عنوان مذهب رسمی سرزمین اعلام کرد و آن را به‌صورت جبری بر مردم ایران تحمیل نمود. صفویان نقش کلیدی در تغییر مذهب ایران از تسنن، که از زمان فتح اسلامی بر آن بود، به تشیع داشتند. هم‌چنین، جنگ‌های متعددی میان صفویان و دولت عثمانی رونما گردید که به‌مدت طولانی ادامه یافت. این درگیری‌ها مانع از پیوستن مناطق اسلامی در آسیای میانه، سند و هند به دولت عثمانی شد تا این‌که حاکمیت دولت صفوی در سال 1722م توسط یکی از رؤسایی قبایل افغانی پایان یافت.

  2. ظهور دولت قاجار در سال 1795م؛ در دوران قاجار، نفوذ روسیه و انگلیس در امور ایران گسترش یافت و این سرزمین به منطقه‌ای تحت نفوذ این دو قدرت تبدیل شد. قاجاریان قفقاز را به روسیه واگذار کردند و تحت فشار انگلیس، استقلال افغانستان را پذیرفتند. هم‌چنین، قانون امتیازات خارجی تصویب شد که بر اساس آن انگلیسی‌ها از منابع نفت و معادن ایران بهره‌برداری کردند و زیرساخت‌هایی مانند راه‌آهن و شبکه حمل‌ونقل ایجاد کردند تا این‌که حکومت قاجار با کودتای رضاشاه پهلوی علیه احمد میرزا پایان یافت.

  3. دولت پهلوی در سال 1925 میلادی؛ رضاشاه پهلوی این دولت را بنیان نهاد و خود را پادشاه ایران اعلام کرد. در دوران پهلوی، ایران صحنه رقابت میان قدرت‌های استعماری بود. پس از جنگ جهانی دوم،  امریکا با فشار به روسیه، آن‌ را وادار به خروج از شمال ایران کرد. اما رقابت میان  امریکا و انگلیس برای نفوذ در ایران هم‌چنان ادامه داشت تا این‌که خمینی در سال 1979م انقلاب نمود.

  4. جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب 1979م؛ این انقلاب که به انقلاب خمینی مشهور است، نظام پادشاهی را به جمهوری اسلامی تغییر داد. جمهوری اسلامی ایران بر پایه مذهب شیعه اثنی‌عشری و تحت نظام حکومتی دینی (تیوکراسی) شکل گرفت. این نظام تا به امروز بر این سرزمین حاکم است. شایان ذکر است که این انقلاب مرحله مهمی در تاریخ رقابت انگلس و  امریکا در ایران به شمار می‌رود.

این یک مرور کوتاهی است بر تحولات سیاسی و تغییر نظام‌های حکومتی ایران که سرانجام به شکل کنونی آن رسید.

رژیم ایران مانند سایر نظام‌های وابسته در سرزمین‌های اسلامی، دشمن امت اسلامی است و مانع از بیداری و پیشرفت امت می‌شود. این رژیم از جمله دشمن‌ترین حکومت‌ها نسبت به امت اسلامی محسوب می‌شود، زیرا دشمنی آن نه تنها ملت ایران بلکه مردم منطقه را نیز دربرمی‌گیرد و در جبهه‌های متعددی فعال است. این حکومت در کشتار مسلمانان و ویرانی سرزمین‌های آنان نقش پررنگی داشته و در جنگ‌های متعددی در منطقه شرکت کرده است، به‌طوری‌که دستانش آغشته به خون بسیار مسلمانان بی‌گناه است. این عملکرد در چارچوب نقشی است که  امریکا به‌عنوان یک قدرت منطقه‌ای به ایران واگذار کرده است؛ نقشی که ایران را در صف مقدم دشمنی با امت اسلامی قرار داده است.

وابستگی این رژیم به قدرت‌های استعماری در برهه‌های مختلف تاریخ و پیروی آن از سیاست‌های استعماری در دوره‌های دیگر، دلیل اصلی دشمنی‌اش با امت اسلامی است. این رژیم، مانند دیگر رژیم‌ها کفری حاکم، وظیفه اصلی و حتی یگانه خود را اجرای نقشه‌های قدرت‌های استعماری در سرزمین‌های اسلامی می‌داند. مانند رژیم‌های که با ملت‌های خود دشمنی می‌ورزند و با ایجاد فساد، فقر، جهل و حتی کشتار، آسیب‌های جدی، به آن‌ها وارد می‌کنند، و این همه صرفاً برای تأمین منافع غرب است، اما بهترین آن‌ها از نظر عملکرد، رژیم‌هایی هستند که ضمن تأمین منافع استعماری، به دنبال تحقق برخی منافع شخصی خود نیز هستند، مانند رژیم ترکیه و ایران. با این حال، این منافع شخصی معمولاً فاسد و مغایر با شریعت اسلامی و ثقافت آن است. در هر صورت، این رژیم‌ها در حالت دشمنی با الله سبحانه وتعالی و دین او به سر می‌برند.

رژیم ایران دهه‌هاست که در مدار سیاست‌های  امریکا حرکت می‌کند.  امریکا از این رژیم به‌عنوان یکی از عوامل سیاسی کلیدی برای جلوگیری از وحدت مسلمانان و حفظ نفوذ خود در منطقه استفاده کرده است. این سیاست از طریق چند مسیر اساسی عملی شده است:

  1. ایجاد نزاع مذهبی (شیعه-سنی):  امریکا با تقویت اختلافات مذهبی، ایران را به‌عنوان رهبر قطب شیعه در منطقه مطرح کرد. این نزاع مذهبی به ابزاری برای ایجاد درگیری‌های سیاسی، نظامی و طایفه‌ای در منطقه تبدیل شد. به‌عنوان مثال، در جریان اشغال عراق، تحریک اختلافات مذهبی به یکی از مهم‌ترین ابزارهای  امریکا برای تسلط بر عراق تبدیل شد.

  2. تهدید امنیت منطقه‌ای:  امریکا از ایران به‌عنوان یک "دشمن ساختگی" برای تهدید امنیت منطقه، به‌ویژه در خلیج فارس استفاده کرده است. این رویکرد به  امریکا اجازه داد تا خود را به‌عنوان "حامی" منطقه معرفی کند و از این طریق حضور نظامی خود را در قالب پایگاه‌های نظامی تثبیت نماید. که هدف اصلی  امریکا، کنترل منابع نفتی و حفظ نفوذ در مناطق استراتژیک بوده است.

  3. نقش منطقه‌ای مرکزی ایران: امریکا به ایران نقش کلیدی منطقه‌ای واگذار کرده است که شامل اقدامات سیاسی و نظامی متعددی در منطقه می‌شود. این نقش که بر اساس تحولات سیاسی تعریف می‌شود، ایران را در تمامی بحران‌های منطقه‌ای مانند عراق، افغانستان، یمن، سوریه و لبنان درگیر کرده است. رهبران ایران نیز به نقش خود در تأمین منافع غرب اذعان دارند. به‌عنوان مثال، مقام‌های ایرانی بارها به همکاری خود با  امریکا در اشغال افغانستان و عراق اشاره کرده‌اند.

در ضمن مروری بر برخی از نقش‌های دریافتی ایران از سوی امریکا در منطقه، به وضوح دشمنی این رژیم را نسبت به امت اسلامی مشاهده خواهم نمود، به طورمثال:

  • در زمان اشغال عراق توسط امریکا: ایران با تأثیرگذاری بر پیروان خود از مقاومت شدید مردم در برابر اشغال  امریکا جلوگیری کرد و به  مشروعیت بخشیدن به اشغال و نظام جدید و مقابله با نیروهای مقاومت پرداخت.

  • در لبنان: ایران حزبی را از پیروان مذهب خود تأسیس و مسلح کرد تا به‌عنوان نیرویی وابسته و ارتش ویژۀ آن عمل کند. چنان‌چه این حزب هم‌چنین از رژیم ستمکار سوریه حمایت کرده است.

  • در سوریه: رابطه ایران با رژیم سوریه از دهه 1980م آغاز شد و در جریان انقلاب سوریه نیز، ایران از رژیم بشار اسد در سرکوب جنبش اسلامی و جلوگیری از برپایی خلافت راشده حمایت کرد.

  • در افغانستان: ایران در اشغال افغانستان توسط  امریکا مشارکت داشت و از دولت حامد کرزی حمایت کرد. مقام‌های ایرانی بارها به کمک نیروهای خود به  امریکا در جنگ با طالبان اعتراف کرده‌اند. رئیس‌جمهور پیشین ایران، اکبر هاشمی رفسنجانی، چنین اظهار داشت: «اگر نیروهای ما در مبارزه با طالبان کمک نمی‌کردند، امریکایی‌ها در باتلاق افغانستان فرو می‌رفتند.» هم‌چنین محمدعلی ابطحی، معاون رئیس‌جمهور سابق ایران، محمد خاتمی، چنین تصریح کرد: «اگر همکاری ایران نبود، کابل و بغداد سقوط نمی‌کردند؛ اما ما پاداش این همکاری را دریافت کردیم و در فهرست محور شرارت قرار گرفتیم.» محمود احمدی‌نژاد نیز به صراحت چنین بیان داشت: «نیروهای ما در افغانستان و عراق به آمریکا کمک کردند».

  • در یمن: ارتباط ایران با حوثی‌ها آشکار و شناخته‌شده است. در جریان جنگ آن‌ها، امریکا از طریق ایران به حوثی‌ها همواره سلاح و تجهیزات نظامی رسانده است.

نقش ایران در منطقه بخشی از سیاست‌های امریکا است که بر اساس نیازهای سیاسی امریکا تغییرمی‌یابد. از سال 1979م، امریکا ایران را به‌عنوان تهدیدی "انقلابی با پوشش اسلامی" علیه دولت‌های منطقه حفظ کرده است. اما این نقش بعدها به تهدیدی طایفه‌ای تبدیل شد، به‌ویژه پس از روی کار آمدن محافظه‌کاران جدید در امریکا، و سپس به یک نقش منطقه‌ای مؤثر و قابل ملاحظه از زمان وقوع بهار عربی ارتقا یافت.

رژیم ایران از زمان تأسیس خود پس از انقلاب 1978م، همواره خود را نظام اسلامی معرفی کرده که با امریکا و رژیم یهود دشمنی می‌ورزد و شعارهایی مانند "شیطان بزرگ" و "مرگ بر اسرائیل" سر داده است. اما این شعارها چیزی جز فریب و گمراهی نبوده است. این رژیم بارها مردم خود و امت اسلامی را با نمایشی از اجرای مذهب شیعه و افتخار به "پلیس امر به معروف و نهی از منکر" که زنان را به خاطر حجاب‌شان تحت تعقیب قرار می‌دهد، فریب داده است. درحالی‌که این حکومت ابزاری استعماری در دستان امریکا است که با دستان آن، خون مسلمانان ریختانده شده، حرمت‌ها شکسته، ثروت‌ها غارت و سرزمین‌های اسلامی تخریب می‌گردد.

مسلمانان باید نسبت به این رژیم‌ها و به‌ویژه نسبت به رژیم ایران، که نقش بزرگی در تأمین منافع غرب در منطقه دارد، آگاهی پیدا کنند. نباید به چنین رژیم‌هایی امید بست، بلکه باید برای برچیدن آن‌ها تلاش کنند... این رژیم، همانند دیگر رژیم‌های سرزمین‌های اسلامی، دشمن واقعی است، مسلمانان باید برای برپایی خلافت اسلامی و اجرای کامل نظام اسلام تلاش کنند.

برگرفته از شماره 458 و 459 مجله الوعی

نویسنده: عائشة محم_ سرزمین مبارک فلسطين

Bottom of Form

سال سی‌ونهم، ربیع‌الاول – ربیع‌الآخر 1446 ه.ق، مصادف به اکتبر – نوامبر 2024م

مترجم: محمد علی مطمئن

ادامه مطلب...

تکلیف علما؛ فراخوانی ارتش‌ها برای آزادسازی فلسطین!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

خبر:

پایگاه الکترونیکی اوقاف روز سه‌شنبه 5 نوامبر 2024م، اعلام کرد که وزیر اوقاف مصر از رهبران ادیان در سراسر جهان خواسته است تا برای توقف تجاوزات علیه برادران ما در فلسطین و لبنان، تلاش‌های فشرده و فشار بیشتری انجام دهند. او تأکید کرد که سرزمین مصر به رهبری سیسی معتقد است که هیچ راه‌حلی برای قضیۀ فلسطین و مقابله با تمام اشکال سیستمی که مردم فلسطین متحمل می‌شوند وجود ندارد، مگر از طریق اعلام تشکیل کشور مستقل فلسطین بر اساس مرزهای 1967م، با پایتختی قدس شرقی. وی این سخنان را در جلسۀ افتتاحیه اجلاس جهانی رهبران و نمادهای ادیان به‌منظور حمایت از اقلیم بیان کرد.

الرایه:  آقای سعید فضل، عضو دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایۀ مصر، در نظری که برای رادیوی دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر نوشته است، دربارۀ این خبر گفت: راه‌حل اسلامی برای قضیۀ فلسطین نه در مذاکرات سیاسی، نه در تحرک رهبران جهان و نه در شناسایی‌های بین‌المللی است، بلکه در آزادسازی و پاکسازی آن از یهود است. الله سبحانه وتعالی بر مسلمانان دفاع از سرزمین و ناموس را واجب کرده است؛ بنابراین، آزادسازی فلسطین وظیفه و مکلفیت هر مسلمان است. نگاه اسلامی به فلسطین تقسیم‌پذیر نیست؛ زیرا تمام آن سرزمین اسلامی است و باید به طور کامل آزاد شود و این تکلیف شرعی با گذر زمان از بین نمی‌رود. فراخوانی برای ایجاد دولت فلسطینی بر مرزهای 1967م، به منزلۀ پذیرش ضمنی وجود رژیم غاصب است.

ای وزیر اوقاف! تنها راه‌حل قضیۀ فلسطین که شما و سایر علمای مسلمان باید به آن عمل کرده و برای آن دعوت کنید، واجب بودن به حرکت درآوردن ارتش‌های مسلمانان به‌ویژه ارتش مصر برای آزادسازی فلسطین است، نه درخواست برای ایجاد دولتی با مرزهای مشخص. شریعت آزادسازی فلسطین را واجب می‌داند و جهاد در این راه را از بزرگ‌ترین وظایف و تکالیف، بلکه پس از ایمان به الله سبحانه وتعالی، از برترین واجبات قرار می‌دهد.

قضیۀ فلسطین قضیۀ تمام امت اسلامی و کانون توجه آن است و تکلیف شرعی ایجاب می‌کند که تلاش‌ها برای برپایی نظام سیاسی اسلامی متمرکز شود؛ نظامی که امت را تحت رهبری واحدی متحد کرده، شریعت الله را پیاده کند و سرزمین‌های اشغال‌شده اسلامی، نه فقط فلسطین را، بدون هیچ‌گونه سازش یا مذاکراتی که حق امت بر این سرزمین مبارک را بگیرد، آزاد سازد.

برگرفته از شماره 521 جریدۀ الرایه

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...

ای امت اسلام، کجاست غیرتت که غزه در آتش ویرانی می‌سوزد و نابود می‌شود؟!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

ای فرزندان بهترین امتی که برای هدایت مردم آفریده شده‌اید، شما می‌دانید که عدم نصرت و حمایت ارتش‌های تان از برادران شان که در نوار غزه قتل‌عام می‌شوند، به‌دلیل ناتوانی یا ضعف اراده نبوده، بلکه کسانی که آن‌ها را باز داشته‌اند، حکام شما هستند؛ حکامی که به‌جای نصرت و یاری، دشمن شما را در کشتن برادران تان یاری کرده‌اند. پس چگونه آن‌ها را تحمل می‌کنید؟ و چگونه آن‌ها را زیر پاهای‌تان له نمی‌کنید؟

ما از امت‌ خود نصرت می‌طلبیم نه برای این‌که فقط به جاده‌ها و خیابان‌ها بیایند و همدردی کنند؛ بلکه می‌خواهیم که یک صدا ندا دهند؛ لشکرها و هواپیماها را به حرکت درآورید، مرزها را باز کنید و اعلام بسیج و جهاد در راه الله کنید! تا مادران، فرزندان شان را در ارتش ندا دهند؛ الله ما را از دست شما داغ‌دار کند؛ اگر غزه را یاری ندهید و برای آزادسازی مسجدالاقصی حرکت نکنید.

ای ارتش‌های سرزمین‌های اسلامی! الله سبحانه وتعالی برای این مأموریت‌های بزرگ، برگزیدگان خود را انتخاب می‌کند و برای کسی که به الله و روز قیامت امید دارد، چاره‌ای جز این نیست که خود را در معرض رحمت و برگزیدگی الهی قرار دهد و جانش را فدا کند تا شاید از کسانی باشد که الله سبحانه وتعالی آن‌ها را برای آزادسازی بیت‌المقدس برگزیده است، به‌گونه‌ای که اهل زمین و آسمان از او خشنود شوند.

و شایستۀ امت رسول الله صلی الله علیه وسلم و سربازانش نیست که سرزمین مبارک را بی‌پشتیبان رها کنند، و ما برای تان جز این سخن الله سبحانه وتعالی هیچ چیز دیگری برای گفتن نداریم:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ ‌انْفِرُوا فِي سَبِيلِ اللهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ (۳۸) إِلَّا تَنْفِرُوا يُعَذِّبْكُمْ عَذَاباً أَلِيماً وَيَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ وَلَا تَضُرُّوهُ شَيْئاً وَاللهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴾ [توبة:  39و38]

ترجمه: ‏‏اي مؤمنان! چرا هنگامي كه به شما گفته مي‌شود: (برای جهاد) در راه الله حركت كنيد، سستی می‌كنيد و دل به دنيا می‌دهيد؟ آيا به زندگی اين جهان به جای زندگي آن جهان خوشنوديد؟ (و فانی را بر باقی ترجيح می‌دهيد؟ آيا سزد كه چنين كنيد؟) تمتّع و كالای اين جهان در برابر تمتّع و كالای آن جهان، چيز كمی بيش نيست.‏ ‏اگر برای جهاد بيرون نرويد، الله شما را (در دنيا با استيلاء دشمنان و در آخرت با آتش سوزان) عذاب دردناكی می‌دهد و (شما را نابود می‌كند و) قومی را جايگزين تان می‌سازد كه جدای از شمايند (و پاسخگوی فرمان الله اند و در اسرع وقت دستور او را اجرا می‌نمايند. شما بدانيد كه با نافرمانی خود تنها به خويشتن زيان می‌رسانيد) و هيچ زيانی به الله نمی‌رسانيد (چرا كه الله بی‌نياز از همگان و دارای قدرت فراوان است) و الله بر هر چيزی توانا است (و از جمله بدون شما هم می‌تواند اسلام را پيروز گرداند و همچنين شما را از بين ببرد و دستۀ فرمانبرداری را جانشين شما كند).‏

برگرفته از شماره 521 جریدۀ الرایه

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...

اعتماد به کنفرانس‌های ریاض خردمندانه نیست!

(ترجمه)

خبر:

در تاریخ 11 نوامبر 2024، نشست اضطراری و استثنائی در ریاض برگزار شد که در آن رهبران سرزمین‌های اسلامی و یا نمایندگان آن‌ها شرکت کردند. این نشست با سخنانی مبنی بر محکومیت و اعتراضات گسترده‌ای نسبت به کشتارهای کیان یهود آغاز گردید. در این نشست، توجه ویژه‌ای به قربانیان فلسطین و لبنان شد و تلاش‌هایی برای یافتن راه‌حل‌هایی جهت توقف آتش‌بس و فراخوان به صلح "عادلانه" مطرح گردید که هدف آن رسیدن به ثبات در منطقه‌ی خاورمیانه بود. هم‌چنین از جامعه بین‌الملل خواسته شد تا با فشار بر کیان یهود، کشتارهای بدون متحرک (بدون توقف و مداوم) آن را متوقف سازد!

تبصره:

همواره حکام مسلمانان نقش منافقانه‌ای را بازی کرده و گمان می‌کنند با کلمات فریبنده و جملات زیبا می‌توانند مردم را فریب دهند و آن‌ها را با وعده‌های توخالی و شعارهای پوچ بازی داده و به راه ببرند؛ همانند گوسفندانی که بدون فکر کردن به چوپان‌های‌شان اعتماد دارند. این حکام خائن و بی‌ارزش همواره از غفلت مردم و اعتماد آن‌ها به شعارهای دروغین و شجاعت‌های تظاهری‌شان سوء استفاده کرده‌اند. اما آیا شرکت‌کنندگان در کنفرانس ریاض گمان می‌کنند که هنوز در میان جامعه کسی است که به سخنانشان باور داشته باشد؟

چه کسی به سخنان بن سلمان و غم‌شریکی وی دررابطه به کودکان غزه و لبنان اعتماد خواهد کرد؛ در حالی‌که او سرزمین حرمین را به عنوان مسیری برای کمک به کیان یهود و تأمین نیازهای آن‌ها از قبیل سوخت و غذا باز کرده است و به طور علنی در جنگ علیه غزه و لبنان مشارکت داشته است؟! چه کسی پس از افشای اظهاراتش در کتاب "جنگ" که توسط بوب‌ وودوارد نوشته شده است، به او اعتماد خواهد کرد؟ اظهاراتی که علیه نیرو‌های مقاومت در غزه و حمایت از رژیم صهیونیستی بوده است؛ همان رژیمی که به جنگ به هدف نسل‌کشی پرداخته است. چه کسی به حمایت او از فلسطین و لبنان اعتماد خواهد کرد، مخصوصاً پس از این‌که پدافند هوایی عربستان به موشک‌ها و پهپادهای یمنی که توسط حوثی‌ها به سوی رژیم اشغالگر پرتاب شده بود، پاسخ داد؟!

چه کسی به حاکم اردن، غلام انگلیس، که در واقع راه اصلی تأمین کمک‌ها برای رژیم اشغالگر بوده و امنیت مرزهای خود را به‌طور صادقانه حفظ می‌کند، اعتماد خواهد کرد؟ او همواره معترضان را در برابر سفارت کیان یهود در اردن سرکوب کرده و هر فردی را که به انجام عمل جهادی برای حمایت از برادرانش در غزه مشکوک باشد، بازداشت می‌کند؟! چه کسی می‌تواند اظهارات لو‌رفته‌ی او درباره‌ی لزوم سرکوب حماس را فراموش کند، چون او حماس را تهدیدی برای همه دانسته و آن را ادامه‌ دهنده جنبش اخوان المسلمین می‌داند؟!

چه کسی به گفته‌های بشار اسد، که به عنوان یک جلاد شناخته می‌شود و مردم شام را سرکوب کرده و صدها هزار نفر از آن‌ها را با بمب‌های بشکه‌ای، موشک‌های اسکود و سلاح‌های شیمیایی نابود کرده است، اعتماد خواهد داشت؟ او هم‌چنین مردم فلسطین را در اردوگاه‌های سوریه با استفاده از سلاح و یا با گرسنگی به قتل رساند. حال در اظهارات خود علیه یهودیان و جنایات‌شان موضع می‌گیرد و خواستار یک برنامه عملی برای متوقف کردن این جنایات می‌شود؛ در حالی‌که او به‌طور علنی از حمایت غزه حتی با برگزاری تظاهرات و نظارت رسانه‌ای خودداری کرده و به تهدیدات مستقیم آمریکا و رژیم اشغالگر عمل کرده است. بنابراین، این مثال معروف درباره‌اش صدق می‌کند: "زمانی‌که یک فاحشه درباره شرف سخن می‌گوید"؟

چه کسی به سخنان نماینده‌ی حاکم ایران اعتماد می‌کند؛ کسی‌که برای تحقق پروژه توسع‌طلبانه و نژادپرستانه‌ی ایران، در عراق، سوریه و یمن بی‌گناهان را به قتل رسانده و هم‌چنان ادامه می‌دهد؟ در حالی‌که با تمام وجود تلاش می‌کند ایران را به عنوان قهرمانی که از مستضعفان جهان برای رضای الله متعال، دفاع کرده و به دنبال انصاف و عدل است، به تصویر بکشد!

چه کسی به دجال انقره اردوغان، که تنها بر روی کاغذ خطوط قرمز دارد و با تهدیدات تو‌خالی از آزادی غزه با قدرت سخن می‌گوید، باور خواهد داشت؟ او حتی روابط خود را با رژیم صهیونیستی به عنوان پائین‌ترین شاخه‌ی ایمان نیز قطع نکرده و شرکت‌های ترکیه به‌طور مستقیم به یهودیان در زمینه سوخت و غذا کمک کردند و سپس از طریق یک سرزمین واسطه به حمایت‌های خود ادامه دادند، و چه کسی به او اعتماد می‌کند، پس از آنکه نقشه‌ها و توطئه‌هایش فاش شده است؟

چه کسی به این جمع دروغ‌گویان و خائنانی که در ریاض نشسته‌اند و رسوایی‌های‌شان برای هر بینا و کوری روشن شده است، اعتماد و باور خواهد داشت؟ پستی و بی‌غیرتی آن‌ها برای مردم فلسطین و لبنان آشکار است و در واقع این حکام از کیان یهود حمایت می‌کنند. اگر آن‌ها نبودند، این رژیم نه وجود داشت و نه دوام می‌آورد. چه کسی جز یک انسان بی‌خرد می‌تواند به این افراد اعتماد کند؟

ای جماعت انسان‌های شیطان‌نما که به کنفرانس دروغین ریاض فراخوانده شده‌اید! الله سبحانه وتعالی شما را لعنت کند و تلاش‌های‌تان را ناکام گرداند و شما را در دنیا و آخرت خوار سازد. الله سبحانه وتعالی غم شما را از سر امت اسلام دور کند و ما را در پاکسازی سرزمین‌های اسلامی و بندگانش از پلیدی شما یاری فرماید. امید واریم که این امر به زودی محقق شود و این برای الله مقتدر و توانا کار دشواری نیست.

نویسنده: شیخ عدنان مزیان

مترجم: حسن سلحشور

11جمادی الاولی 1446ه.ق.

13 نوامبر 2024م.

ادامه مطلب...

پیروزی ترامپ و پایان صلح خیالی!

(ترجمه)

خبر:

دونالد ترامپ، نامزد حزب جمهوری‌خواه آمریکا، در انتخابات ریاست‌جمهوری این کشور به پیروزی رسید.

تبصره:

آمریکا کشوری است که ذاتاً هدف‌های شرورانه دارد و و هر اقدام، عملیات و سیاستی را که مطرح می‌کند، تنها به هدف تجلی بخشیدن به این شرارت است، فرقی نمی‌کند که چی کسی در کاخ سفید بر مسند قدرت قرار دارد، جمهوری‌خواه یا دموکرات، اگر هم تفاوتی باشد تنها در روش و ظاهر کار است؛ زیرا دموکرات‌ها بیشتر با فریب و دورویی پیش می‌روند؛ به قول معروف: "هم قاتل‌اند و هم در مراسم سوگواری شرکت می‌کنند". برخورد آن‌ها با مردم با عزت غزه نمونۀ آشکار این مکر و دورویی است؛ زیرا از یک طرف به جرایم کیان یهود چراغ سبز نشان می‌دهند تا یکی پس از دیگری به نسل‌کشی مردم غزه ادامه بدهند و با ارسال تسلیحات و پشتیبانی همواره ایشان را حمایت می‌کنند و از طرف دیگر وانمود می‌کنند که برای توقف حملات و رساندن کمک به مردم غزه در تلاش‌اند.

حزب جمهوری‌خواه از نظر اهداف خارجی اصولاً اهداف مشابهی با حزب دموکرات دارد، اما شیوۀ دستیابی به این اهداف را با تکبر، خشونت و بی‌احترامی دنبال می‌کند، در دورۀ اول ریاست‌جمهوری ترامپ، بدی و زشتی این سیاست به شکل بی‌سابقه‌ای نمایان شد.

کیان یهود برای هردو حزب آمریکایی به عنوان پایگاه استراتژیک و پیشرفته در قلب جهان اسلام به شمار می‌آید که از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و نمی‌توان آن را نادیده گرفت. به همین دلیل آمریکا تلاش کرده تا آن را محافظت کند و در راستای حفظ آن از حکام دست‌نشاندۀ خود در سرزمین‌های اسلامی استفاده کند. این کشور هم‌چنین توافق‌هایی میان این حکام و کیان یهود به امضا رسانده تا حضور این کیان را در سرزمین‌های مسلمانان طبیعی جلوه دهد. هم‌چنان، دولت آمریکا با فریب‌کاری به طرح‌هایی مانند «حل دو کشور» و «زمین در برابر صلح» ادامه می‌دهد که به حکام بی‌اعتبار و ضعیف کمک کند تا مردم خود را به تسلیم و سکوت وادار کنند.

بازگشت ترامپ به صحنۀ قدرت در آمریکا به نظر می‌رسد که پیامدهای آن از آنچه امروز امت اسلامی تجربه می‌کند، تاریک‌تر و سخت‌تر باشد. این پیر‌مرد متکبر با چشم حقارت به مسلمانان نگاه می‌کند و آن‌ها را فقط گله‌هایی از گوسفندانی می‌بیند که توسط حکام دست‌نشانده و فاسد رهبری می‌شوند. ترامپ قصد دارد مساحت سلطۀ کیان یهود را گسترش دهد، همان‌طور که قبلاً اعلام کرده بود، حتی در دوران ریاست‌جمهوری قبلی‌ خود گفته بود که «حل دو کشور» نه تنها مناسب نیست، بلکه دست‌یابی به آن بسیار دشوار است.

این وضعیت استعماری تاریک تنها زمانی پایان می‌یابد که بازگشت اسلام و برپایی حکومت اسلامی به مهم‌ترین هدف و پروژۀ سیاسی مشترک مسلمانان تبدیل شود و برای برپایی آن تلاش کنند.

نویسنده: ولید بلیبل

11جمادی الاولی 14446ه.ق.

13 نوامبر 2024م.

مترجم: حسین سلحشور

ادامه مطلب...

نسل کشی و دموکراسی آیا می توان از قاتل کمک خواست؟

(ترجمه)

خبر:

انتخابات آمریکا در پنجم نوامبر سال ۲۰۲۴ برگزار شد و دونالد ترامپ با اکثریت قاطع آراء بر کامالا هریس پیروز شد. بسیاری از مسلمانان در ایالات متحده بار دیگر در این انتخابات دموکراتیک شرکت نمودند، به امید این‌که آرای آنان بتواند به نسل‌کشی در غزه پایان دهد. برخی از مسلمانان به دلیل اعتقاد به وعده ترامپ برای برقراری صلح در منطقه، یا به منظور مجازات هریس و دولت بایدن برای حمایت و تأمین مالی مستمر رژیم مجرم یهود، از ترامپ حمایت نمودند.  برخی دیگر از هریس حمایت نمودند و او را «بد بهتر از بدتر» و بهترین گزینه برای مخالفان جنگ در غزه برای دستیابی به اهداف‌شان دانستند. عده‌ای نیز به نماینده حزب سبز، جیل استاین و کورنل وست، نامزد حزب مردم رأی دادند؛ چرا که این دو مواضع محکمی ضد جنگ داشته و وعده توقف نسل‌کشی را داده بودند.

تبصره:

در این انتخابات و هم‌چنین در انتخابات دموکراتیک دیگر کشورهای غربی، بسیاری از مسلمانان استراتژی‌هایی را به کار گرفتند تا بهترین راه‌ها را برای تاثیرگذاری در بازی دموکراتیک برای پیشبرد موضوع فلسطین بیابند. نسل‌کشی در غزه، اشغال فلسطین و سرکوب مسلمانان در سایر نقاط جهان تا زمانی پایان نخواهد یافت تا این توهم را کنار نگذاریم که مشارکت در نظام دموکراتیک و روند انتخاباتی می‌تواند مشکلات ما را به عنوان یک امت اسلامی حل کند. یک ضرب‌المثل انگلیسی است که می‌گوید: «دیوانگی این است که کاری را بارها و بارها انجام دهی و انتظار نتایج متفاوت داشته باشی.»

آیا بارها و بارها شاهد شکست سنگین کشورهای غربی و دیگر کشورهای دموکراتیک در توقف نسل‌کشی یا پاکسازی قومی مسلمانان در سوریه، یمن، میانمار، آفریقای مرکزی، کشمیر، ترکستان شرقی و دیگر نقاط نبوده‌ایم، بدون توجه به شدت فجایع و بدون توجه به نظر مسلمانان ساکن آن کشورها؟ آیا شاهد جنگ‌های استعماری غرب در افغانستان و عراق نبوده‌ایم، با وجود مخالفت گسترده داخلی؟ در بریتانیا، میلیون‌ها نفر در سال ۲۰۰۳ علیه حمله به عراق تظاهرات نمودند، اما با این وجود، دولت بلیر به‌رغم این مخالفت عمومی، به جنگ رفت. دلیل این امر این است که دولت‌های دموکراتیک سرمایه‌داری غربی، برنامه‌ها و اقدامات خود را در سیاست خارجی بر اساس آراء اقلیت محلی یا حتی نظر عمومی اکثریت تعیین نمی‌کنند، بلکه بر اساس منافع سیاسی و اقتصادی بلندمدت کشور، مؤسسات، نهادها و ساختارهای آن و حفظ سلطه خود بر مناطق مختلف جهان، بدون توجه به موضع اصولی حزب یا رئیس‌جمهوری که در قدرت است، تنظیم می‌کنند.

در این حالت، آمریکا و بسیاری دیگر از دولت‌های استعماری سرمایه‌داری غربی بر این باورند که حفظ و تقویت رژیم یهود در راستای منافع ملی آن‌هاست، بدون توجه به شدت مخالفت‌ها در میان توده‌های خود. بنابراین، این باور که ما مسلمانان می‌توانیم از طریق مشارکت در فرآیند انتخاباتی دموکراتیک بر برنامه‌های سیاست خارجی آمریکا یا دیگر کشورهای غربی در فلسطین یا سایر کشورهای اسلامی تأثیر بگذاریم، یک خیال باطل است!

علاوه بر این، شرکت در این انتخابات دموکراتیک تنها به معنای ابراز حمایت از نامزد و سیاست‌های او نیست؛ بلکه تأییدی است بر صحت سیستمی که او نمایندگی می‌کند و از آن حمایت و دفاع می‌کند. این به معنای مشروعیت بخشیدن و تأیید سیستم استعماری سرمایه‌داری غیر اخلاقی است که در ایجاد، تأمین مالی، حفاظت، تقویت و حفظ رژیم یهود نقش داشته است. این به معنای پذیرش سیستمی است که به این اشغالگر مجرم امکان داده تا بدون مجازات، نسل‌کشی را انجام دهد و افرادی مانند ترامپ، بایدن و هریس را به عنوان رهبران تولید کرده است؛ کسانی‌که در حمایت قاطع خود از رژیم مجرم یهود تردیدی ندارند، بدون توجه به میزان جنایات آن.

مویرا دونیگان، نویسنده بخش ثابت روزنامه گاردین آمریکایی می‌نویسد: «آیا آمریکا سزاوار ترامپ است؟ در سال‌های پس از صعود او به قدرت، یکی از نظریه‌ها این است که او تنها تجسم شیاطینی است که از مردم بیرون رانده نشده‌اند؛ بازمانده‌های نژادپرستی که به این کشور اجازه داد اقتصاد خود را بر پشت بردگان بنا کند، و روابط خشونت‌آمیز و تحمیل‌شده‌ای که به او این امکان را داد تا کشور خود را بسازد و سلطه جهانی خود را از طریق اشغال خشونت‌آمیز و اجبار برقرار کند. هم‌چنین علاقه به پول کثیف و بی‌اعتنایی به اصولی که همیشه محرک اقتصاد طماع ما بوده‌اند.»

در این نسخه از داستان، ترامپ نه تنها نمادی از بیماری است، بلکه مانند مجازات آمریکا است... چنین حقیقتی در نظام دموکراتیک سرمایه‌داری در سراسر جهان غرب طنین‌انداز می‌شود. آیا این همان سیستمی است که می‌تواند عدالت را برای مردم فلسطین محقق سازد؟ آیا این همان سیستمی است که ما مسلمانان می‌خواهیم از طریق مشارکت در انتخابات دموکراتیک این کشورها از آن حمایت کنیم؟ آیا واقعاً از سازنده، تأمین‌کننده مالی و حامی قاتل انتظار کمک داریم؟

ما مسلمان، برای اینکه بتوانیم نسل‌کشی در غزه و سرکوب مسلمانان در دیگر نقاط جهان را متوقف کنیم، باید دیدگاه خود را فراتر از استراتژی‌های ناموفق برای تغییر بالا ببریم. باید از این باور نادرست که می‌توانیم مشکلات خود را از طریق سیستم دموکراتیکی که ارتباط نزدیکی با استعمار دارد و در بسیاری از کشورهای اسلامی جنایات نسل‌کشی مرتکب شده است، حل کنیم، رهایی یابیم. باید این توهم و افسانه را بشکنیم که صندوق‌های رأی قادر به تغییر تصمیمات سیاست خارجی کشورهای سرمایه‌داری هستند که در زیر سایه آن‌ها زندگی می‌کنیم. اما این درست نیست! در واقع، یکی از بهترین راه‌ها برای ابراز خشم و مخالفت با نسل‌کشی در غزه، جدایی از سیستمی است که این نسل‌کشی را تأمین مالی کرده و آن را تسهیل می‌کند!

اگر واقعاً میخواهیم کشتارها در غزه را پایان دهیم باید به دنبال راه حل درستی باشیم که سرزمین فلسطین را به طور کامل و برای همیشه آزاد کند. یک ارتش وجود دارد که مردم غزه و سایر مناطق فلسطین را به قتل میرساند. بنابراین پایان دادن به این نسل کشی نیازمند بسیج یک ارتش برای دفاع از مردم و آزادسازی آن‌هاست. به همین دلیل باید از افسران ارتش‌های مسلمان خواسته شود که به وظیفه اسلامی خود در دفاع از امت و آزادی آن پاسخ دهند. اما امروز هیچ حاکم یا دولتی در کشورهای اسلامی وجود ندارد که اراده سیاسی برای به حرکت درآوردن ارتش خود به منظور انجام این وظیفه را داشته باشد.

بنابراین، ما مسلمانان باید تمرکز خود را به تغییر رهبری‌ها و نظام‌ها در کشورهای مسلمان معطوف کنیم، با براندازی رژیم‌های خیانتکار و فاسدی که کشورهای ما به آن‌ها گرفتار شده‌اند، و ایجاد دولتی که اسلام و امت را نمایندگی کرده و برای آن‌ها به سرعت بجنگد. این دولت، خلافت بر منهج نبوت است. در واقع، هیچ پیروزی برای این امت بدون اطاعت از الله سبحانه وتعالى و اتکا به راه‌حل‌ها و نظام او نخواهد بود. الله سبحانه وتعالى می‌فرماید:

﴿إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَن يَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾ [نور:۵۱]

ترجمه: گفتار مؤمنان در آن هنگام که به سوی الله و پیامبرش فراخوانده می شوند تا در میانشان حکم کند، تنها این است که می گویند: شنیدیم و اطاعت کردیم.و آنان رستگارند.

نویسنده: أسماء صدیق

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر

11جمادی اولی 1446ه.ق.

 13 نوامبر 2024م.

مترجم: عبدالرحمن مستنصر

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه